وارن بافت و توصیههای سرمایهگذاری او
در این مقاله از تترلند، به بیوگرافی و برخی از توصیههای وارن بافت Warrant Buffett وارن بافت سرمایهگذار مشهور آمریکایی خواهیم پرداخت.
با وجود این که بازارها ممکن است تغییر کنند، اما توصیههای سرمایهگذاری خوب، هیچوقت قدیمی نمیشوند، بنابراین توصیه میکنیم با جملات کوتاه بزرگان درباره سرمایهگذاری همراه ما باشید.
جملههای کلیدی
- بافت از مدرسه ارزش سرمایهگذاری بنجامین گراهام پیروی میکند، که به دنبال اوراق بهاداری است که قیمت آنها بر اساس ارزش ذاتی آنها غیرقابل توجیه باشد.
- بافت به جای تمرکز بر پیچیدگیهای عرضه و تقاضا در بازار سهام، به شرکتها به طور کلی نگاه میکند.
- برخی از عواملی که بافت در نظر میگیرد، شامل عملکرد شرکت، بدهی شرکت و حاشیه سود است.
- سایر ملاحظات سرمایهگذاران با ارزش مانند بافت شامل عمومی بودن شرکتها، اعتماد به کالاها و ارزان بودن آنها است.
بیوگرافی وارن بافت
ممکن است نام وارن بافت یکی از ثروتمندترین افراد جهان را شنیده باشید که مرتبا در لیست میلیاردرهای فوربس قرار میگیرد. جای تعجب نیست که استراتژی سرمایهگذاری وارن بافت به اندازه افسانهای رسیده است. بافت چندین اصل مهم و یک فلسفه سرمایهگذاری را دنبال میکند که بهطور گسترده در سراسر جهان دنبال میشود. حال، رازهای موفقیت او چیست؟ برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد استراتژی بافت و اینکه چگونه توانسته است چنین سرمایهای را از سرمایهگذاری های خود جمع کند، در ادامه مطلب بخوانید.
وارن بافت در سال 1930 در اوماها آمریکا متولد شد. او علاقهمند به دنیای تجارت و سرمایهگذاری در سنین پایین، از جمله در بازار سهام بود. بافت قبل از بازگشت به دانشگاه نبراسکا، تحصیلات خود را در مدرسه وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا آغاز کرد و در آنجا مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی را دریافت کرد. بعداً بافت به دانشکده بازرگانی کلمبیا رفت و در آنجا مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته اقتصاد گرفت.
بافت در اوایل دهه 1950 فعالیت خود را بهعنوان فروشنده سرمایهگذاری آغاز كرد اما در سال 1956 انجمن شرکای بافت را تاسیس كرد. كمتر از 10 سال بعد، در سال 1965، او شرکت چند ملیتی آمریکایی Berkshire Hathaway را در اختیار داشت. در ژوئن 2006، بافت برنامه خود را برای اهدا کل دارایی خود به امور خیریه اعلام کرد. سپس، در سال 2010، بافت و بیل گیتس اعلام کردند که کمپین Giving Pledge را تشویق کردند تا سایر افراد ثروتمند را به دنبال کارهای بشردوستانه تشویق کنند.
در سال 2012، بافت اعلام کرد که به سرطان مبتلا شده است. وی از آن زمان با موفقیت درمان خود را انجام داده است. بافت همکاری با جف بزوس و جیمی دیمون را برای ایجاد یک شرکت مراقبت های بهداشتی جدید متمرکز بر مراقبت های بهداشتی کارکنان نیز آغاز کرده است.
نقلقولهایی از وارن بافت
برخی از جملات و توصیههای سرمایهگذاری که وارن بافت مطرح کرده در زیر آورده شده است:
این توصیه به معنای این است که در یک بازار نزولی آماده سرمایهگذاری شوید و از بازاری که مدت زیادی در حال رشد و صعود بوده خارج شوید.
- ثروتمند روی زمان سرمایهگذاری میکند،فقیـر روی پول سرمـایهگذاری میکنـد.
- اگر راهی پیدا نکنی که وقتی خوابی پول بدست بیاری، باید تا پایان عمرت فقط کار کنی.
- وقتی ما صاحب بخشی از یک کسب و کار ممتاز با یک مدیریت ممتاز هستیم، علاقهمندیم سهام آنرا برای همیشه نگهداریم.
- اگر چیزهایی بخرید که نیاز ندارید، مجبور خواهید بود چیزهایی را بفروشید که به آنها نیازمندید.
- هرگز روی یک منبع درآمد اتکا نکنید، سرمایهگذاری انجام دهید تا منبع دیگری ایجاد کنید.
- تفاوت بین افراد موفق و افراد واقعا موفق این است که افراد واقعا موفق تقریبا به همهچیز ”نه” میگویند.
- ریسک از آنجایی ناشی میشود که ندانید در حال انجام چه کاری هستید.
- فقط چیزی را بخرید که حتی اگر بازار برای ۱۰ سال تعطیل شد کاملا از داشتن آن خوشحال باشید.
- تنوعسازی گسترده زمانی لازم است که سرمایهگذار نداند در حال انجام چه کاری است.
متاسفانه درصد بسیار زیادی از مردم، پولی را که به زحمت به دست آوردهاند در بــازارهایی مثل سهــام و امــلاک سرمایه گذاری میکنند بدون این که ابتدا ذرهای برای آموزش دیدن، هزینه کرده باشند.
- من هرگز تلاش نمیکنم در بازار سهام پول دربیاورم. من بر اساس این فرض که آنها بازار را فردا میبندند و ۱۰ سال آینده باز میکنند سهام میخرم.
- فرصتها تکرار نمیشوند، زمانی که باران طلا می.بارد سطل زیر آن بگذار نه یک قاشق!
- این درست نیست که هر چه از درآمدتان باقی میماند را پس انداز کنید. بلکه باید هر چقدر که بعد از پس انداز کردن باقی میماند را خرج کنید.
جمعبندی از توصیه های وارن بافت
همانطور که متوجه شدهاید، سبک سرمایهگذاری بافت مانند سبک خرید یک معاملهگر در معامله است. این نشان دهنده یک نگرش عملی است. بافت در سایر زمینههای زندگی خود این نگرش را حفظ میکند: او در خانهای بزرگ زندگی نمیکند، انواع ماشینها را جمع نمیکند و برای کار لیموزین نمیبرد. سبک سرمایهگذاری او خالی از انتقاد نیست اما بهطور کلی دارای اثبات است.
افسانههای سرمایهگذاری و معاملهگری
در آموزش فارکس همواره داستان موفقیت معامله گران بزرگ انگیزه بخش بوده است.معاملهگران خودساختهای که چارچوبها را شکستند و به سطوح عالی رسیدند.
سال جدید فرصت بسیار خوبی برای تعیین اهداف آینده، طرح نقشه و تقویت روحیه است. و چه چیزی بیشتر از داستان موفقیت دیگران میتواند الهامبخش باشد؟ بازار فارکس جایی است که در آن هر چیزی ممکن است. در این مقاله ۵ داستان از معاملهگران مشهوری آورده شده است که هر یک پیشزمینه کاملا متفاوتی با دیگری دارد، اما همگی در یک مورد اشتراک دارند: موفقیت.
ادوارد آرتور سیکوتا: پدر سیستمهای معاملاتی
این شخص اولین معامله خود را در سن ۵ سالگی انجام داد! کودکی از یک خانواده مهاجر که هلند را به مقصد امریکا ترک کرده بودند، یک مدال طلایی رنگ را در ازای پنج ذرهبین با همسایه خود معامله کرد.
سیکوتا به عنوان پدر سیستمهای معاملاتی شناخته میشود. در دهه ۱۹۷۰ میلادی که فعالیت معاملهگری خود را آغاز کرد، مجذوب ایده وجود یک ماشین چاپ پول مکانیکی خودکار و تحلیل تکنیکال شده بود.
او یک الگوریتم مکانیکی برای سیستمهای معاملاتی طراحی و از کدنویسی کامپیوتری برای معاملات خود استفاده کرد. سودی که در حساب یکی از مشتریان خود بدست آورد همچنان رکورد بزرگی محسوب میشود. این مقدار سودی که او با استفاده از یک ربات معاملهگری در فاصله سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۸ ثبت کرد به بیش از ۲۵۰۰۰۰ درصد رسید. یعنی مشتری سیکوتا از ۵۰۰۰ دلار سرمایه، ۱۵ میلیون دلار بدست آورده بود. این نتیجه نمیتواند تصادفی و از روی شانس باشد، بلکه حاصل یک الگوریتم حساب شده بود.
قوانینی که من در انجام معاملات رعایت میکنم عبارتند از: ۱- کاهش ضرر ۲- حداکثر استفاده از معاملات موفق ۳ – پایین نگه داشتن حجم معاملات ۴ – پیروی از قوانین، بدون چون و چرا ۵ – اطلاع از زمانی که باید از قوانین سرپیچی کرد.
اِد سیکوتا
درباره اِد سیکوتا بیشتر بخوانید
اینگِبورگا موتز: مادربزرگ میلیون دلاری
اگر اِد سیکوتا در سن ۵ سالگی معاملهگری را شروع کرده، موتز نماینده طیف سنی دیگری در بازار فارکس است. بعضی مادربزرگها مشغول کیکپزی هستند و بعضی دیگر به قصد میلیونر شدن معامله میکنند.
اینگبورگا موتز یک میلیونر مسن ۹۶ ساله است که حداقل ۱۵ سال پیش تنها یک بیوه عادی آلمانی بود. اما امروز یکی از شخصیتهای شناخته شده آلمان محسوب میشود.
او در یک خانواده فقیر متولد شد و به قصد فرار از فقر و فلاکت، خیلی زود در سن ۱۷ سالگی ازدواج کرد، اما برخلاف تصور چندان از بند تنگدستی رها نشد. تا سن ۷۵ سالگی مجبور بود برای دریافت هر مارک آلمان به همسرش التماس کند. هرگاه قصد داشت به کاری مشغول شود، شوهرش مانع میشد و او را زنیکه پیر احمقی خطاب میکرد که عرضه پول درآوردن ندارد. اما یک روز که به شدت عصبانی شد گفت: “اگر فکر میکنی از عهده هیچ کاری برنمیآیم، میروم و در بازار معامله میکنم”. و این یک دروغ نبود.
پس از درگذشت همسرش، ۱۰۰۰ سهم از شرکتی را پیدا کرد که او تمام این مدت در آن کار میکرده. تصمیم گرفت جسارت به خرج دهد و ریسک کند و برای همیشه به فقر و بدبختی خود خاتمه دهد. تصمیم کاملا درستی گرفته بود. این خانم مسن و پرانرژی در طول ۸ سال ابتدایی معاملهگری بیش از ۵۰۰٫۰۰۰ یورو بدست آورد.
شیوه معاملهگری او ستودنی است. او از هیچ یک از ابزار و سیگنالهای معاملاتی و اینترنت استفاده نمیکند. هر آن چیزی که باید بداند را از روزنامهها میخواند. اگر کنجکاو و علاقمند هستید که بدانید چطور این روش معاملاتی برای این خانم مسن میلیونها یورو عایدی داشته، کتاب او تحت عنوان “کارآگاه بازار سهام” را جستجو کنید
ارزان بخرید، گران بفروشید.
اینگبورگا موتز
درباره اینگِبورگا موتز بیشتر بخوانید
نسیم طالب: قوی سیاه بازار
این شخص یکی از جالبترین و بحثبرانگیزترین نظریههای دنیای معاملهگری را ارائه کرده است: تئوری قوی سیاه، یا نظریه اتفاقاتی که وقوع آنها بسیار غیرمحتمل است.
او در لبنان و در خانوادهای معتقد به اصول ارتدکس یونانی متولد شد. طالب حرفه معاملهگری را پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه پاریس آغاز کرد. هرچه بیشتر به مطالعه آمار میپرداخت، بیشتر متقاعد میشد که تمام سیستم مالی مانند یک بشکه دینامیت است که هر لحظه آماده انفجار است.
او با انتشار کتابی تحت عنوان “قوی سیاه” به شهرت رسید. مطابق اظهارات طالب، تقریبا تمام اتفاقاتی که میتوانند تاثیر مهمی بر بازار داشته باشند، کاملا غیر قابل پیشبینی هستند. بسیاری از معاملهگران از دادههای گذشته برای پیشبینی آینده استفاده میکنند، اما گذشته هیچ اطلاعاتی درباره آنچه در آینده رخ خواهد داد، در اختیار قرار نمیدهد. بوقلمونی که در طول ۱۰۰۰ روز به خوبی تغذیه شده، پیشبینی نمیکند که در روز ۱۰۰۱اُم برای شام روز شکرگزاری قربانی شود، اما این اتفاق میافتد. قربانی شدن بوقلمون در روز ۱۰۰۱اُم، قوی سیاه آن محسوب میشود، اما نه برای قصاب. بنابراین، مدیریت ریسک رایجی که توسط سازمانهای دولتی و شرکتها استفاده میشود، به کلی عبث و بیفایده است. این نظریه پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ محبوبیت بیشتری پیدا کرد.
از آنجائیکه استراتژی طالب به عنوان یک معاملهگر براساس حفاظت و حراست سرمایهگذاران در برابر بحرانها و بهرهبرداری از حوادث نادر است، بنابراین او سعی دارد سودهای کلانی بدست آورد. مانند آنچه در دوشنبه سیاه مورخ ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷ رخ داد: میانگین صنایع داو جونز به اندازه ۲۲٫۶ درصد سقوط کرد و طالب در نتیجه این اتفاق ۴۰ میلیون دلار بدست آورد.
من میدانم که تاریخ مقهور و مغلوب حادثهای غیرمنتظره خواهد شد، اما نمیدانم آن اتفاق چه خواهد بود.
نسیم طالب
درباره نسیم طالب بیشتر بخوانید.
جورج سوروس: مردی که بانک انگلستان را به زانو درآورد
سوروس شاید یکی از مشهورترین معاملهگران تاریخ باشد. در یک خانواده مجارستانی یهودی متولد شد و به زحمت از اشغال نازیها نجات پیدا کرد. در طول تحصیل برای تامین مخارج خود، به عنوان باربر راهآهن و گارسون کلوپهای شبانه کار میکرد.
پس از مهاجرت به نیویورک و فعالیت در تعدادی بروکرهای والاستریت، زندگی واقعی این نابغه مالی آغاز شد. او شهرت خود را به عنوان کسی که توانست بانک انگلستان را در سال ۱۹۹۲ طی یک معامله بزرگ فروش پوند به زانو درآورد، کسب کرده است. او فقط در یک شب، یک میلیارد دلار بدست آورد.
سوروس همچنین به جهت فعالیتهای خیرخواهانه و بشردوستانه نیز شناخته شده است. این میلیاردر با تقوا و فضیلت، با استفاده از ثروت خود بنیاد جامعه باز را با شبکهای از شرکا و پروژهها در ۱۰۰ کشور در سرتاسر جهان تاسیس کرده است.
مجله فایننشال تایمز در سال ۲۰۱۸ آقای سوروس را به عنوان “شخص سال” معرفی نمود. این مجله بیان میکند که این انتخاب صرفا به دلیل دستاوردهای سوروس انجام نگرفته، بلکه به علت ارزشهایی است که او به عنوان یک فیلسوف و نیکوکار خلق میکند.
پیش از آنکه تاجر باشم، یک انسان بودم.
جورج سوروس
درباره جورج سوروس بیشتر بخوانید
ریچارد دِنیس: سلطان بورس
سرگذشت دنیس از آن دسته داستانهای افسانهای حرفه معاملهگری است که میتواند همچنان الهامبخش باشد و معاملهگران را تحت تاثیر قرار دهد. ریچارد دنیس را مردی ثروتمند، نابغه و از پیشگامان معاملهگری کالاها میشناسند.
او در جنوب شیکاگو و در یک خانواده نسبتا فقیر ایرلندی متولد شد. در سن ۱۷ سالگی به عنوان مجری سفارشات در بورس کالای شیکاگو آغاز به کار کرد و در عرض تقریبا ده سال توانست ۱۶۰۰ دلاری را که قرض کرده بود، در سن ۲۳ سالگی از طریق معاملهگری کالاها به ۲۰۰ میلیون دلار تبدیل کند.
او همچنین بواسطه آزمایش لاکپشتهای خود نیز معروف است، که در آن او به مدت دو هفته آموزش گروهی از معاملهگران را به عهده گرفت. هنگامی که آزمایش او ۵ سال بعد به اتمام رسید، براساس گزارشات لاکپشتهای او مجموعا ۱۷۵ میلیون دلار سود کسب کرده بودند.
دنیس یک معاملهگر در جهت روند بود. او ترجیح میداد که یک روند را شناسایی کند و مرتب در جهت آن و با اهرمهای بالا وارد معامله شود و در این صورت اگر بخت یار باشد، صاحب ثروت عظیمی خواهید شد.
وقتی وارد معاملهای میشوید، برای آن دلیلی دارید و باید بقدری در آن معامله باقی بمانید که دیگر آن دلیل وجود نداشته باشد.
ریچارد دنیس
درباره ریچارد دنیس بیشتر بخوانید.
از فقر به ثروت – میتواند داستان هر فردی باشد
هر معاملهگری داستانی متفاوت و مختص به خود را دارد. همه آنها فراز و نشیبهایی را تجربه میکنند، اما نقطه اشتراک تمام آنها در قدرت عزم و اراده است، اینکه همگی در برابر شکستها و تلخیها ایستادگی میکنند و در نهایت به موفقیت میرسند. نتیجه اخلاقی داستان موفقیت همه معاملهگران یکسان است: هنوز چیزی تمام نشده و راه ادامه دارد، مگر اینکه بخواهید تسلیم شوید. یکی از داستانهای آینده میتواند متعلق به شما باشد!
تعداد مورد نظر برای سفارش و خرید کتاب معامله گری روزانه را در کادر زیر وارد نمایید و سپس بر روی اضافه به سبد خرید کلیک کنید و برای ادامه فرایند خرید به سبد خرید مراجعه نمایید.
لطفا از مرورگرهای کروم یا فایرفاکس استفاده نمایید
اضافه به سبد خرید
اطلاعات کتاب معامله گری روزانه
نام کتاب :
معامله گری روزانه
نويسنده ، مولف :
اندرو جانسون
مترجم :
زینب آذریان - رضا دلیریان
نشر ، ناشر ، انتشارات :
آراد کتاب
تعداد صفحه / قطع و نوع جلد :
176 ص / رقعی شومیز (جلد نرم)
نوبت چاپ و سال چاپ :
دوم 1400
قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) :
76500
موضوع :
معاملات روزانه بازارهای مالی - سرمایه گذاری - تجزیه و تحلیل
9786001863387
تگ ها :
کتاب معامله گری روزانه,خرید اینترنتی کتاب معامله گری روزانه,اندرو جانسون,زینب آذریان,
رضا دلیریان,انتشارات آراد کتاب,تجزیه و تحلیل بورس و سرمایه گذاری,
معاملات روزانه بازارهای مالی,بهترین روش های سرمایه گذاری,
افزایش سود در بورس و سرمایه گذاری,کتاب چاپ اول,نشر آراد کتاب
درباره کتاب معامله گری روزانه اندرو جانسون
کتاب معامله گری روزانه تالیف اندرو جانسون ترجمه زینب آذریان و رضا دلیریان انتشارات اراد کتاب
معاملهگري روزانه، روش سرمايهگذاري است كه به درستي درك نشده است؛ اما اگر ميخواهيد به جاي سرمايهگذاري بلندمدت در لحظه سود كسب كنيد، معاملهگري روزانه يكي از
بهترين راهها محسوب ميشود. در اين كتاب اصول و روشهاي مورد نياز براي رسيدن به موفقيت در معاملهگري روزانه ارائه ميشود.
کتب مرتبط
کتاب اسرار پیروی از روند
چگونه معامله گران حرفه ای ثروت خود را افزایش می دهند و ریسک را مدیریت می کنند. ..
زندگینامه تلخ و شیرین جسی لیورمور معاملهگر افسانهای
یکی از بهترین روشها برای موفقیت در بازار فارکس و معاملهگری، مطالعه زندگینامه و بیوگرافی افراد توانمند، موفق و باتجربه حوزه معاملهگری است. با مطالعه زندگینامه این افراد میتوان از تجربیات، دانش و درک آنها بهره برد و با تکیه بر این تجربیات به موفقیت بیشتری دست پیدا کرد. یکی از بهترین معاملهگرانی که میتوان از او درسهای زیادی آموخت، جسی لیورمور (Jesse Livermore) است. بسیاری از معاملهگران نام و آوازه او را شنیده و لقب خرس بزرگ وال استریت را برای او انتخاب کردهاند.
در این مقاله تصمیم داریم به صورت کوتاه، مختصر و مفید با زندگی و تجربیات کاری این معاملهگر موفق و ماندگار در جهان معاملهگری آشنا شویم و مهمترین درسهایی که او در زمینه معاملهگری به ما آموزش میدهد را یاد بگیریم و تا حد امکان در معاملات خودمان به کار ببندیم. در صورتی که شما هم تمایل دارید با این معاملهگر معروف و آموزههای معاملاتی او آشنا شوید، تا پایان این مقاله با ما همراه بمانید.
آشنایی با دوره های مختلف زندگانی جسی لیورمور
باید به معاملهگرانی همچون جسی لیورمور افتخار کرد؛ زیرا این افراد با ظهور خود در عرصه و صحنه معاملهگری درسهای زیادی به معاملهگران معاصر و آینده دادند و باعث شدند که زمینه معاملهگری تخصصی و حرفهای به این شکلی که امروز هست، فراهم شود. آشنایی با زندگینامه و فراز و نشیبهای زندگی معاملهگرانی مثل جسی لیورمور میتواند بسیار مفید و آموزنده باشد. در ادامه به مهمترین بخشهای زندگی و تجربه معاملهگری این معاملهگر معروف میپردازیم.
سال های کودکی جسی لیورمور
جسی لوریستون لیورمور (Jesse Lauriston Livermore)، یکی از معروفترین و پرآوازهترین معاملهگران وال استریت در 26 ژوئیه سال 1877 میلادی در شهر شروزبری (Shrewsbury) ایالت ماساچوست آمریکا چشم به جهان گشود. خانواده او یک خانواده کاملاً ساده و فقیر بود. پدرش کشاورزی میکرد و مادرش هم کارهای منزل را انجام میداد. شنیدهها حاکی از آن است که او به قدری باهوش بود که در 3.5 سالگی میتوانست بخواند و بنویسد و همین مسئله به همه ثابت کرده بود که جسی یک کودک فوقالعاده باهوش است. افراد آگاه میگویند او پنج سال بیشتر نداشت که روزنامههای مالی و اقتصادی را مطالعه میکرد و همه از این هوش سرشار و عجیب او شگفتزده و حیران مانده بودند.
لیورمور در دوران مدرسه هم واقعاً توانمند و باهوش بود و همه معلمها و سایر دانش آموزان هوش ریاضیاتی او را میستودند. این هوش به قدری عالی بود که که او توانست در عرض یک سال به اندازه سه تا چهار کلاس ریاضی یاد بگیرد. زمانی که به ۱۴ سالگی رسید، پدرش به او گفت که باید درس و مدرسه را رها کند و مشغول به کار شود. دلیل این موضوع این بود که پدر جسی هم دقیقاً در همین سن مدرسه را رها کرده و وارد حوزه کشت و زرع شده بود. او از جسی میخواست که به او ملحق شود تا با هم کشاورزی کنند.
البته جسی با ایده پدرش برای ترک مدرسه مخالف بود و میخواست درس بخواند و رویاهایی که در سر داشت را محقق کند. از طرفی هیچ علاقهای به کشاورزی نداشت. او این مسئله را با مادرش در میان گذاشت و مادرش هم حاضر شد ۵ دلار به او بدهد تا بتواند از خانه افسانههای سرمایهگذاری و معاملهگری فرار کند. توجه داشته باشید که ۵ دلار آن روز از نظر ارزش معادل ۱۰۰ دلار امروز بود.
جسی لیورمور
سالهای نوجوانی و ورود به بازار کار
زمانی که از شهر خودشان خارج شد، تصمیم گرفت وارد بازار کار شود و از 14 سالگی فعالیت کاری خود را به عنوان یک پادو شروع کرد. چیزی که موفقیت او را رقم زد این بود که او پادوی یک کارگزاری به نام پین وبر (Paine Webber) در بوستون آمریکا بود. جالب است که در آن زمان آن دسته از معاملهگران سهام که در کارگزاریها جمع میشدند اصلاً نمیدانستند که حرکت سهام از الگوها و قوانین مشخصی پیروی میکند. آنها در کارگزاریها دور هم مینشستند و روی روند قیمت سهام در آینده با هم شرطبندی میکردند.
البته جسی لیورمور که استعداد بینظیری در زمینه ریاضیات داشت، رفته رفته فهمید که الگوها و روند حرکتی قیمتها از یک الگوی مشخص پیروی میکند. وقتی به این راز پی برد تصمیم گرفت وارد شرط بندی با سایر سهامداران شود. در ابتدا تصور میکرد باید پول زیادی داشته باشد تا بتواند وارد این شرط بندیها شود ولی پس از مدتی دل به دریا زد و در 15 سالگی 1000 دلار سود کرد. سیستمی که در آن درآمد کسب میکرد، یک سیستم غیرقانونی به نام باکت شاپ (Bucket Shop) بود. وی اولین بار با 5 دلار شروع کرد و توانست 3.12 دلار سود کند. او در تمام شرط بندیها موفق بود، تمام وقتش را به همین کار اختصاص میداد و به همین خاطر بسیاری از کارگزاریها ورود او را به کارگزاری خودشان ممنوع اعلام کرده بودند.
او از ۲۰ تا ۲۲ سالگی به نقطه اوج شرط بندی در سیستم باکت شاپ رسید و به همین خاطر دیگر به او اجازه حضور در شرط بندیها را نمیدادند. او در ۲۳ سالگی، ۱۰ هزار دلار پول داشت و با همین مقدار پول راهی نیویورک سیتی شد تا معاملهگری در دنیای وال استریت را آغاز کند. او تشنه ثروت و موفقیت بیشتر بود.
معامله گری در وال استریت
۱۴ سپتامبر سال ۱۹۰۰ بود که او چمدانش را بست و با ۱۰۰۰۰ دلار پول نقد راهی نیویورک شد. در ابتدای ورود به وال استریت، شانس با او یار بود؛ چون در اوایل ورودش به نیویورک، بازار سهام در وضعیت صعودی منحصر به فردی قرار داشت. او در عرض پنج روز توانست ۱۰ هزار دلار را به ۵۰ هزار دلار تبدیل کند. حاشیه سود ۴۰۰ درصدی او را به معاملهگر افسانهای تبدیل کرده بود.
در ماه مه سال ۱۹۰۱ وی تصمیم گرفت که سهام خود را بفروشد ولی چون نوار تیکر به موقع بهروزرسانی نشد، او نتوانست تصمیم درست و هوشمندانهای بگیرد و تمام پول خود را از دست داد. وی مجبور شد که ۲۰۰۰ دلار قرض بگیرد و مجدداً در شرط بندیهای باکت شاپ منطقه سن لوئیز شرکت کند. در آن منطقه کسی او را نمیشناخت و نمیدانستند که چقدر در این کار مهارت دارد. همین مسئله به ما نشان میدهد که مهارت و توانایی در معاملهگری در یک بازار خاص دلیل بر آن نیست که ما در بازارهای دیگر هم همانقدر مهارت داشته باشیم و بتوانیم موفق شویم. از این رو است که امروز رمز موفقیت در یادگیری مستمر است.
موفقیتهای مکرر او در باکت شاپهای نیویورک باعث شد که دوباره حضور او در این شرط بندیها را ممنوع کنند. البته او تسلیم نشد و تصمیم گرفت افراد دیگری را به جای خودش به میدان شرط بندی بفرستد. وی به این روند ادامه داد تا دوباره توانست مبلغ قابل توجهی سود کند. وقتی پول او به اندازهای که مد نظرش بود رسید دوباره به بازار سهام وال استریت برگشت.
جسی لیورمور وقتی به وال استریت برگشت که بازار مجدداً صعودی شده بود و به همین خاطر او با یک سرمایهگذاری هوشمندانه روی سهام راه آهن پاسیفیک شمالی توانست ۱۰۰۰۰ دلاری که از شرط بندی کسب کرده بود به ۵۰۰ هزار دلار تبدیل کند. وی در ۱۹ آوریل سال ۱۹۰۶ تصمیم گرفت بخشی از سهام راه آهن اتحادیه پاسیفیک را بفروشید. فردای آن روز یک زمین لرزه مهیب و شگفتآور در سانفرانسیسکو به وجود آمد و جسی لیورمور ۲۵۰ هزار دلار سود کرد.
وحشت بانک داران در سال ۱۹۰۷
در سال ۱۹۰۷ بحرانی به نام وحشت ۱۹۰۷ یا وحشت بانکداران ۱۹۰۷ به وقوع پیوست. در این بحران ارزش بورس اوراق سهامدار نیویوک نسبت به سال گذشته خودش ۵۰ درصد سقوط کرد و این سقوط حیرت و وحشت سهامداران و معاملهگران را به میزان قابل توجهی برانگیخت. مردم پس از این به بانکها و موسسات مالی قابل اعتماد پناه بردند تا پول خود را در این موسسات قرار دهند و اینگونه از داراییهای خود حفاظت کنند.
این وضعیت از نظر بسیاری از سهامداران و معاملهگران معروف بازار فاجعه بود ولی جسی لیورمور بیدی نبود که بخواهد با این بادها به لرزه دربیاید. او بخش قابل توجهی از معروفیت خود را به خاطر توانایی مدیریت ریسک در دوره وحشت ۱۹۰۷ به دست آورد. وی در همین دوران فروش سهام خود را مدیریت کرد و به همین خاطر با تلاش و کوشش موفق شد در عرض یک روز یک میلیون دلار سود کند.
او میدانست که بازار در وضعیت ناگواری قرار دارد و به این زودی به روال قبل برنمیگردد. او تصمیم گرفته بود که با فروش سهام سود بیشتری کسب کند ولی جی.پی.مورگان از او درخواست کرد که فروش سهام را متوقف کند تا بتوانند با کمک هم بازار را به یک وضعیت درست و سالم برسانند.
پس از درخواست جیپیمورگان او شروع به خرید سهام کرد و تا جایی که میتوانست سهام شرکتهای مختلف را با قیمتی پایین خریداری کرد و اتفاقاً سایر دوستان و معاملهگران را تشویق میکرد که برای نجات بازار، تا حد امکان سهام بخرند. پس از مدتی بازار شروع به رشد کرد و همین رشد بازار باعث شد که او ۳ میلیون دلار سود کند. همین مسئله او را به قهرمان بازار سهام تبدیل کرد.
سال ۱۹۰۸، سال برگشت به نقطه اول
وی پس از رسیدن به سود بالا در بازار سهام به این نتیجه رسید که باید وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشد و یک آپارتمان، خودرو و قایق به ارزش ۲۰۰ هزار دلار خریداری کرد. در همین حین هم معاملهگری را ادامه داد تا توانست ۵ میلیون دلار سود کند.
سال ۱۹۰۸ بود که با یک شکست بزرگ مواجه شد. وی به توصیه یکی از دوستان خود به نام تدی پرایس شروع به خرید پنبه کرد. بعدها مشخص شد که تدی پرایس به عمد این پیشنهاد غلط را به جسی داده بود. جسی تا حدی که میتوانست پنبه خریداری کرد ولی چند روز بعد قیمت پنبه سقوط کرد و همین موضوع سبب شد که او ۹۰ درصد از سرمایه خودش را از دست بدهد.
همین شکست لیورمور به او درسهای زیادی آموخت و به او یاد داد که نباید بدون تجزیه و تحلیل به توصیههای سایر افراد عمل کند؛ زیرا ممکن است کسی که دارد به ما توصیه میکند دوست واقعی ما نباشد یا اطلاعات کافی از بازار نداشته باشد و به همین خاطر عدم دانش او به ما آسیب میرساند.
روند زیان آقای جسی لیورمور ادامه پیدا کرد و در نهایت مجبور شد که در سال ۱۹۱۵ اعلام ورشکستگی کند. این ورشکستگی او را بسیار غمگین کرد ولی او انسانی نبود که خود را شکستخورده بداند. او یک بار دیگر از جای خود برخاست و تلاش کرد که از سایر افراد و سازمانها کمک بگیرد و به روال قبل برگردد و اتفاقاً موفق هم شد.
او دوباره وارد میدان معامله شد و توانست در عرض چند سال ثروتی به دست آورد و تمام بدهیهای خودش را بپردازد. او راه کسب درآمد را یاد گرفته بود و اکنون با سرعتی حیرتآور سود میکرد و دیگر کسی توانایی متوقف کردن او را نداشت.
لیورمور، در بحران ۱۹۲۹ خرس بزرگ وال استریت شد
یکی از نکات مهمی که میتوانیم از زندگانی و تجربه معاملهگری جسی لیورمور یاد بگیریم این است که او همیشه از بحرانها به نفع خودش استفاده کرده است. وی در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۵ از معامله گندم و ذرت، ۱۰ میلیون دلار درآمد کسب کرد. سپس در اوایل سال ۱۹۲۹ شروع به فروش بسیاری از سهام خود کرد و توانست ۶ میلیون دلار سود کند.
وقتی بازار سهام در سال 1929 سقوط کرد، او حدود 100 میلیون دلار سود کرده بود و همین سودها باعث شد که او به عنوان خرس بزرگ وال استریت (Great Bear of Wall Street) شناخته شود. بسیاری او را مقصر این سقوط وال استریت میدانستند. حتی برخی او را تهدید به مرگ کردند و به همین خاطر مجبور شد بادیگارد استخدام کند.
جسی لیورمور
دهه ۱۹۳۰، دهه پایانی لیورمور
جسی لیورمور درست همان موقعی که کلی برنامهریزی کرده بود تا یک دهه طوفانی شروع کند، با اتفاقات عجیب و غریبی روبرو شد و همین مسائل او را با عدم تعادل ذهنی و روانی مواجه کرد. وی در سال ۱۹۳۲ همسر دومش را هم طلاق داد. پس از مدتی همسرش به پسرش شلیک کرد و مجموعهای از مشکلات شخصی باعث شد که او از گردونه رقابتها خارج شود و دیگر نتواند ستاره درخشان آسمان وال استریت باقی بماند.
از طرفی قوانین کمیسیون بورس و اوراق بهادار در سال ۱۹۳۴ تغییر کرد و این قوانین معاملات او را هم تحت تأثیر قرار داد و دیگر نمیتوانست مثل گذشته سود کند. در سال ۱۹۳۷ یک مالیات ۸۰۰ هزار دلاری برای او تعیین شد که با کلی زور و فشار آن را پرداخت کرد. تمام این مسائل و فشارها باعث شد که او به فکر خودکشی بیفتد و در نهایت در ۲۸ نوامبر سال ۱۹۴۰ در سن ۶۳ سالگی به خودش شلیک و خودکشی کرد.
درس هایی از خرس بزرگ وال استریت
زندگی خرس بزرگ وال استریت پر از درسهای آموزنده و ارزشمند است و میتواند به ما کمک کند که موفقیتهای زیادی در معاملهگری به دست آوریم. در ادامه به چند مورد از مهمترین درسهایی که میتوان از این معاملهگر بزرگ گرفت اشاره شده است:
۲۱ پاراگراف برتر کتاب معاملهگر منضبط از مارک داگلاس
همه معامله گران (چه برنده و چه بازنده)، تجربیات مشابهی دارند. قصد داریم به خلاصهای از کتاب معامله گر منضبط، اثر مارک داگلاس بپردازیم. اکثر معامله گران حرفهای کتابهای مارک داگلاس را به عنوان راهنمای ورود به بازار نمیدانند. بلکه کتابهایی میدانند که مطالعه آنها برای هر معاملهگری که خواهان موفقیت و کسب سود در بازارهای مالی است ضروری است. داگلاس در کتاب معامله گر منضبط و همچنین سایر کتابهایش به صراحت بیان میکند که موفقیت در تجارت ۸۰ درصد روانی و تنها ۲۰ درصد به روش های معامله گری اعم از تکنیکال و فاندامنتال بستگی دارد. در این مقاله که توسط تیم محتوای کالج تی بورس تهیه گردیده، ۲۱ پاراگراف برتر از کتاب معامله گر منضبط را برگزیدهایم. به طور خلاصه مراحل لازم برای بدست آوردن موفقیت در محیط بازارهای مالی را بیان کردهایم. با ما همراه باشید…
تجربه مشترک همه معامله گران
هر دو گروه بههرحال در نقطهای از حرفه معاملهگری خود، تشویش، اضطراب، ناکامی و درد روانی ناشی از شکست را تجربه کردهاند. آن عدهی کوچک از معاملهگرانی که موفق به عبور از این مرحله و گردآوری ثروت شدهاند، کسانی بودهاند که عاقبت خود افسانههای سرمایهگذاری و معاملهگری را برای شناخت موانع پیچیدهی روانشناختی در حیطهی معاملهگری و غلبه بر این موانع بهزحمت انداختهاند. البته این کار حتی برای بهترین و باهوشترین آنها، چندین سال به طول انجامیده است.
اندیشیدن و کسب آمادگی، لازمه دوام در بازار بورس
معاملهگرانی که وقت صرف میکنند تا بیندیشند و آمادگی کسب کنند در بازار دوام خواهند آورد. و احتمالاً کامیاب خواهند شد. تنها عدهی معدودی از معامله گران به این درک رسیدهاند که تنها خودشان مسئولیت کامل نتایج اعمال خود را بر عهده دارند. حتی تعداد کمتری از آنها، الزامات روانشناختی اینچنین درکی را پذیرفتهاند. و میدانند باید در قبال آنها چهکار کنند.
تعداد اندکی از معاملهگران صاحب سود میشوند!
علی رقم رشد عظیم خدمات در حوزه معاملهگری، یک واقعیت اجتنابناپذیر هنوز باقی است. کماکان تعداد اندکی از معامله گران کارآزموده، درصد بزرگی از سود را از بازار میگیرند. و هرساله معامله گرانی که علم پایینی دارند بازنده های بازار هستند.
سود یک معامله گر در مقابل ضرر صدها معامله گر دیگر در بورس
در معاملات آتی به ازای هر یک دلار که یک معاملهگر بهعنوان سود شناسایی میکند، یک معاملهگر دیگر باید متضرر شود. بهعبارتدیگر، آن سودی که آن عدهی اندک بهصورت مستمر از بازار کسب میکنند، مستقیماً از جیب صدها معاملهگر دیگری میآید که با فداکاری، آن عده قلیل را در موفقیتهای روزانهشان یاری میدهند!
موفقیت در گرو پیروی از فرصت ها
ازآنجا که سیستمهای معاملهگری تعریفی از فرصتها در خود دارند و طبق آنها پیشنهادهایی را ارائه میکنند، پیروی از پیشنهادهای آنها میتواند به پرورش یک سری از مهارتها منجر شود. اما باید دانست که این پیشنهادها، بیشتر جنبه راهنمایی برای یافتن یک مسیر مناسب را دارند. اما یک مهارت واقعی نهتنها مسیر را نشان میدهد، بلکه بهطور خودکار شروع به رهبری فرد در این مسیر هم میکند. یک الگوی فکری، سازمان دهندهی همهی مهارتهاست و تعیین میکند که کدام مهارت و در چه زمانی باید مورد استفاده قرار گیرد.
معامله گری کار آسانی نیست!
اعتقاد به اینکه معامله گری کار آسانی است. یکی از دلایل اصلی بروز این توقعات نابهجا و احتمالاً بزرگترین دلیلی است که چرا اغلب معامله گران قبل از فنا کردن سرمایه خود نمیتوانند حتی از مراحل اولیه رشد عبور کنند.
تله روانشناختی
شروع به معامله گری با این فرض که معامله گری کار آسانی است. یک تله روانشناختی است که تقریباً همه معامله گران را به دام میاندازد. اما فهمیدن دلیل آن کار سختی نیست. و در واقع به معیارهایی که شخص برای ارزیابی عملکرد خود و اندازهگیری میزان پاداش خود در نظر میگیرد برمیگردد. چهار فاکتور: زمان، کار، خبرگی و دستمزد در این معیارها نقش اساسی دارند.
شما قواعد بازی را تعیین کنید
برداشتی که از هر تغییر معین در قیمت دارید نتیجه باورهای شماست. بهعبارتدیگر، بهعنوان یک معامله گر مدام در حال ارزیابی گرانی ها، ارزانی قیمت ها بر مبنای عقاید خود در مقایسه با آینده هستید. چرا که این تنها راهی است که میتوانید با خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا (بازار نقدی سهام و آتی) و یا با فروش در قیمت بالاتر و سپس خرید در قیمت پایینتر (در بازار آتی) سود کسب کنید. تا مادامیکه قیمتها در نوسان هستند، میتوانید این بازی خرید و فروش را انجام دهید و سود کسب کنید. این موقعیت برای همه معامله گران دیگر بهطور یکسانی وجود دارد. و هر کس، نحوهی بازی خود را بر اساس اهداف، باورها، ادراک و قواعد خود خلق میکند. و شما هم همین کار را میکنید.
کسب سود بدون مهارت در بورس!
بدون شک این امکان وجود دارد شخص بدون داشتن مهارتهای مناسب بتواند در بازار پول دربیاورد. ولی بدون شک در ادامه دوباره همه آن را به بازار پس خواهد داد و مقداری هم از جیب، روی آن خواهد گذاشت که ماحصل آن چیزی جز همان زنجیرهی ناامیدی، درد، صدمات روانی و درنهایت ترس دائمی نخواهد بود.
عکسالعمل مناسب معامله گر در شرایط خاص
اگر نشان دادن عکسالعمل مناسب به شرایط خاص یک محیط (بدون آسیب زدن به خودتان)، فراتر از مهارتهای شماست. پس حتماً نیاز است تا قواعد و محدودیتهایی را ایجاد کنید تا وقتیکه کاملاً یاد نگرفتهاید. که چگونه به بهترین نحو حافظ منافع خود باشید، راهنمای شما باشند.
باورهای ذهنی معامله گر هنگام ورود با خروج کاملا متفاوت است!
در حین ورود به معامله، تمام باورهای ذهنی شما در مورد مسائلی چون فرصت در برابر تهدید، احساس جا ماندن از بقیه، نیاز به یکچیز مطمئن، اشتباه نکردن و از همه مهمتر امکان بردن سودهای کلان، دستبهکار میشوند. در حین خروج نیز تعاریف ذهنی شما از طمع، زیان، شکست و … نقشآفرین هستند. و ذهن شما درگیر این مسائل است. با توجه به این موارد و همچنین در نظر گرفتن پتانسیل سودهای کلان، بهراحتی میتوان درک کرد. که چرا برای اغلب معامله گران، ورود به معامله خیلی آسانتر از خروج از معامله است.
معامله گرانی که فرصت کسب سود را فراهم میکنند.
در بازار برخلاف محیط اجتماعی، مدارک دانشگاهی، شأن اجتماعی، میزان شهرت و حتی ضریب هوشی بالا، برای شما هیچ حقی ایجاد نمیکند. در اینجا فقط نیروی معاملهگرانی که اقدام به خرید یا فروش باعث حرکت قیمت ها میشود و حرکت قیمت ها موجب خلق فرصت ها میشوند. و فرصتها میتوانند سود ایجاد کنند و کسب سود، همه آن چیزی است که معامله گران به دنبال آن هستند.
معامله گری بدون حرص و طمع
یکی از فاکتور های موفقیت مستمر این است که هدفتان این باشد که یاد بگیرید که همیشه به بازار اجازه دهید تا به شما بگوید که احتمالا چه خواهد کرد. نه این که شما برای بازار وظیفه تعیین کنید. و همچنین اجازه دهید بازار تعیین کند که چه مقدار «کافی» است. اما مسلما وقتی سیستم اعتقادات شما در مورد مفاهیمی مانند ضرر، اشتباه، حرص (ترس ناشی از این باور که هیچ مبلغی کافی نیست.) و انتقام، افسانههای سرمایهگذاری و معاملهگری کاملا مستقل از بازار عمل می کنند. این کار بسیار سخت است.
بازار به شما خواهد گفت در قدم بعدی چه خواهد کرد
هر چقدر بتوانید خود را از آثار منفی باورهایتان در مورد زیان، اشتباه کردن و انتقام گرفتن از بازار برهانید. به همان اندازه قادر خواهید بود تا به بازار اجازه دهید تا خودش به شما بگویید در قدم بعدی چه خواهد کرد. یک همبستگی مستقیم بین این دو موضوع وجود دارد. اما بیشتر افراد از این همبستگی آگاهی ندارند. و بازار را از یک منظر مخدوش نظاره میکنند.
قوانین کمتری برای خود ایجاد کنید
در یک محیط نامحدود، هر چقدر قوانین کمتری برای خود ایجاد کنید، کمتر جوابگوی خود خواهید بود. و راحتتر با نیروی جمعیت به اینسو و آنسو خواهید رفت و کنترل کمتری بر خود خواهید داشت.
نادانی محض
اگر ندانید در معاملات قبلی چه شد که سود کردید، واضح است که حالا نمیدانید چه کار کنید تا این بار بجای سود، زیان نصیبتان نشود.
معامله گری که کاملا به خود اعتماد دارد
به خاطر داشته باشید که بازار نمیتواند به معامله گری که کاملا به خود اعتماد دارد و میداند که در هر لحظه و تحت هر شرایطی، بهترین عکسالعمل را برای حفظ منافع خود نشان خواهد داد، کوچک ترین آسیبی برساند. اما قبل از آنکه افراد بتوانند چنین اعتمادی به خود بکنند باید بتوانند موانع روانی موجود بر سر راه خود را شناسایی و برطرف کنند.
یاد بگیرید با بازار حرکت کنید
در محیط معامله گری، تمام نتایج وابسته به تصمیمات شماست. و قدرت تغییر هیچ چیزی به جز ذهن خود را ندارید. تنها چیزی که برای خلق نتایج خوشایندتر در اختیار دارید داشتن ذهنی انعطاف پذیر است. باید یاد بگیرید که چگونه با بازار حرکت کنید و با آن هماهنگ باشید.
شاخص مهارت معامله گر
هر چقدر خوشبینپذیری را در ذهن خود تقویت کنید، متوجه خواهید شد که بازار سطح پیشرفت مهارت های شما را به خودتان انعکاس میدهد. اطلاعاتی را در اختیارتان می گذارد که نشان میدهند روی چه چیزهایی بیشتر باید کار کنید تا موفقیت بیشتری کسب کنید. در این صورت هر لحظه، به یک شاخص برای اندازهگیری مهارت های شما و نیز اندازهی حس ارزشمندی خودتان تبدیل میشود، که پایه محکمی برای یادگیری و بهبود است.
بدون ترس بهتر میتوان برنده شد.
برای موفقیت در بازار، باید باور کنیم که بدون ترس بهتر میتوان برنده شد. چرا که در این حالت بهتر میتوان شرایط را ارزیابی کرد. و انتخابهای بیشتری را درک نمود. کاری که باید انجام دهیم این است که ذهن خود را از هر چیزی که ممکن است تمرکز ما را محدود نماید یا از ورودی دستهی خاصی از اطلاعات به ذهن ما جلوگیری کند، رها کنیم.
معامله گری کار آسانی نیست!
معامله گر هایی که فعلا بر این باورند که «معامله گری کار آسانی است». کی متوجه می شوند که معامله گری آسان نیست؟ چه چیزی این باور نادرست آنها را به چالش خواهد کشید؟ مسلما دردورانی ناشی از نا امیدی، وقتی که ببینند توانایی رسیدن به اهدافشان را ندارند.
پایان اعتبار یک باور نادرست
وقتی اعتبار یک باور نادرست به چالش کشیده شود چه اتفاقی میافتد؟ دنیایی از اطلاعات جدید در برار چشمان ما ظاهر میشوند. که به ما یاد میدهند. چگونه با افزایش سطح ارتباط و درک خود از محیط معامله گری، تعامل بهتری با آن برقرار کنیم.
بهترین ترجمه کتاب معاملهگر منضبط
برای خرید کتابهای ترجمه شدهای که زبان مادری نویسنده آن با زبان رسمی و رایج کشور شما متفاوت است، توجه به شخص مترجم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اگر شخص مترجم درک و دانش کافی درباره موضوع و مفهوم کتابی که، دست به ترجمه آن زده نداشته باشد؛ قطعا باعث نارضایتی خوانندگان از خواندن ترجمه آن کتاب یا برداشتهای اشتباه از اصل مطلبی که نویسنده به دنبال منتقل کردن آن بوده است، توسط مخاطبان میشود. کتاب معاملهگر منضبط که توسط معاملهگر پیشکسوت، آقای مارک داگلاس به رشته تحریر درآمده است، نیز توسط مترجمان مختلفی در داخل کشور ترجمه شده که در اینجا با توجه به نظرات مخاطبان از کیفیت هر یک از این ترجمهها، بهترین و بدترین ترجمهها را بیان میکنیم. کتاب معاملهگر منضبط با عناوین مشابهی مانند معاملهگر با نظم یا معاملهگر منظم به زبان فارسی، توسط مترجمانی از جمله احسان سپهریان، الهام بابایی، محسن جعفری، مهدیه مهدیان و فاطمه فراهانی ترجمه شده است. بنا به دیدگاه مخاطبان ترجمههای احسان سپهریان و الهام بابایی جزو بهترین ترجمههای کتاب معاملهگر منضبط هستند. این درحالی است که ترجمههای محسن جعفری، فاطمه فراهانی و مهدیه مهدیان سطح مطلوبی از رضایت خوانندگان را جلب نکردند و در گروه ترجمههای خوب کتاب معاملهگر منضبط قرار نمیگیرند.
نتیجه گیری:
هدف نویسنده از کتاب معامله گر منضبط، این است که به معامله گران بازارهای مالی بفهماند که چه مواردی برای موفق شدن در این بازار لازم دارند. خودشناسی، انضباط و بازنگری شخصیتی از موارد مهمی است که معامله گران باید از آن آگاه باشند. در واقع، میتوان گفت “انضباط” تفاوت میان یک معامله گر مبتدی و حرفهای است. برای منضبط شدن در معاملاتمان باید با سبک زندگی معامله گران بزرگ آشنا شویم. و از آنها در زندگی خود الگو بگیریم. از این جهت، کالج تی بورس با برگزاری دوره “سبک زندگی معامله گر” به شما در این راستا کمک میکند. اگر شما هم کتاب معامله گر منضبط را مطالعه کردهاید. نظرات خود را راجع به این کتاب با ما در میان بگذارید.
دیدگاه شما