جزئیات خبر
نظریه جدید سبد سهام (MPT) به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین تئوری های اقتصادی بر مبنای اصول مالی و سرمایهگذاری توسط مارکوتیز (Markovits) در سال 1952 تحت عنوان انتخاب سبد سهام معرفی شد.
بر اساس این نظریه در انتخاب گزینههای مختلف برای سرمایه گذاری صرفا توجه به ریسک و بازده یک سهم کافی نیست و در حالتی که سرمایهگذاری در تعداد زیادی سهام صورت گیرد، میتوان از توزیع دارایی در سهام مختلف برای کاهش ریسک و افزایش بازده بهره برد.
برای اکثر سرمایه گذاران، ریسک خرید تک سهم، کسب بازدهی کمتر از انتظار است و یا به عبارت دیگر انحراف از بازدهی میانگین است (هر سهمی به نوبه خود دارای انحراف معیاری از میانگین است که در این تئوری به آن ریسک اطلاق میشود.)
در حقیقت ریسک خرید با تشکیل سبد سهام با توزیع مناسب بسیار کمتر از ریسک خرید تک سهم است، به دلیل اینکه ریسک سهام مختلف مستقل از یکدیگر است. به عنوان مثال فرض سبد سهام و پرتفوی به چه معناست؟ کنید سبد سهامی از دو سهم که یکی در حالت افزایش نرخ بهره بانکی و دیگری در حالت کاهش نرخ بهره سود می دهد، تشکیل شده باشد.
این سبد در هر حالتی فارغ از اینکه نرخ بهره افزایش یا کاهش یابد، سود می دهد. در واقع مارکوتیز نشان داد سرمایه گذاری تنها انتخاب سهام نیست بلکه انتخاب ترکیب مناسبی از سهام است.
انواع ریسک
به تعبیر نگارنده MPT نشان می دهد که ریسک مترتب بر هر سهم از دو جزء تشکیل شده است:
- ریسک سیستماتیک: ریسکی که به واسطه شرایط عمومی بر کلیه سهام وجود دارد مانند ریسک نرخ بهره، رکود اقتصادی و ناآرامی های سیاسی.
- ریسک غیرسیستماتیک: ریسکی که در تک تک سهام وجود دارد و از طریق توزیع سهام در سبد دارایی می تواند کاهش یابد.
همان طور که در نمودار بالا ملاحظه می شود تفاوت یا کواریانس بین تک تک سهام سطح ریسک کل پرتفوی را کاهش میدهد و سرمایه گذاران از توزیع سهام در پرتفوی بهره مند میشوند.
مرز کارا (Efficient Frontier)
حال که مفهوم توزیع سهام در پرتفوی معرفی شد، نکته باقیمانده سطح مناسب (مرز کارآ) توزیع سهام است.
در هر سطح از بازدهی، پرتفویی وجود دارد که دارای کم ترین ریسک است و برای هر سطح ریسک نیز سبدی از سهام وجود دارد که بالاترین بازدهی را به سرمایه گذار می دهد.
با ترسیم این دو ترکیب بر روی یک نمودار می توان به سطح کارآ رسید. نمودار مقابل مرز کارآ بین دو سهم A و B را نشان می دهد.
حال اگر پرتفوی در قسمت بالای منحنی قرار گیرد، بیشترین بازدهی مورد انتظار را در مقابل سطح مشخصی از ریسک نشان می دهد.
اما سرمایه گذار عقلایی همواره بر روی مرز حرکت میکند.
MPT از این مرحله هم فراتر می رود، به این معنا که ترکیب سبدی از سهام را که بر روی مرز کارآ قرار دارد به همراه یک دارایی بدون ریسک پیشنهاد می دهد که در این حالت بازده مورد انتظار افزایش مییابد. به عبارت سادهتر حتی اگر سرمایه گذار با استقراض اقدام به خرید یک سهم بدون ریسک کند، میتواند با انتخاب سبدی از سهام پرریسکتر، به بازدهی بالاتر دست پیدا کند.
ایده مهمی که در ورای نظریه MPT وجود دارد این است که کسب بازدهی بیش از میانگین بازار، ساده نیست و کسانی که موفق به کسب این بازدهی می شوند به طور مطمئن ریسک بالاتری را تقبل می کنند و در هنگام سقوط بازار نیز جریمه تقبل این ریسک را بیشتر پذیرا هستند.
در این میان سرمایه گذاران بزرگی مانند وارن بافت (Warren Buffett) معتقدند، MPT تنها یک نظریه است و رمز موفقیت در بازار سهام، مهارت سرمایه گذار در انتخاب سهام است.
مدیریت سرمایه و ریسک چیست؟
مدیریت سرمایه بدین معنی که بخشی از پسانداز خود را سرمایهگذاری کنید، مفهوم خیلی کلی است. مثلا شاید به فکر خرید سکه، دلار، ماشین یا سهام بیفتید. در شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه کدام سرمایهگذاری سودآور است؟ آیا تمامی سرمایهگذاریها بازده یکسان دارند؟ آیا ریسک سرمایهگذاریها با هم برابر است؟ برای پاسخ دادن به این سوالات بهتر است ابتدا با مفهوم مدیریت سرمایه آشنا شویم.
مدیریت سرمایه به صورت مدیریت حرفهای انواع داراییها به منظور تحقق اهداف سرمایهگذار تعریف میشود، چه داراییهای ملموس مانند مسکن و چه داراییهای ناملموس مثل سرقفلی و ارزش برند.
استراتژی مناسب برای سرمایهگذاریِ هر فرد با دیگری متفاوت است. عواملی مثل میزان تحصیلات و سواد مالی، سن، میزان درآمد، میزان سرمایه اولیه، ریسکپذیری و. باعث پیدایش استراتژیهای متفاوت سرمایهگذاری میشود.
ریسک چیست؟
کلمه ریسک بیشتر افراد را به یاد خطر و ضرر میاندازد. اما ریسک موقعیتی است که از ترکیب خطر و فرصت به دست میآید. وقتی شما ریسک میکنید، خطری را بهجان میخرید، به امید آنکه فرصتی به دست بیاورید. شما با توجه به میزان تواناییهای فردی خود در کنار شناخت کامل از تهدیدهای احتمالی، میتوانید از این فرصتها استفاده کنید تا به اهداف خود برسید.
بیشتر روشهای سرمایهگذاری با درصدی از ریسک همراه هستند. تنها سرمایهگذاری در داراییهایی چون سپردهگذاری در بانک یا مواردی چون سرمایهگذاری در اوراق خزانه است که ریسک بسیار پایینی دارند.
این موارد (که میتوان آنها را سرمایهگذاری بدون ریسک نیز نامید) یک بازدهی مشخص، قطعی ولی محدود دارند. یعنی با سرمایهگذاری روی آنها، امیدی هم به کسب یک بازدهی چشمگیر نباید داشت.
مدیریت سرمایه صحیح
اما آشنایی با مدیریت سرمایه بهصورت صحیح، به شما امکان کسب بازدهی بالاتر خواهد داد. برای مثال خرید مستقیم سهام ریسک بیشتری دارد. اما در کنار ریسک بیشتر، سرمایهگذاران میتوانند به بازدهی بیشتر هم دستپیدا کنند. از این منظر شاید بتوانیم بگوییم که ریسک «بهای بازدهیِ بیشتر» است.
پس دیدیم که احتمالِ کسب سود بیشتر، معادل است با پذیرش ریسک بالاتر. پس چرا افراد تنها به سپردهگذاری در بانک و کسب یک بازده قطعی اکتفا نمیکنند و به سمت نوعی دیگر از سرمایهگذاریها متمایل میشوند؟ آیا این کار درستی است که در بازارهای دیگر، مثل بورس دست به سرمایهگذاری زد؟
یکی از دلایلی که باعث میشود بازار سرمایه محبوبتر از بانکها باشد، این است که شما با سپردهگذاری در بانک حداکثر میزان بازدهی که میتوانید کسب کنید محدود (مثلا بیست درصد به طور سالیانه) است. در حالی که بازاری مانند بورس و اوراق بهادار به شما امکان کسب بازدهیهای بیشتر از 100 درصد را هم میدهد.
مدیریت سرمایه با توجه به نرخ تورم
علاوه بر موضوع ریسک و بازده با توجه به شرایط سیاسی و تحریمهای بیشماری که بر کشور اعمال شده است و با توجه به وضعیت اقتصادی حاکم، شاهد رشد بیاندازه نرخ تورم (41%) در سال اخیر بودهایم.
وقتی نرخ تورم در کشوری افزایش مییابد شاهد کاهش قدرت خرید پول خواهیم بود، که به اصطلاح میگویند پول ارزش خود را از دست داده است. بنابراین سپردهگذاریِ تمامِ پول خود در بانک کار منطقی به نظر نمیرسد، چون نرخ تورم، بیشتر از نرخ بهره سالانهِ بانک است و پول شما نمیتواند متناسب با نرخ تورم رشد کند. یعنی پول شما نمیتواند قدرت خرید خود را حفظ کند. این در حالی است که بازار سرمایه (بورس اوراق بهادار) میتواند متناسب با رشد تورم رشد کند. در این بازار افراد با سرمایهگذاری مناسب و مدیریت سرمایه میتوانند ارزش پول خود را حفظ کنند و حتی به سودهای جذابی دست یابند.
تشکیل سبد سرمایهگذاری
برای پوشش ریسک در سرمایهگذاری، بهترین کار تشکیل سبد سرمایهگذاری است. برای این کار فرد، سرمایه خود را به چند قسمت تقسیم میکند و هر قسمت از آن را به بازارهای مختلف میبرد. مثلا درصدی از سرمایهاش را به خرید ملک و درصدی دیگر را به خرید طلا اختصاص میدهد و مابقی را صرف خرید سهام و یا کالاهای سرمایهای، مانند ماشینآلات و تجهیزات میکند. برای مطالعه بیشتر در این رابطه روی اینجا کلیک کنید.
هرکدام از بازارهای موجود ریسک متفاوتی دارند و مدتزمان بازدهی و میزان بازدهی مورد انتظار از آنها نیز متفاوت است. هنگام انتخاب یک بازار هدف برای سرمایهگذاری، باید به دو متغیر ریسک و بازده به طور همزمان توجه کرد، در واقع ریسک و بازده بهعنوان دو رکن اصلی در اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری هستند.
در واقع ریسک و بازده بهعنوان دو رکن اصلی در اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری هستند.
همواره بیشترین بازدهی، با توجه به حداقل مقدار ریسک، معیاری مناسب برای سرمایهگذاری بهحساب میآید. شکل بالا تنها مثالی از چند بازار است که افراد میتوانند در آن با توجه به شرایط خود بازارهای متفاوتی را برای سرمایهگذاری و توزیع ریسک انتخاب کنند. حتی میتوانند بر تعداد بازارهای انتخابی بیفزایند و یا از تعداد آن بکاهند.
مدیریت سرمایه در شرکت ها
مدیریت سرمایه امری بسیار مهم به خصوص در امور شرکتها است. برای مثال اگر یک شرکت به دنبال احداث یک خط تولیدی جدید باشد، برای احداث این خط به مقدار زیادی وجه نقد نیاز دارد. در این مواقع مدیر، سبد سرمایهگذاریِ شرکت را بررسی میکند تا مشخص کند کدام سرمایهگذاریها سریعتر به وجه نقد تبدیل میشوند. اگر درصد عمدهای از سبد شرکت را ملک و ساختمان تشکیل داده باشد مدت زمان زیادی طول میکشد تا این املاک به وجه نقد تبدیل شوند. در حالی که اگر بخش عمدهای از سبد را سهام تشکیل دهد بسیار راحتتر و سریعتر میتواند آن را به وجه نقد تبدیل کند و از پول به دست آمده برای راه اندازی خط تولید جدید استفاده کند.
بنابراین هر فردی چه برای تشکیل سبد شخصی و چه در سمت مدیریت برای تشکیل سبد سرمایه شرکت، میتواند بر اساس اهداف و نیازهای احتمالی خود، یک سبد سرمایهگذاری مطمئن بسازد بهشکلی که در صورت لزوم بتواند از آن استفاده کند.
فرآیند مدیریت سبد سهام
برای اینکه بتوانید یک سبد سهام (پرتفوی) بهینه تشکیل دهید و آن را به طور صحیح مدیریت کنید، در مرحله اول لازم است که با مفاهیم مالی و اصول اساسی آن آشنا شوید. بعد از آشنایی با این موارد میتوان اقدام به ایجاد یک سبد سرمایهگذاری متناسب با ویژگیهای شخصی خود کرد.
هر فرد بعد از یادگیری اصول اساسی مالی میتواند با توجه به میزان ریسکپذیری و بازده مورد انتظار خود اقدام به ایجاد یک پرتفوی بهینه کند و در گذر زمان با توجه به تغییر شرایط، در صورت لزوم پرتفوی خود را اصلاح کند.
یکی از راههای کم کردن ریسک یک پرتفوی تنوعبخشی به آن است. تنوعبخشی با هدف کاهش ریسک پرتفوی تا حداقل مقدارِ ریسک و افزایش بازده پرتفوی تا بالاترین اندازه ممکن انجام میشود.
با تقسیم کردن مبلغ سرمایهگذاری در سهمهای متنوع، میتوان بخشی از ریسک پرتفوی را حذف کرد. برای انجام این کار بهتر است که سهمها، از صنایع و گروههای متفاوت از هم انتخاب شوند تا اگر یک صنعتی دچار مشکل شد تنها بخش کوچکی از سبد سرمایهگذاری شما بهخطر بیفتد.
تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری و سبد سهام
نقل قولی معروف در رابطه با تنوعبخشی وجود دارد که بیان میکند: تمامی تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید، تا در صورت افتادن سبد همه تخم مرغهایتان از بین نروند.
نکتهی قابل توجه این است که شما با تنوعبخشی نمیتوانید کل ریسک سبد خود را از بین ببرید، اما میتوانید آن را کم کنید.
ریسک کل
ریسک کل از دو بخش ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک تشکیل شده است. ریسک غیرسیستماتیک منحصر به یک دارایی نظیر سهم یک شرکت است، که این ریسک با تنوعبخشی قابل کاهش است.
اما بخش دیگری از ریسک کل، ریسک سیستماتیک یا ریسک بازار است، که به آن ریسک حذفنشدنی هم میگویند. این ریسک از طریق تنوعبخشی کاهش پیدا نمیکند.
نمونهای از ایجاد سبد سهام متنوع را در شکل بالا میبینید. میتوان از گروهها و صنعتهای مختلف یک سهم مناسب انتخاب کرد و تشکیل سبد داد. افراد با استراتژیهای متفاوت میتوانند سبدهای متفاوتی ایجاد کنند.
انواع سرمایهگذاری
سرمایهگذاران به دو طریق میتوانند دست به خرید اوراق بهادار بزنند: اولین شیوه آن است که افراد به طور مستقیم اقدام به خریدوفروش سهام کنند که به آن سرمایهگذاری مستقیم میگویند؛ یا اینکه این کار را از طریق واسطههای مالی انجام دهند، که به آن سرمایهگذاری غیرمستقیم میگویند.
انواع سرمایه گذاران بر مبنای میزان تحمل ریسک
نظریه مطلوبیت مورد انتظار، سه نوع گرایش را بر مبنای میزان تحمل ریسک توسط سرمایهگذاران معرفی کرده است. بر طبق این نظریه سرمایه گذاران به سه دسته تقسیم میشوند:
- ریسکگریز
- ریسکپذیر
- ریسک خنثی
سرمایهگذاران ریسک خنثی افرادی هستند که به میزان ریسک سرمایهگذاری توجهی نمیکنند و تنها به دنبال حداکثر کردن بازدهی خود هستند و میزان مطلوبیت آنها توسط بازدهی سرمایهگذاری تعیین میشود.
برخی از سرمایهگذاریها و داراییها نوسانات بیشتری نسبت به سایر داراییها دارند. در نتیجه سرمایهگذاری در آنها ریسک بیشتری دارد.
گروهی از سرمایهگذاران نسبت به سایرین ریسکپذیرتر هستند؛ در نتیجه میتوانند نسبت به دیگران بهتر با این نوسانات کنار بیایند و آن را تحمل کنند. این افراد زمانی که با دو پروژه با بازدهی یکسان روبهرو میشوند، پروژهای که ریسک بیشتری دارد را برای سرمایهگذاری انتخاب میکنند، زیرا مطلوبیت ناشی از موفق شدن در پروژه پرریسک بیشتر از عدم مطلوبیت ناشی از زیان آنها است.
این افراد تمایل بیشتری به فعالیت در بورس دارند و تمایل کمی به سپردهگذاری در بانک دارند.
سرمایهگذاران ریسکگریز
آخرین دسته، سرمایهگذاران ریسکگریز هستند. این افراد بیشتر به سرمایهگذاری در مواردی که بازدهی مطمئن داشته باشند علاقهمند هستند و از سرمایهگذاری در پروژههای پرریسک دوری میکنند. بیشتر این افراد به سپردهگذاری در بانک روی میآورند و معتقدند که سپردهگذاری در بانک نوعی سرمایهگذاری ایمن است.
این سه طبقه، خود میتوانند هرکدام به سه طبقه متفاوت نیز تقسیم شوند. برای مثال افرادی که در بورس سرمایهگذاری میکنند، همه حاضر به پذیرش سطح یکسانی از ریسک نیستند. مثلا برخی از آنها در سهمهایی که ریسک بسیار زیادی دارند (مثل سهمهایی با وضعیت بنیادی نه چندان خوب که در وضعیت تکنیکالی مناسبی قرار دارند و انتظار رشد سریعی از آنها در آیندهای نزدیک میرود) سرمایهگذاری میکنند. در حالی که برخی دیگر تنها در سهام شرکتهایی بزرگ که وضعیت بنیادی قوی و سود تقسیمی بالا دارند سرمایهگذاری میکنند، در حالی که ممکن است این سهمها رشد آهستهای داشته باشند.
نظریه مطلوبیت مورد انتظار با انتقادهایی نیز مواجه شده که در مقالات بعدی راجعبه آن توضیح داده خواهد شد.
ریسک داراییهای مالی از منظر مدت زمان نگهداری
میتوان ریسک داراییهای مالی را از نظر دوره نگهداری آنها نیز طبقهبندی کرد. به بیانی دیگر ریسک یک سرمایهگذاری زمانی که به دید کوتاهمدت خریداری میشود با ریسک آن وقتی که با دید بلندمدت خریداری میشود، متفاوت است.
با افزایش مدتزمان نگهداری یک دارایی، نوسانات آن کاهش مییابد و ریسک آن تا حدی قابل کنترل خواهد بود.
سهامداران حقیقی و سهامداران حقوقی چه تفاوتی با هم دارند؟
به گزارش «دنیای بورس»، گزارش زیر به این پرسشها پاسخ میدهد.
- سهام چیست؟ سهامدار کیست؟
- منظور از ارزش اسمی و بازاری سهام چیست؟
- چند نوع سهامداران داریم؟
- به چه سهامدارانی حقیقی گفته میشود؟
- سهامداران حقوقی بازار سهام کدامند؟
- دیدگاه سهامداران حقیقی برای خرید و فروش سهام چیست؟
- سهامداران حقوقی چه دیدگاهی دارند؟
- استراتژی سهامداران حقوقی در بازار سرمایه ایران چیست؟
- بازارگردان کیست؟
- آیا سهامداران حقوقی بازارگردانان مناسبی هستند؟
- واکنش بازار سهام به نحوه آرایش سهامداران حقیقی
- رفتار سهامداران حقوقی چگونه به بازار سهام جهت میدهد؟
- خالص خرید و فروش سهامداران حقیقی و حقوقی چطور مشخص میشود؟
- میزان مشارکت سهامداران حقیقی و حقوقی یعنی چه؟
- منظور از تغییر مالکیتهای بورسی چیست؟
- ارزش معاملات کل و خرد بورس چگونه مشخص میشود؟
- خرید و فروش سهامداران حقوقی نوعی سیگنال به بازار است؟
- چرا سهامداران حقوقی در نقش خریدار ظاهر میشوند؟
- آیا تحلیل شرکتهای حقوقی در خصوص ارزندگی سهام همیشه درست است؟
- چرا سهامداران حقوقی فروشنده سهم میشوند؟
سهام چیست؟ سهامدار کیست؟
سهام یکی از انواع اوراق بهادار است، اوراق بهادار یک نوع ابزار مالی است. در اصل شما با پرداخت مبلغی بخشی از سهام یک شرکتی را خریداری میکنید، به طوری که بسته به میزان سهامی که خریداری کردهاید در آن شرکت مالکیت دارید یا به عبارتی سهامدار آن میشوید.
در واقع اگر تمامی سرمایه شرکتی را به قسمتهای مساوی تقسیم کنیم به هر قسمت یک سهم می گویند.
شما با خرید یک سهم مالکیت یک شرکت بورسی را به دست میآورید یا اصطلاحا سهامدار آن شرکت میشوید از طرفی علاوه بر مالکیت یک شرکت، مزایایی هم به شما تعلق میگیرد.
در خارج از بازار سهام برای داشتن مالکیت یک شرکت سرمایه زیادی لازم دارید.
منظور از ارزش اسمی و بازاری سهام چیست؟
هر سهم دارای دو ارزش اسمی و بازاریست. ارزش اسمی در ایران 100 تومان است. مثلا شرکتی که به تازگی تاسیس و وارد بورس اوراق بهادار میشود برای اینکه تعداد سهام را مشخص کند و هر سهم ارزشگذاری شود باید میزان سرمایه را تقسیم بر 100 تومان کند و بعد از مشخص شدن تعداد سهام کل، قیمت یا ارزش بازاری سهم براساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. پس قیمتی که ما روزانه در هر سهم میبینیم همان قیمت بازاری یا واقعی آن سهم است.
چند نوع سهامداران داریم؟
ما دو نوع سهامدار داریم؛ سهامداران حقیقی یا خرد و سهامداران حقوقی یا عمده
به چه سهامدارانی حقیقی گفته میشود؟
هر کدام از ما که دارای هویت فردی جداگانه هستیم یک فرد حقیقی محسوب میشویم.
پس اگر ما افراد حقیقی سهام شرکتی را خریداری کنیم به ما سهامدار حقیقی میگویند. یعنی به صورت انفرادی کد بورسی دریافت کرده و معامله میکنیم.
سهامداران حقوقی بازار سهام کدامند؟
گاه اشخاص حقیقی در کنار هم جمع شده و جدا از شخصیت فردی خود، مجموعهای مستقل مانند سازمانها، نهادها، شرکتها… را تشکیل میدهند.
به این مجموعه که شخصیت فرضی و اعتباری دارد و نام و نشان جداگانه و اهداف مشخصی را دنبال میکند، شخص حقوقی میگویند.
برای مثال شرکت مینو یک شخص حقوقی محسوب میشود. این اشخاص حقوقی توسط افراد حقیقی تحت عنوان هیئت مدیره اداره میشود و میتوانند کد بورسی مختص به خود را دریافت کنند.
پس هرگاه صحبت از سهامداران حقوقی یا بازیگران حقوقی شد منظور همان شرکتهای ثبت شدهای هستند که از طریق این شرکتها اقدام به معامله در بازار سهام میکنند.
شرکتهای سرمایهگذاری، شرکتهای سبدگردانی، صندوقهای سرمایهگذاری، کارگزاریها و … از جمله نهادهای فعال مالی در بازار سرمایه به حساب میآیند که هرکدام یک شخص حقوقی هم محسوب میشوند.
دیدگاه سهامداران حقیقی برای خرید و فروش سهام چیست؟
همانطور که گفته شد، سهامداران حقیقی به صورت انفرادی خرید و فروش میکنند، این افراد اغلب دید کوتاهمدت بر سهام دارند و ممکن است براساس جو و شایعات بازار و یا نظرات و تحلیلهای شخصی خود خرید و فروشهای هیجانی داشته باشند.
البته این به معنای این نیست که تمامی سهامداران حقیقی به این صورت معامله کنند اما قاعدتا ما نمیتوانیم جز عدهای اندک از این افراد را تحلیلگر حرفهای بدانیم.
برخی از این نوع سهامداران مخصوصا تازهواردان بازار در صفهای خرید، خریدار و در صفهای فروش، فروشنده هستند.
رفتار مخرب و هیجانی این دسته از سهامداران میتواند بسیار به بازار سهام آسیب وارد کند.
به همین منظور همواره به این دسته از سهامداران به ویژه تازهواردان پیشنهاد میشود در بدو ورود به بازار سهام یا از طریق صندوقهای سرمایهگذاری اقدام کنند یا از مشورت افراد خبره و تحلیگران معتبر استفاده کنند.
سهامداران حقوقی چه دیدگاهی دارند؟
برخلاف سهامداران حقیقی بازار، سهامداران حقوقی بیشتر نگاه بلندمدت و بنیادی بر سهم دارند.
این سهامداران اصولا تیمی از تحلیلگران حرفهای دارند، با کلیات بازار پیش میروند. در روزهای منفی بازار خریدار و در روزهای مثبت فروشنده میشوند تا تعادل بازار سهام برهم نخورد.
حجم معاملاتی که این دسته از سهامداران انجام میدهند بسیار بیشتر از سهامداران حقیقی است و کمتر رفتار هیجانی از آنها دیده میشود.
استراتژی سهامداران حقوقی در بازار سرمایه ایران چیست؟
در هر سرمایهگذاری اگر تحلیل و تجزیه درستی صورت نگیرد، نتیجهای دلخواه و مطلوبی نخواهد داد. حتی در روزهای مثبت بازار سهام هم هستند افرادی که با رفتار غلط در معاملات متضرر شدهاند.
در نتیجه هر دو دسته سهامدار هم سهامداران حقیقی و هم سهامداران حقوقی باید سهامی را انتخاب کنند که تمامی فاکتورهای ارزندگی را داشته باشد.
سهامداران حقوقی با توجه به حجم زیاد معاملاتی که انجام میدهند، سرمایه کلانی که در بازار سهام دارند و همچنین نظارتی که همواره از سوی نهادناظر، مالکین و سهامداران حقیقی بر عملکرد این شرکتها وجود دارد، باید همواره پاسخگو باشند و در نتیجه تصمیمگیری در خصوص خرید و فروش سهام به شدت در معرض ریسک قرار دارد.
به همین منظور سرمایهگذاری آنها باید براساس تحلیلهای تیمی و کارشناسی صورت گیرد.
در بازار سرمایه ایران سهامداران حقوقی نقش بازارگردان را ایفا میکنند.
بازارگردان کیست؟
بازارگردانی به این صورت است که با خرید و فروش سهام نقدینگی را در بازار به گردش در میآورند، عرضه و تقاضا را بالا میبرند یا به عبارتی سهام در میان سهامداران چه سهامداران حقیقی و چه سهامداران حقوقی دست به دست میشود.
به این ترتیب دو وظیفه خطیر یک بازارگردان افزایش نقدشوندگی سهام و کاهش دامنه نوسان قیمت اوراق بهادار است.
همانطور که گفته شد بازارگردان در روزهای مثبت بازار فروشنده و در منفیهای بازار خریدار میشود تا بازار با نوسان شدید مواجه نباشد.
آیا سهامداران حقوقی بازارگردانان مناسبی هستند؟
با این وجود برخی کارشناسان معتقدند که سهامداران حقوقی نمیتوانند در نقش بازارگردان وظایف خود را به درستی انجام دهند و این کار باید توسط نهاد دیگر انجام شود. چراکه در اینجا منافع سهامداران حقوقی هم درگیر است، به طوری که ممکن است با توجه به رصدگری دقیق و هوشمندانه سریعتر از اخبار مرتبط با سهام شرکتها مطلع شده و واکنش نشان دهند.
موضوعی که در خرید و فروش سهامداران حقوقی باید به آن توجه شود این است که برخی از سهامداران حقوقی تعداد اندکی از سهام شرکتی را دارند که تاثیر زیادی بر قیمت سهم ندارند ولی برخی دیگر با توجه به خرید حجم بالا از سهام شرکتی، میتوانند قیمت و بهای سهمی را تعیین کنند و به نوعی با خرید و فروش به آن جهت بدهند.
به عبارتی میتوانند ایجادکننده یک حرکت مثبت یا منفی در سهم باشند.
واکنش بازار سهام به نحوه آرایش سهامداران حقیقی
تصمیمهای سهامداران حقیقی و سهامداران حقوقی بازار در راستای خرید و فروش سهام همواره مورد توجه اهالی بازار سهام بوده است چرا که رویکرد آنها میتواند بازار را جهت بدهد.
همانطور که گفته شد سهامداران خرد یا همان سهامداران حقیقی بازار اغلب با توجه به دید کوتاهمدتی که دارند نسبت به سهامی توجه نشان میدهند که سود بیشتر در زمان کمتر بدهد فارغ از ارزندگی آن سهم بر اساس فاکتورهای بنیادی.
این موضوع گاه آسیبهای فراوانی به آنها زده و علاوه بر زیانی که گریبانگیرشان شده سهم را دستخوش نوسانات زیاد کرده به طوری که سهمی گاه چند برابر ارزش ذاتی خود معامله میشود و گاه برعکس این موضوع، سهام ارزنده از چشم سهامداران حقیقی دور میماند.
در نتیجه همانطور که گفته شد واکنشهای هیجانی اغلب از سوی این دسته از سهامداران است.
رفتار سهامداران حقوقی چگونه به بازار سهام جهت میدهد؟
سهامداران حقوقی که اغلب براساس تحلیل و ارزندگی سهم معامله انجام میدهند بسیار در جهت دهی به بازار سهام موثرتر از سهامداران حقیقی عمل میکنند. این نوع از سهامداران کمتر هیجانی برخورد کرده هرچند که رفتار آنان ممکن است بازتاب هیجانی به بازار بدهد.
بدینترتیب رصد رفتار این دو دسته از سهامداران بسیار مهم است و روزانه خالص خرید و فروش و همینطور میزان مشارکت و ارزش معاملاتی که توسط افراد حقیقی و حقوقی انجام شده است، بررسی میشود.
خالص خرید و فروش سهامداران حقیقی و حقوقی چطور مشخص میشود؟
هرگاه میزان خرید سهام توسط سهامداران حقیقی و یا سهامداران حقوقی از میزان فروش آن بیشتر باشد، تفاضل ارزش خرید از فروش عددی مثبت را نشان میدهد که بیانگر این است که سهامدار خریدار بوده و یا بالعکس اگر ارزش خرید نسبت به فروش کمتر باشد، تفاضل ارزش خرید از فروش منفی شده و بیانگر فروشنده بودن سهامدار است.
به عبارتی گفته میشود خالص خرید یا فروش سهامداران حقیقی یا سهامداران حقوقی فلان عدد است.
میزان مشارکت سهامداران حقیقی و حقوقی یعنی چه؟
میزان مشارکت بیانگر میزان معاملاتی است که سهامداران حقیقی یا سهامداران حقوقی به نسبت یکدیگر روزانه انجام میدهند.
مثلا میگویند میزان مشارکت سهامداران حقیقی در معاملات فلان روز بیشتر از سهامداران حقوقی بود.
منظور از تغییر مالکیتهای بورسی چیست؟
وقتی میگوییم تغییر مالکیتها در روز مثلا سوم مرداد حقیقی به حقوقی بوده است یعنی نقدینگی از پرتفوی (سبد سهام) سهامداران حقیقی به پرتفوی سهامداران حقوقی منتقل شده است یا به عبارتی سهامداران حقیقی بیشتر فروشنده بودند و سهامداران حقوقی خریدار و این موضوع میتواند بالعکس باشد.
ارزش معاملات کل و خرد بورس چگونه مشخص میشود؟
ارزش کل معاملات سهام، مجموع کل خرید و فروشها یا همان معاملات سهامداران حقیقی و سهامداران حقوقی بازار است. اما هرگاه گفته میشود ارزش معاملات خرد فلان عدد است یعنی ارزش معاملات بدون در نظر گرفتن معاملات بلوکی (عمده)، اوراق مشارکت و دادوستدهای صندوقهای سرمایهگذاری.
خرید و فروش سهامداران حقوقی نوعی سیگنال به بازار است؟
باتوجه به موارد گفته شده ممکن است این موضوع مطرح شود که سهامداران حقوقی به خاطر حجم معاملات و میزان سرمایهای که در بازار سهام گذاشتهاند، تیم تحلیلگر حرفهای دارند و با توجه به نفوذ بیشتری که دارند زودتر از سهامداران حقیقی از اطلاعات شرکتها آگاه میشوند پس میتوانند لیدر خوبی برای بازار باشند.
پس ما باید با خرید سهامداران حقوقی خریدار شویم یا با فروششان بفروشیم.
اما برای تصمیمگیری باید فاکتورهای زیر را بررسی کنیم:
چرا سهامداران حقوقی در نقش خریدار ظاهر میشوند؟
گاهی ممکن است ببینید که سهامدار حقوقی در یک سهمی در یک محدوده معین خریدار است. از این موضوع دو برداشت میشود داشت.
برداشت اول این است که آن سهامدار حقوقی سهام شرکت را بر اساس فاکتورهای مختلف بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که قیمت فعلی برای خرید سهم مناسب است و یا به عبارتی سهم ارزنده است. به همین دلیل شروع به خرید سهم میکند.
در حالت دیگر سهامدار حقوقی در نقش حمایتکننده سهام وارد عمل میشود. یعنی همانطور که گفته شد با خرید و فروش خود بازار را متعادل نگه میدارد و مانع از نوسانات شدید میشود.
آیا تحلیل شرکتهای حقوقی در خصوص ارزندگی سهام همیشه درست است؟
در این حالت باید سهم را بررسی کنیم که آیا واقعا سهام شرکت ارزش خرید دارد یا خیر. همانطور که میدانید، تحلیلها میتوانند متفاوت باشند.
گاه دو تحلیلگر حرفهای هم میتوانند نظرات متغایر از هم داشته باشند.
به هر حال در هر شرایطی خطای انسانی وجود دارد و ممکن است گاهی خبر کوچکی از دید بسیاری از تحلیلگران دور بماند، کما اینکه بسیار در ارزندگی سهمی اثرگذار باشد.
پس نمیتوان گفت که سهامداران حقوقی همیشه تحلیلهای درستی از سهام شرکتها دارند و سهامداران حقیقی در تشخیص ارزندگی سهمی همیشه ضعیف عمل میکنند.
چرا سهامداران حقوقی فروشنده سهم میشوند؟
در بحث فروش گاه ممکن است شرکتی برای تامین نقدینگی لازم به منظور اجرای طرحهای توسعهای و یا پرداخت بدهی و . اقدام به فروش سهام خود کند.
یا در حالت دیگر سهامدار حقوقی سود مد نظر را کسب کرده و به این نتیجه رسیده که سهم توان سوددهی بیشتر را ندارد و در نتیجه ممکن است اقدام به فروش سهام خود کند.
به عبارتی این دید را دارند که سهم دیگر ارزنده نیست و یا در نهایت باز هم به بحث جلوگیری از ایجاد نوسانات شدید و متعادلسازی بازار میرسیم.
بنابراین به طور دقیق نمیتوان گفت که همگام با خرید و فروش سهامداران حقوقی، سهامداران حقیقی بازار باید خریدار یا فروشنده باشند یا خیر.
به همین منظور پیشنهاد میشود کلیه اخبار بورسی و مرتبط با شرکتها به دقت رصد شود و سنجش ارزندگی سهام براساس فاکتورهای بنیادی انجام شود.
« همه تخممرغها را در یک سبد نگذارید » در بورس به چه معنا میباشد؟
به طور کلی سرمایهگذاری در مجموعهای از اوراق بهادار یا پرتفوی ( بورس )، بسیار کارآمدتر از سرمایهگذاری در یک سهم میباشد.
چون با افزایش تعداد سهام در سبد سرمایهگذاری، ریسک مجموعه کاهش مییابد. علت کاهش ریسک تاثیرات مختلفی است که شرکتهای سرمایهپذیر از شرایط متفاوت اقتصادی سیاسی و اجتماعی میپذیرند، به عنوان مثال وقوع جنگ میتواند برای دو یا چند شرکت نتایج متضادی در برداشته باشد. فرض کنید سهام دو شرکت تولید کننده دارو و پتروشیمی در سبد سهام شما باشد؛ در صورت ایجاد ناامنی در منطقه و درگیری شدید تقاضا برای دارو افزایش و امکان صادرات محصولات پتروشیمی کاهش خواهند داشت.
بازده سرمایه گذاری در پرتفوی، معادل بازده متوسط آن پرتفوی خواهد بود؛ اما ریسک پرتفوی در غالب موارد کمتر از متوسط ریسک سهام داخل سبد میباشد. میزان آن بستگی دارد به تاثیر متقابل اتفاقات بر سهام داخل سبد.
اگر سهام موجود در سبد متعلق به شرکتهایی باشد، که کالاها یا خدمات آنها جانشین یکدیگر هستند، ریسک تا حدود زیادی کاهش مییابد. زیرا در صورت بروز هرگونه عامل ریسکزا و کاهش بازده یکی از سهام، تقاضا برای کالاهی جانشین افزایش یافته، سبد سهام و پرتفوی به چه معناست؟ بازده اضافی حاصل از آن بازده از دست رفته شرکت اول را جبران میکند.
بر خلاف بازده مجموعه، ریسک الزاما میانگین موزون اجزای تشکیل دهنده مجموعه نیست،بلکه با توجه به ارتباط بین سهام از نظر تاثیرپذیری و ارائه عکس العمل مشابه یا مخالف، در برابر وقایع ایجاد کننده ریسک، میتواند کمتر از این میانگین بوده و حتی حذف شود. لذا محاسبه همسویی و شدت آن سهام، بین دیگر سهام، از اهمیت ویژهای برای تعیین ریسک برخوردار است.
سود یک سهم میتواند ضرر سهام دیگر را جبران کند. یک ضربالمثل معروف میگوید: «همه تخممرغها را در یک سبد نگذارید.»، چرا که ریسک شکستن سبد، باعث نابودی همه تخممرغها خواهد شد.
۱. ارزش پرتفوی
به ارزش مالی و نقدی پرتفوی هر شخص حقیقی یا حقوقی، ارزش پرتفوی گویند. برای قیمتگذاری شرکتهای سرمایهگذاری پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار، مهم ترین عامل ارزش پرتفوی این شرکتهاست.
۲. مدیریت
پرتفوی به منظور کاهش ریسک و به صورتی انتخاب میشود تا در شرایط عادی احتمال کاهش بازده همه دارائیها (شامل سهامهای خریداری شده) نزدیک به صفر باشد.
پرتفوی میتواند متعلق به شخصیت حقیقی و یا حقوقی باشد. در حال حاضر در بورس ایران، بزرگترین پرتفوی افراد حقیقی متعلق به رسول گنجی است که مجموع دارائیهای این پرتفوی مبلغی بالغ بر ۲ میلیارد دلار است.
سبد سهام و پرتفوی به چه معناست؟
نظریه جدید سبد سهام (MPT) به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین تئوری های اقتصادی بر مبنای اصول مالی و سرمایهگذاری توسط مارکوتیز (Markovits) در سال 1952 تحت عنوان انتخاب سبد سهام معرفی شد.
بر اساس این نظریه در انتخاب گزینههای مختلف برای سرمایه گذاری صرفا توجه به ریسک و بازده یک سهم کافی نیست و در حالتی که سرمایهگذاری در تعداد زیادی سهام صورت گیرد، میتوان از توزیع دارایی در سهام مختلف برای کاهش ریسک و افزایش بازده بهره برد.
برای اکثر سرمایه گذاران، ریسک خرید تک سهم، کسب بازدهی کمتر از انتظار است و یا به عبارت دیگر انحراف از بازدهی میانگین است (هر سهمی به نوبه سبد سهام و پرتفوی به چه معناست؟ خود دارای انحراف معیاری از میانگین است که در این تئوری به آن ریسک اطلاق میشود.)
در حقیقت ریسک خرید با تشکیل سبد سهام با توزیع مناسب بسیار کمتر از ریسک خرید تک سهم است، به دلیل اینکه ریسک سهام مختلف مستقل از یکدیگر است. به عنوان مثال فرض کنید سبد سهامی از دو سهم که یکی در حالت افزایش نرخ بهره بانکی و دیگری در حالت کاهش نرخ بهره سود می دهد، تشکیل شده باشد.
این سبد در هر حالتی فارغ از اینکه نرخ بهره افزایش یا کاهش یابد، سود می دهد. در واقع مارکوتیز نشان داد سرمایه گذاری تنها انتخاب سهام نیست بلکه انتخاب ترکیب مناسبی از سهام است.
انواع ریسک
به تعبیر نگارنده MPT نشان می دهد که ریسک مترتب بر هر سهم از دو جزء تشکیل شده است:
- ریسک سیستماتیک: ریسکی که به واسطه شرایط عمومی بر کلیه سهام وجود دارد مانند ریسک نرخ بهره، رکود اقتصادی و ناآرامی های سیاسی.
- ریسک غیرسیستماتیک: ریسکی که در تک تک سهام وجود دارد و از طریق توزیع سهام در سبد دارایی می تواند کاهش یابد.
همان طور که در نمودار بالا ملاحظه می شود تفاوت یا کواریانس بین تک تک سهام سطح ریسک کل پرتفوی را کاهش میدهد و سرمایه گذاران از توزیع سهام در پرتفوی بهره مند میشوند.
مرز کارا (Efficient Frontier)
حال که مفهوم توزیع سهام در پرتفوی معرفی شد، نکته باقیمانده سطح مناسب (مرز کارآ) توزیع سهام است.
در هر سطح از بازدهی، پرتفویی وجود دارد که دارای کم ترین ریسک است و برای هر سطح ریسک نیز سبدی از سهام وجود دارد که بالاترین بازدهی را به سرمایه گذار می دهد.
با ترسیم این دو ترکیب بر روی یک نمودار می توان به سطح کارآ رسید. نمودار مقابل مرز کارآ بین دو سهم A و B را نشان می دهد.
حال اگر پرتفوی در قسمت بالای منحنی قرار گیرد، بیشترین بازدهی مورد انتظار را در مقابل سطح مشخصی از ریسک نشان می دهد.
اما سرمایه گذار عقلایی همواره بر روی مرز حرکت میکند.
MPT از این مرحله هم فراتر می رود، به این معنا که ترکیب سبدی از سهام را که بر روی مرز کارآ قرار دارد به همراه یک دارایی بدون ریسک پیشنهاد می دهد که در این حالت بازده مورد انتظار افزایش مییابد. به عبارت سادهتر حتی اگر سرمایه گذار با استقراض اقدام به خرید یک سهم بدون ریسک کند، میتواند با انتخاب سبدی از سهام پرریسکتر، به بازدهی بالاتر دست پیدا کند.
ایده مهمی که در ورای نظریه MPT وجود دارد این است که کسب بازدهی بیش از میانگین بازار، ساده نیست و کسانی که موفق به کسب این بازدهی می شوند به طور مطمئن ریسک بالاتری را تقبل می کنند و در هنگام سقوط بازار نیز جریمه تقبل این ریسک را بیشتر پذیرا هستند.
در این میان سرمایه گذاران بزرگی مانند وارن بافت (Warren Buffett) معتقدند، MPT تنها یک نظریه است و رمز موفقیت در بازار سهام، مهارت سرمایه گذار در انتخاب سهام است.
دیدگاه شما