در اینجا چند نکته را بیان می کنیم که سرمایه گذاران تازه کار باید از آنها پیروی کنند:
مینی دوره خطای ذهنی تریدر
تریدر حرفه ای باشید یا تازه کار ، هیجان رفیق همیشگی معاملات شماست.
منظورم از هیجان ، بالا پایین پریدن نیست.
هیجان ، متضاد آرامشه.
حالا هر اتفاقی بیفته ، هرحسی بهتون دست بده یا حتی فکری بیاد توی ذهنتون که شما رو از آرامش خارج کنه ، شما دچار هیجان شدین.
همونطور که شور و ذوق یه جور هیجانه ، ترس و اضطراب هم یه جور هیجان محسوب میشه .
و حالا یه خبر بد و یه خبر خوب دارم.
خبر بد رو اول میگم
این هیجانات از هر نوعی که باشن معاملات شما رو خراب میکنن
خبر خوب اینه که روش کنترل این هیجانات وجود داره .
اها و یه سورپرایز و خبر ویژه: راه حلش همیناست : توی این دوره آموزشی که بصورت فایل صوتی هست ، ۸ تا از این هیجانات که رایج ترین حس ها و خطاهای ذهنی تریدر ها هستن ، بررسی شدن و براشون راهکار دادیم.
حالا چرا این ۸ تا موضوع؟ چون افکار و حس هایی هستن که همه تریدر ها حداقل یکبار هر کدوم رو تجربه کردن یا میکنن.
مثلا اولین هیجان که ترسه : غیرممکنه تریدری بگه تا حالا درگیرش نشده
یا در مورد طمع : اگه تریدری و بهم میگی تا حالا طمع نکردی ، بهت میگم قطعا جمله اولت غلطه ! چون تو تا حالا معامله نکردی اصلا .
و به همین ترتیب ما ۱ و۲ و۳ و ۴و ۵و ۶و ۷و ۸ تا خطای رایج ذهنی رو براتون بررسی میکنیم.
آها!
کی بررسی میکنه؟
سوال خوبیه!
این مباحث توسط مهسا سیدی ( روانشناس تخصصی ترید از رسانه سایکو ترید که اولین و تنها رسانه تخصصی روانشناسی معاملات به زبان فارسی هست ) به شما آموزش داده میشن.
توصیه جدی من اینه که اگه تریدر تازه کار هستین قبل از شروع به کار جدی و واقعی توی بازار ، حتما اول این نکات رو بشنوید تا از ضررها پیشگیری کنید.
و اگه تا حالا کلی بابت ندونستن این موضوعات ضرر کردین هم ، نگران نباشید ، هروقت جلوی ضرر رو بگیری ، منفعته ! پس شروع کن .
سطح دوره: مبتدی
مناسب برای: فعالان بازارهای مالی
سرفصلها: مروری جامع بر خطاهای ذهنی تریدر و مدیریت هیجانات, ترس, طمع, ناامیدی, اضطراب
پیشنیازها: فعالیت در بازارهای مالی
زمان کل دوره: ۲ ساعت
نحوه ارائه دوره: فایل صوتی ضبط شده
مارک داگلاس کیست؟ معرفی کتابها و رمزهای موفقیت او
مارک داگلاس به عنوان یکی از مهمترین افراد حوزه روانشناسی بازار های مالی شناخته میشود. یکی از مهمترین اساسهای فعالیت در بازارهای مالی نحوه کنترل هیجانات ذهنی و روانشناسی معامله گری است. مارک داگلاس در کتابهای خود تلاش کرده است تا بتواند ذهن معامله گران را برای فعالیت و موفقیت در بازارهای مالی آماده کند. در این مطلب قصد داریم تا با زندگی نامه مارک داگلاس و فعالیتهای او آشنا شویم. همچنین با اصلهای مهم روانشناسی بازارهای مالی از نظر مارک داگلاس آشنا شده و میآموزیم چگونه با کمک ذهن خود، به موفقیت در معاملات دست یابیم.
زندگینامه مارک داگلاس
مارک داگلاس (Mark Douglas) مدیرعامل شرکت «Trading Behavior Dynamics» است. داگلاس نویسنده کتابهای "معاملهگری در ناحیه" (Trading in the Zone) و "معاملهگر منضبط " (The Disciplined Trader) میباشد. هدف او از نوشتن این کتابها، کمک به معاملهگران بازارهای مالی برای دستیابی به نظم در حوزه روانشناسی معاملهگری جهت کسب موفقیتهای بیشتر در معاملات میباشد. مارک داگلاس از دانشگاه ایالتی میشیگان در رشتههای علوم سیاسی و ارتباطات اجتماعی فارغالتحصیل شده است.
علاقه مارک داگلاس به معاملهگری از انتهای دهه 70 میلادی آغاز شد و این علاقه سبب شد تا داگلاس موقعیت شغلی مناسب خود، در شرکت بیمه را رها کند. او از درآمد بسیار بالا و مزایایی که شرکت بیمه در اختیار او میگذاشت، (برای مثال هر ساله یک خودروی پورشه به او هدیه میشد) چشم پوشی کرد تا در حوزه معامله گری و بازارهای مالی فعالیت کند. پس از استعفا از کار قبلی خود، مارک داگلاس شروع به یادگیری کرد و توانست به عنوان کارگزار شرکت مریل لینچ (Merrill Lynch) در هیئت مدیره معاملات شیکاگو فعالیت کند.
پس از پیگیریهای او برای کسب مجوز جهت فعالیت به عنوان کارگزار، تلاشهای مارک داگلاس نتیجه داد و مهمترین راهکارهای کنترل هیجانات در بورس قسمت زندگی او آغاز شد. مارک داگلاس پس از چندین سال فعالیت در حرفهی کارگزاری و مشاهده فعالیت سایر کارگزاری های فعال در بازارهای مالی، متوجه شد که بسیاری از کارگزارها هیچ گونه تصوری از جهت حرکت بازار در آینده ندارند و صرفاً تلاش میکنند تا نظر خود را تحمیل کنند. آنها به دنبال جذب مشتریهای بیشتر و ترغیب آنها به معامله و فعالیت در بازار بودند.
پس از مشاهده رفتار معامله گران و کارگزاران، سؤالات بسیاری ذهن مارک داگلاس را به خود مشغول کرد و او به این نتیجه رسید که پیش بینی جهت حرکت بازار، بسیار دشوارتر از آنچه که افراد در خصوص آن بحث میکنند، میباشد. همچنین متوجه شد بیشتر افراد صرفاً امیدوارند که بازار در جهت موردنظر آن ها حرکت کند و هیچگونه پیش بینی از جهت بازار ندارند. این تفکر او سبب شد تا مارک داگلاس با خود متعهد شود که قبل از معامله، در حین معامله و پس از خروج از معامله، اقدام به نوشتن تمام افکار و تحلیلهای خود کند. این نوشتهها، اولین جرقه برای نوشتن کتاب معاملهگر منضبط را در ذهن او زد.
شش اصل اساسی در معاملات مارک داگلاس
1. "شکاف سود" را با موارد درست پر کنید
مارک داگلاس در کتابها و سمینارهای خود اغلب به چیزی اشاره میکند که آن را "شکاف سود" مینامد. آنچه او در مورد آن صحبت میکند اساساً تفاوت یا "شکاف" بین سود قابل انتظاری است که میتوانید با استفاده از روش معاملاتی خود و عملکرد خود به دست آورید. معامله گران اغلب با امیدواری بسیار زیاد، یادگیری و استفاده از یک روش معاملاتی را آغاز میکنند. آنها میخواهند درآمدی کسب کنند که بتوانند به آن اعتماد کنند و از معاملات خود نتایج مطلوبی بگیرند.
با این حال، این نتایج تنها در صورتی امکانپذیر است که شما یک روش مؤثر با نظم و انعطاف را دنبال کنید که اکثر مردم به سادگی از آن چشم پوشی کرده و در نتیجه، "شکاف سود" که مارک به آن اشاره میکند را تجربه میکنند. نکته کلیدی که آقای داگلاس در مورد این شکاف سود بیان میکند، این است که معامله گران معمولاً سعی میکنند خلأ معاملاتی خود را با کسب اطلاعات بیشتر در مورد بازار، تغییر روشها، صرف وقت بیشتر در پشت رایانه خود، پر کنند.
با این حال، آنچه که آنها واقعاً باید یاد بگیرند بیشتر در مورد روانشناسی فردی خودشان و نحوه تعامل آنها با بازار است. اساساً آنها باید "مهارتهای ذهنی مناسب" را به دست آورند تا روش خود را آنطور که باید اجرا کنند و بیشترین سود را به دست آورند تا "شکاف سود" را پر کنند.
2. برنده شدن و یک تاجر برنده بودن دو چیز متفاوت هستند
هرکسی، و منظور من به معنای واقعی کلمه هر کسی، حتی یک کودک 5 ساله، میتواند خود را در یک معامله پیروز ببیند. برای پیروز شدن در یک معامله هیچ نیازی به مهارت ندارید و میتوانید با کمک شانس یک معاملهی برنده داشته باشید. تنها کاری که شما راهکارهای کنترل هیجانات در بورس باید انجام دهید این است که پنل معاملاتی خود را باز کرده و چند دکمه را فشار دهید و اگر خوش شانس باشید، میتوانید در مدت زمان کوتاهی درآمد زیادی کسب کنید.
در نتیجه موارد فوق، طبیعی است که معامله گری که هنوز مهارت معاملاتی کسب نکرده است، جهش حاصل از ذهنیت "پیروزی آسان است" را به دست آورد و گمان کند "تأمین هزینههای زندگی از این طریق خیلی سختتر نخواهد بود." به همین ترتیب فعالیت بسیاری از معامله گران آغاز میشود. نیازی به گفتن نیست که این افراد با همان سرعتی که ثروت خود را به دست آوردهاند، چه بسا با سرعتی بیشتر، آن را از دست میدهند.
یک معامله گر برنده مهارتهای ذهنی برای درک و استفاده از این واقعیت را دارد که هر معاملهای که انجام میدهد، یک نتیجه کاملاً تصادفی دارد. به عبارت دیگر، آنها تا زمان پایان معامله نمیتوانند نتیجه آن را بدانند. معامله گران برنده از این موضوع آگاه هستند. آنها میدانند که باید با این تفکر و دیدگاه در بازار معامله کنند و تمام وسوسهها و احساساتی را که در طی هر معاملهای ایجاد میشود، نادیده بگیرند. آنها قادر به انجام این کار هستند چون نگاه خود را بر روی تصویر بزرگتر متمرکز میکنند. تصویر بزرگتر، این واقعیت است که اگر آنها روش خود را بدون وقفه و بارها و بارها و بارها در مدت زمان طولانی در معاملات اجرا کنند، به سود بالایی دست پیدا میکنند؛ بنابراین، دیگر یک معامله برنده را با اینکه یک تاجر برنده هستید اشتباه نکنید. این موضوع تلهای بسیار آسان برای گیر افتادن در آن است.
3. الگوهای تکنیکال قیمت بهگونهای طراحی نشدهاند که به ما بگویند "در آینده" چه اتفاقی خواهد افتاد
روشهای تحلیل تکنیکال از هر نوع، برای این نیستند که به ما بگویند بازار در حرکت بعدی چه خواهد کرد. همانطور که داگلاس میگوید، آنها به ما کمک میکنند تا احتمال موفقیت را در یک سری معاملات به نفع خود تغییر دهیم. برخی از پیامدهای عمیق روانشناختی همراه با این واقعیت است. در نتیجه هر سیگنال خاصی، منحصر به فرد و تصادفی است. هیچ راهی برای دانستن حرکات بازار پیش از اینکه اتفاق بیفتند، وجود ندارد. به عبارت دیگر، ماهیت معاملات تصادفی است. داگلاس به توصیف چیزی میپردازد که درک آن ممکن است در ابتدا کمی دشوار باشد، اما اگر میخواهید در بازارهای مالی معاملات مداوم انجام دهید، درک این موضوع برای شما مهم است.
4. به احتمال زیاد فکر کنید، نه به یقین
شاید نکته مشهور مارک داگلاس برای تغییر در ذهنیت معامله گران این است که شما باید یاد بگیرید که در قالب احتمالات فکر کنید. ما کمی پیشتر در این خصوص بحث کردیم، اما بسیار مهم است که درک کنیم یک توزیع تصادفی برد و باخت در تمام معاملات وجود دارد. معامله گرانی که فکر کردن به صورت احتمالی را میآموزند، برخلاف آن دسته از معامله گرانی که یاد نگرفتهاند به صورت احتمالی فکر کنند، فشار روانی را تجربه نمیکنند. زیرا میدانند در تمام معاملات خود برنده نیستند. یادگیری فکر کردن احتمالی سبب میشود انتظارات شما از معاملات آزاد شود، زیرا شما بر روی نتایج حاصل از کل معاملات متمرکز شدهاید، نه نتیجهی یک معاملهی خاص.
5. ذهن من باید آزاد باشد
برای انجام معاملات بدون ایجاد خطاهای ذهنی، باید از این تصور که "این معامله یک معامله برنده خواهد بود" آزاد باشید. یک معامله گر معمولی انتظار دارد "این معامله" باید یک معامله ی برنده باشد. اگر بخواهید پول ثابتی به دست آورید، نمیتوانید به این روش فکر کنید. هنگامی که انتظار دارید در هر معامله برنده شوید، از نظر عاطفی به آن وابسته میشوید. در حالی که همانطور که باید بدانید، این معامله به تنهایی مهم نیست، بلکه مجموعه معاملات و توانایی شما در نظم و انضباط نسبت به این مجموعه است که مهم میباشد.
6. من باید طرز فکرم در مورد رفتار بازار را تغییر دهم: مثل یک حرفهای فکر کنم
یک معامله گر حرفهای با خود فکر نمیکند "آیا این معامله نتیجه میدهد؟ " وقتی معاملات بالقوهای وجود دارد. زیرا آنها وجود مؤلفههای انسانی را که اساساً تصادفی است، درک میکنند (همانطور که در بالا بحث شد). آنچه که او درباره آن فکر میکند ریسک است: "تا کجا حاضر هستم اجازه دهم که این معامله بر خلاف من راهکارهای کنترل هیجانات در بورس پیش رود؟ قبل از اینکه ببینم آیا معامله گران دیگری قصد ورود دارند"؟ فکر کردن به نتیجه معامله و سود ده بودن آن را متوقف کنید و به جای آن به فکر ریسک و جایی که از آن خارج میشوید، باشید.
معرفی بهترین کتابهای مارک داگلاس
مارک داگلاس با دو کتاب خود توانست شهرت بسیاری کسب کند و حتی یکی از کتابهای او جوایز متعددی را دریافت کرد.
1-کتاب معاملهگری در ناحیه:
بازار را با اعتماد به نفس، نظم و یک ذهنیت برنده رام کنید. (Trading in the Zone: Master the Market with Confidence, Discipline, and a Winning Attitude)
مارک داگلاس در این کتاب سعی کرده است تا دلایل اساسی عدم انسجام در معاملات را کشف کند و به معامله گران کمک کند تا بر ذهنیتهای عمیق و اشتباهی که سبب زیان آنها میشود، غلبه کنند. او با استفاده از مهمترین قواعد معامله گری سعی میکند تا واقعیتهای بازار را به خوانندگان کتاب نشان دهد و به آنها آموزش دهد تا مفهوم واقعی ریسک را درک کنند. در ادامه مارک داگلاس میخواهد این ذهنیت که بازار کاملاً بر اساس احتمالات حرکت میکند واین حدس و گمانها هستند که بر بازار حاکماند را، به خوانندگان کتاب منتقل کند.
2-کتاب معاملهگر منضبط (منظم):
ایجاد نگرش برنده (The Disciplined Trader: Developing Winning Attitudes)، یکی از اولین کتابهایی که به ماهیت روانشناختی چگونگی فکر بازرگانان موفق میپردازد، معامله گر منضبط است. در این کار متفاوت که در سال 1990 منتشر شد - داگلاس به این سؤال پاسخ میدهد: چرا اکثر معامله گران نمیتوانند سهام و ثروت خود را به صورت پیوسته افزایش دهند و سپس آن را حفظ کنند؟
این کتاب خواننده را به نتیجه گیری عملی و منحصر به فرد میرساند که در خصوص تغییر هرگونه ذهنیت محدودکننده مفید است. معامله گر از طریق کتاب اقدام به طی کردن یک مسیر به صورت گام به گام میکند و شروع به درک این موضوع میکند که فکرهایش ممکن است توانایی سودآوری و موفقیت در معامله گری را محدود کنند.
کتاب معامله گر منضبط برای افرادی که تازه وارد بازار میشوند یا معامله گرانی که دوباره در بازارها بازمی گردند و حتی معامله گران باسابقهای که به نظر نمیرسد بتوانند سودآوری خود را از یک سقف معین بیشتر کنند، حیاتی است.
خواننده این کتاب متوجه خواهد شد که بازار، بر خلاف هر زمینه شغلی دیگر، بدون ساختار است. سه مرحله لازم برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق را یاد میگیرد. میآموزید که چگونه افکارتان، نحوه درک بازارها را مدیریت میکنند و میآموزید که چگونه با محیطهای همیشه در حال تغییر بازار سازگار شوید. داگلاس به معامله گران کمک میکند تا از طریق یک رویکرد سیستماتیک برای ایجاد، القا و حفظ ذهنیت یک معامله گر موفق، ترس از باخت را خنثی کنند و به ذهنیت برنده دست یابند.
روش های کنترل ریسک در سرمایهگذاری
چرا معاملهگران ریسک میکنند و این کار چه ارتباطی با خصوصیات ذهنی آنها دارد؟ چگونه میتوان میزان ریسک معاملات خود را مدیریت کنیم و آن را در سطح معقولی حفظ کنیم؟ چه روش های برای کنترل ریسک در هنگام سرمایهگذاری در سهام های مختلف وجود دارد؟ در این مقاله مفهوم ریسک ، دلایل بکار بردن آن در معاملات و روش کنترل ریسک را مورد بررسی قرار میدهیم. قطعا میزان ریسکی که هر سرمایهگذار در معاملات خود میپذیرد با میزان ریسکی که سرمایهگذاران دیگر میپذیرند متفاوت است. برای آگاهی بیشتر درباره ریسکی که باید برای معاملاتتان در نظر بگیرید تا پایان این مقاله همراه ما باشید.
چرا ریسک میکنیم؟
شرایط زندگی در تمام طول تاریخ به گونهای بوده است که همواره بین وضعیت مطلوبی که انسانها انتظار آن را داشتهاند و وضعیت واقعی زندگیشان تفاوت هایی وجود داشته است. همین امر باعث شد که مردم به کار و تلاش بپردازند و با ایجاد امکانات رفاهی بیشتر در زندگی ، شرایط واقعی زندگی خود ار به وضعیت مطلوب مورد نظرشان نزدیک تر کنند.
انسان ها همواره برای رقم زدن اتفاقات به شکل دلخواه خود ، بسیاری از دارایی های خود را به خطر میاندازند. به طور مثال فرض کنید ، نقشه یک گنج بالای یک دیوار بلند قرار دارد ؛ نردبانی را به این دیوار تکیه دادند و روی دیوار نوشته شده “یکی از پلههای نردبان پوسیده ، و راهکارهای کنترل هیجانات در بورس احتمال سقوط و آسیب دیدن فردی که از این نردبان بالا برود وجود دارد.” با وجود این شرایط اگر شخصی که گرفتار مشکلات مالی است ( وضعیت واقعی آن شخص ) برای رسیدن به نقشه گنج ( خواسته آن شخص ) بالا برود ، معنا و مفهوم ریسک کاملا اثبات میشود.
به طور کلی ریسک ، خطری است که انسانها برای واقعیت بخشیدن به خواستههای خود ، بروز آن را به جان میخرند.
شرایط برای سرمایهگذاران بازار مالی نیز دقیقا به همین شکل است. معاملهگران برای کسب سود ناشی از رشد قیمت یک سهم ، حاضر میشوند بخشی از سرمایه خود را به خطر بیندازند. اینکه قیمت این سهم تا کجا میتواند رشد کند و این رشد احتمالی ، ارزش به خطر انداختن چه میزانی از سرمایه معاملهگر را دارد ، تا حد زیادی به درستی یا نادرستی تحلیل های آن شخص ، استراتژی معاملاتی ، میزان ریسک پذیری و آمادگی روانی معاملهگر وابسته است.
همبستگی میزان ریسک پذیری و ویژگی های ذهنیتی سرمایهگذاران
رفتارها و اخلاقیات هر شخص ناشی از باورها و عقاید او است. اعمال و واکنشهای معاملهگرانی که مدام در یک فضای پر تنش و پر هیجان فعالیت میکنند با معاملهگرانی که با یک ذهن آرام ، معاملاتشان را انجام میدهند بسیار متفاوت است. برای مثال هنگامی که یک تریدر تحت تأثیر اخبار هیجان انگیز بازار قرار میگیرد ، ترقیب میشود که حتی اگر بازار در شرایطی مناسبی برای وارد شدن به معامله نباشد ، هر طور که شده حداقل یک پوزیشن معاملاتی باز کند ؛ در نتیجه بدون توجه به اصول مدیریت سرمایه ، ریسک معاملات خود را بالا میبرد و دچار زیان میشود.
پیشنهاد ما به شما این است که حتما قبل از انجام معاملاتتان مقداری مطالعه کنید تا ذهنتان آمادگی لازم را پیدا کند. سپس در هر مکانی که مایل هستید، چند دقیقهای قدم بزنید تا آرام شوید. در نهایت با آرامش و انرژی بالا، معاملات خود را انجام دهید.
روشهای کنترل ریسک
در این بخش تعدادی از راهکارهای کنترل ریسک را مورد بررسی قرار میدهیم. اما به یاد داشته باشید، مدیریت هیجانات و ریسک معاملات، تا حد زیادی به ویژگیهای شخصیتی و آمادگی معاملهگران از لحاظ ذهنی بستگی دارد. پیشنهاد ما به شما عزیزان این است که قبل از هر کاری ، ابتدا ببینید که شخصی با ریسک پذیری بالا هستید یا بیشتر مایل هستید که سرمایه خود را حفظ کنید. در نتیجه میتوانید از راهکارهای ارائه شده بهتر استفاده کنید. زیرا ما میخواهیم که ریسک معاملات شما در سطح متوسط و معقولی قرار داشته باشد.
مشخص کردن حد سود و حد ضرر
به هیچ معاملهای بدون مشخص بودن حد سود و مهمتر از آن، حد ضرر وارد نشوید. اینکه حد سود و حد ضرر را برای معاملات مختلف چقدر در نظر بگیرید به مکانیسم استراتژی معاملاتی شما بستگی دارد. پیشنهاد میکنیم اگر از استراتژیای پیروی میکنید که در آن حد ضرر و حد سود لحاظ نشده، دیگر از آن استفاده نکنید. وجود حد ضرر به معنای وجود حد مشخصی برای میزان ریسک ، معاملات است. توجه داشته باشید در صورتی که شما برای پوزیشن های خود حد ضرر تعیین کنید و با ضرر از یک معامله خرج شوید ، بسیار بهتر از این است که تمام پوزیشنهای شما با برخورد روند قیمت به حد سود بسته شود. ضرر کردن در بازار های مالی ، جزء جدایی ناپذیر و کاملا طبیعی دنیای معاملهگری در این بازارها است. حتما یک دفترچه برای یادداشت درسها و تجربه هایی که از انجام معاملاتتان کسب میکنید داشته باشید ؛ تفاوتی ندارد که با سود از معامله خارج شدید یا با ضرر ؛ مهم ، تجربهای است که از کسب سود یا متحمل شدن ضرر بدست میآورید.
متناسب بودن میزان ریسک و آستانه تحمل ضرر
به زبان ساده، شرایط بد را در نظر بگیرید و ببینید در صورت رخ دادن آن وضعیت، از لحاظ روحی و روانی تا چه میزان آسیب میبینید. برای مثال یا توانایی هضم و جبران یک ضرر 50 دلاری را دارید، یا در صورت ایجاد همچنین ضرری، از دنیای معاملهگری و بازارهای مالی برای همیشه خارج میشوید.
سرمایهگذاری در ارز یا سهم های مختلف
ضرب المثل خوبی که در رابطه با این موضوع میتوان بیان کرد ، این است که “تمام تخم مرغ های خود را در سبد نگذارید”. با این کار درصد ریسک چذیری خود را تقسیم میکنید.
برای مثال اگر در بازار ارزهای دیجیتال فعالیت میکنید، روی رمز ارزهای معتبر ، در دسته های مختلف مانند سرگرمی ، گردشگری ، فناوری و … سرمایهگذاری کنید تا اگر یک صنعت با رکود مواجه شد، ضرر کمتری متحمل شوید.
احساسی عمل نکنید
بعضی از سرمایه گذاران ، وقتی ارزش سهام و ارزی که بر روی آن سرمایهگذاری کردهاند، حالت نزولی به خود میگیرد، ادعا میکنند که برای طولانیمدت روی آن سرمایهگذاری کردهاند. در حالی که مدام چارت قیمتی را بررسی میکنند و با شکل گرفتن هر کندل منفی، ترس زیادی بر آنها غلبه میکند. حتی اگر روی یک ارز به صورت فاندامنتالی سرمایهگذاری کردید، برای آن حد ضرر تعیین کنید. دلیلی ندارد با ارزی را که مدام ارزشش در حال کاهش است همراهی کنید.
سخن پایانی
میزان ریسک پذیری معاملهگران بازار های مالی تا حد زیادی به شخصیت و منش آنها وابسته است. قبل استفاده از تکنیک های کنترل ریسک ، باید ویژگی های شخصیتی خود را بهتر بشناسید و ببینید که آیا ریسک پذیر هستید یا ریسک گریز. از طرفی پیروی از یک استراتژی معاملاتی قوی ، میتواند تا حد زیادی هیجانات و میزان ریسک شما را مدیریت کند.
معاملهگران حرفهای آکادمی آینده ، با آموزش استفاده از یک استراتژی معاملاتی خوب با نرخ برد بالا ، در قالب دوره های صفر تا صد آموزش ارزهای دیجیتال ، سعی در بالا بردن آگاهی علاقهمندان به فعالیت در این بازار را دارند.
نکات سرمایه گذاری در بورس برای افراد تازه کار
برنارد باروخ که با نام «گرگ تنهای وال استریت» معروف است در سن ۳۰ سالگی این جایگاه را در بورس اوراق بهادار نیویورک داشت و در سال ۱۹۱۰ بعنوان معروف ترین متخصص مالی شناخته شد.
آقای باروخ با اینکه در حرفه خود مهارت داشت اما هیچ تصوری از مشکلات سرمایه گذاری موفق در بازار بورس نداشت و می گفت: هدف اصلی بازار بورس این است که تا حد ممکن باید سر بیشترین افراد را کلاه گذاشت. طبق گفته کِن لیتل مؤلف ۱۵ کتاب در مورد سرمایه گذاری و موضوعات مالی شخصی، اگر شما یک سرمایه گذار تنها در بازار بورس باشید، باید بدانید که این سیستم کارت ها را به نفع خود توزیع می کند.
در عین حال صدها هزار نفر وجود دارند که اوراق بهادار شرکتی را در بورس اوراق بهادار بصورت منظم خرید و فروش می کنند و موفق هم هستند. یک نتیجه سودبخش بصورت شانسی بدست نمی آید، بلکه نتیجه کاربرد چندین اصل ساده برگرفته از تجربیات میلیون ها سرمایه گذار در هزاران دوره بازار بورس است.
با اینکه هوش در هر تلاشی یک دارائی به شمار می آید اما یک ضریب هوشی برتر پیش نیازی برای موفقیت در سرمایه گذاری نیست. پیتر لینچ سرمایه گذار معروف اوراق بهادار ماگلان فاند از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۰، ادعا می کرد که همه قدرت فکری کافی برای فعالیت در بازار راهکارهای کنترل هیجانات در بورس بورس را دارند: اگر بتوانید ریاضی سال پنجم را پاس کنید می توانید این را هم انجام دهید.
همه دنبال یک راه سریع و آسان برای رسیدن به ثروت و خوشبختی هستند. به نظر می رسد که ماهیت انسان به این شکل باشد که همواره در جستجوی کلید مخفی یا نوعی دانش سری باشد که سریعاً به یک گنج برسد یا در یک قرعه کشی برنده شود.
با اینکه بعضی از افراد بلیط بخت آزمایی یا یک سهام عادی می خرند که در عرض یکسال به چهار برابر یا حتی بیشتر می رسد، اما احتمال این خیلی کم است چون تکیه کردن محض بر شانس، یک استراتژی سرمایه گذاری است که فقط افراد نادان یا بیچاره آنرا دنبال می کنند. ما در جستجو کردن برای موفقیت، اغلب قوی ترین ابزارهایی که در دسترسمان هستند را نادیده می گیریم: زمان و جادوی بهره ترکیبی. سرمایه گذاری منظم، اجتناب از ریسک های مالی غیرضروری، و کار کردن پول تان برای شما در یک دوره چند ساله یا چند دهه ای، راه مطمئنی برای جمع کردن دارائی زیاد است.
در اینجا چند نکته را بیان می کنیم که سرمایه گذاران تازه کار باید از آنها پیروی کنند:
تعیین اهداف بلند مدت
چرا می خواهید در بازار بورس سرمایه گذاری کنید؟ آیا سرمایه خود را ۶ ماه دیگر، یک سال دیگر، پنج سال دیگر یا بیشتر نیاز خواهید داشت؟ آیا می خواهید برای بازنشستگی، برای هزینه های تحصیل تان در آینده، برای خرید یک خانه، یا برای به ارث گذاشتن یک دارائی برای فرزندان خود پس انداز کنید؟
قبل از سرمایه گذاری باید هدف و زمان احتمالی در آینده که به این پول احتیاج پیدا می کنید را بدانید. اگر این پول را چند ماه دیگر دوباره نیاز خواهید داشت، به فکر سرمایه گذاری در جای دیگری باشید؛ بازار بورس بخاطر فراریت خود هیچ تضمین و اطمینانی ندارد که زمانیکه به سرمایه خود نیاز دارید همه آنرا برایتان فراهم سازد.
اگر بدانید که در چه زمانی به چقدر پول نیاز پیدا خواهید کرد، می توانید محاسبه کنید که چه مقدار از پول خود را سرمایه گذاری کنید و چه نوع بازده ای را برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب نیاز خواهید داشت.
بخاطر داشته باشید که رشد سرمایه شما به سه عامل وابسته بستگی دارد:
- مبلغی که سرمایه گذاری می کنید.
- میزان درآمد سالانه خالص سرمایه شما.
- تعداد سالها یا دوره سرمایه گذاری شما.
بهتر است که پس انداز کردن را در اولین فرصت ممکن شروع کنید، تا جاییکه می توانید پس انداز کنید و بالاترین بازده ممکن را مطابق با فلسفه ریسک خود بدست آورید.
توان ریسک پذیری خود را بشناسید
توان ریسک پذیری یک ویژگی روانشناختی است که بر مبنای ژنتیک است اما آموزش، درآمد، و ثروت نیز تأثیر مثبتی بر روی آن دارند (یعنی وقتی این عوامل افزایش می یابند، توان ریسک پذیری هم افزایش می یابد). اما سن تأثیر منفی بر روی آن دارد (یعنی وقتی که فرد مسن تر می شود توان ریسک پذیری او کاهش می یابد). توان ریسک پذیری شما به معنای نحوه نگرش شما نسبت به ریسک کردن و میزان نگرانی در مواقع وجود ریسک است. از لحاظ روانشناختی، توان ریسک پذیری بصورت زیر تعریف می شود:
میزان تصمیم گیری یک فرد برای پذیرش ریسک تجربه کردن مطلوب یک درآمد کمتر در حین دنبال کردن درآمد مطلوب بیشتر.
بعبارت دیگر آیا ۱۰۰ دلار سرمایه گذاری می کنید تا ۱۰۰۰ دلار برنده شوید یا ۱۰۰۰ دلار سرمایه گذاری می کنید که ۱۰۰۰۰ دلار برنده شوید. انسان ها توان ریسک پذیری متفاوتی دارند و هیچ تعادل ثابتی برای آن وجود ندارد.
توان ریسک پذیری تحت تأثیر ریسک نیز قرار می گیرد. بعنوان مثال پرواز کردن با یک هواپیما یا مسافرت با یک ماشین در اوایل دهه ۱۹۰۰ خیلی پرریسک تلقی می شد اما امروزه بخاطر اینکه مسافرت با هواپیما و ماشین رایج تر شده است ریسک آنها کاهش یافته است. برعکس، امروزه اغلب مردم فکر می کنند که مسافرت با اسب خیلی خطرناک است و احتمال دارد از روی اسب پایین بیافتند چون بندرت افراد از اسب استفاده می کنند.
ایده «ادراک» خصوصاً در سرمایه گذاری مهم است. وقتی که شما دانش بیشتری در مورد سرمایه گذاری ها بدست می آورید (بعنوان مثال اینکه سهام چطور خرید و فروش می شوند، این بازار معمولاً چه مقدار فراریت دارد، و اینکه نقدینه کردن یک سرمایه گذاری تا چه حد آسان یا دشوار است) احتمال بیشتری دارد که (در مقایسه با اولین باری که سهام خریداری کردید) سرمایه گذاری در سهام را کم ریسک تر بدانید. در نتیجه نگرانی شما در هنگام سرمایه گذاری کمتر می شود، حتی اگر توان ریسک پذیری شما تغییر نکند، چون ادراک شما از ریسک تکامل یافته است.
شما با شناخت توان ریسک پذیری خود می توانید از سرمایه گذاری هایی که امکان دارد شما را نگران تر کنند اجتناب کنید. بطور کلی شما هرگز نباید دارائیای داشته باشید که باعث شود از شدت نگرانی شب خوابتان نبرد. نگرانی سبب تحریک ترس می شود و ترس هم واکنش های هیجانی (بجای واکنش های منطقی) نسبت به محرک تنش زا را تحریک می کند. در طی دوره های عدم اطمینان مالی، فرد سرمایه گذاری که خونسردی خود را حفظ می کند و از یک فرآیند تصمیم تحلیلی پیروی می کند معمولاً از بقیه جلو می افتد.
کنترل هیجانات خود
بزرگترین مانع بر سر راه بهرهمندی از بازار بورس، عدم توانایی برای کنترل هیجانات فرد و اتخاذ تصمیمات منطقی است. در کوتاه مدت، قیمت های شرکت ها بازتابی از هیجانات ترکیبی کل جامعه سرمایه گذاری می باشد. وقتی که اغلب سرمایه گذاران در مورد یک شرکت نگران هستند احتمال دارد که قیمت سهام آن پایین بیاید؛ وقتی که اغلب آنها حس مثبتی درباره آینده شرکت دارند، احتمالاً قیمت سهام آن افزایش می یابد.
فردی که حس منفی درباره بازار دارد یک «خرس» نامیده می شود اما فردی که حس مثبتی درباره آن دارد یک «گاو نر» نامیده می شود. در طی ساعات بازار، نبرد مداوم بین گاو نرها و خرس ها در قیمت اوراق بهادار منعکس می گردد که همواره در حال تغییر است. این حرکات کوتاه مدت توسط شایعات، حدس ها و امیدها (هیجانات) تحریک می شوند، نه توسط یک تحلیل سیستماتیک از دارائی ها، مدیریت و آینده نگری های شرکت.
قیمت سهام اگر برخلاف توقعات ما تغییر کند سبب ایجاد تنش و ناامنی می شود. آیا باید سهامم را بفروشم تا از ضرر کردن اجتناب کنم؟ آیا باید سهام را نگه دارم به این امید که قیمت آن دوباره بالا برود؟ آیا باید سهام بیشتری بخرم؟
حتی زمانیکه قیمت سهام طبق توقعات تغییر می کند باز هم سوالاتی باقی می ماند: آیا باید اکنون قبل از اینکه قیمت ها کاهش یابد به سود خودم برسم؟ آیا باید سهامم را نگه دارم چون احتمال دارد که قیمت آنها بالاتر برود؟ افکاری مانند این مانند سیل به ذهن شما وارد می شوند، خصوصاً اگر همواره قیمت اوراق بهادار را چک کنید و در نهایت به نقطه ای می رسید که شروع به عمل می کنید. بخاطر اینکه هیجانات محرک اصلی اعمال شما هستند احتمالاً اعمال تان اشتباه خواهد بود.
وقتی که یک سهام را می خرید باید دلیل خوبی برای خرید آن داشته باشید و در صورتیکه دلیل شما معتبر بود باید توقع مناسبی از خرید آن داشته باشید. در عین حال باید تعیین کنید که چه زمانی می خواهید این دارائی سهام خود را تبدیل به نقدینه کنید، خصوصاً اگر مشخص شود که دلیلتان نامعتبر بوده است یا اگر سهام طبق توقع شما واکنش نشان نداده است. بعبارت دیگر قبل از اینکه اوراق بهادار را خریداری کنید یک استراتژی خروج داشته باشید و این استراتژی را بدون هیجانات و احساسات اجرا کنید.
مارک داگلاس کیست؟ معرفی کتابها و رمزهای موفقیت او
مارک داگلاس به عنوان یکی از مهمترین افراد حوزه روانشناسی بازار های مالی شناخته میشود. یکی از مهمترین اساسهای فعالیت در بازارهای مالی نحوه کنترل هیجانات ذهنی و روانشناسی معامله گری است. مارک داگلاس در کتابهای خود تلاش کرده است تا بتواند ذهن معامله گران را برای فعالیت و موفقیت در بازارهای مالی آماده کند. در این مطلب قصد داریم تا با زندگی نامه مارک داگلاس و فعالیتهای او آشنا شویم. همچنین با اصلهای مهم روانشناسی بازارهای مالی از نظر مارک داگلاس آشنا شده و میآموزیم چگونه با کمک ذهن خود، به موفقیت در معاملات دست یابیم.
زندگینامه مارک داگلاس
مارک داگلاس (Mark Douglas) مدیرعامل شرکت «Trading Behavior Dynamics» است. داگلاس نویسنده کتابهای "معاملهگری در ناحیه" (Trading in the Zone) و "معاملهگر منضبط " (The Disciplined Trader) میباشد. هدف او از نوشتن این کتابها، کمک به معاملهگران بازارهای مالی برای دستیابی به نظم در حوزه روانشناسی معاملهگری جهت کسب موفقیتهای بیشتر در معاملات میباشد. مارک داگلاس از دانشگاه ایالتی میشیگان در رشتههای علوم سیاسی و ارتباطات اجتماعی فارغالتحصیل شده است.
علاقه مارک داگلاس به معاملهگری از انتهای دهه 70 میلادی آغاز شد و این علاقه سبب شد تا داگلاس موقعیت شغلی راهکارهای کنترل هیجانات در بورس مناسب خود، در شرکت بیمه را رها کند. او از درآمد بسیار بالا و مزایایی که شرکت بیمه در اختیار او میگذاشت، (برای مثال هر ساله یک خودروی پورشه به او هدیه میشد) چشم پوشی کرد تا در حوزه معامله گری و بازارهای مالی فعالیت کند. پس از استعفا از کار قبلی خود، مارک داگلاس شروع به یادگیری کرد و توانست به عنوان کارگزار شرکت مریل لینچ (Merrill Lynch) در هیئت مدیره معاملات شیکاگو فعالیت کند.
پس از پیگیریهای او برای کسب مجوز جهت فعالیت به عنوان کارگزار، تلاشهای مارک داگلاس نتیجه داد و مهمترین قسمت زندگی او آغاز شد. مارک داگلاس پس از چندین سال فعالیت در حرفهی کارگزاری و مشاهده فعالیت سایر کارگزاری های فعال در بازارهای مالی، متوجه شد که بسیاری از کارگزارها هیچ گونه تصوری از جهت حرکت بازار در آینده ندارند و صرفاً تلاش میکنند تا نظر خود را تحمیل کنند. آنها به دنبال جذب مشتریهای بیشتر و ترغیب آنها به معامله و فعالیت در بازار بودند.
پس از مشاهده رفتار معامله گران و کارگزاران، سؤالات بسیاری ذهن مارک داگلاس را به خود مشغول کرد و او به این نتیجه رسید که پیش بینی جهت حرکت بازار، بسیار دشوارتر از آنچه که افراد در خصوص آن بحث میکنند، میباشد. همچنین متوجه شد بیشتر افراد صرفاً امیدوارند که بازار در جهت موردنظر آن ها حرکت کند و هیچگونه پیش بینی از جهت بازار ندارند. این تفکر او سبب شد تا مارک داگلاس با خود متعهد شود که قبل از معامله، در حین معامله و پس از خروج از معامله، اقدام به نوشتن تمام افکار و تحلیلهای خود کند. این نوشتهها، اولین جرقه برای نوشتن کتاب معاملهگر منضبط را در ذهن او زد.
شش اصل اساسی در معاملات مارک داگلاس
1. "شکاف سود" را با موارد درست پر کنید
مارک داگلاس در کتابها و سمینارهای خود اغلب به چیزی اشاره میکند که آن را "شکاف سود" مینامد. آنچه او در مورد آن صحبت میکند اساساً تفاوت یا "شکاف" بین سود قابل انتظاری است که میتوانید با استفاده از روش معاملاتی خود و عملکرد خود به دست آورید. معامله گران اغلب با امیدواری بسیار زیاد، یادگیری و استفاده از یک روش معاملاتی را آغاز میکنند. آنها میخواهند درآمدی کسب کنند که بتوانند به آن اعتماد کنند و از معاملات خود نتایج مطلوبی بگیرند.
با این حال، این نتایج تنها در صورتی امکانپذیر است که شما یک روش مؤثر با نظم و انعطاف را دنبال کنید که اکثر مردم به سادگی از آن چشم پوشی کرده و در نتیجه، "شکاف سود" که مارک به آن اشاره میکند را تجربه میکنند. نکته کلیدی که آقای داگلاس در مورد این شکاف سود بیان میکند، این است که معامله گران معمولاً سعی میکنند خلأ معاملاتی خود را با کسب اطلاعات بیشتر در مورد بازار، تغییر روشها، صرف وقت بیشتر در پشت رایانه خود، پر کنند.
با این حال، آنچه که آنها واقعاً باید یاد بگیرند بیشتر در مورد روانشناسی فردی خودشان و نحوه تعامل آنها با بازار است. اساساً آنها باید "مهارتهای ذهنی مناسب" را به دست آورند تا روش خود را آنطور که باید اجرا کنند و بیشترین سود را به دست آورند تا "شکاف سود" را پر کنند.
2. برنده شدن و یک تاجر برنده بودن دو چیز متفاوت هستند
هرکسی، و منظور من به معنای واقعی کلمه هر کسی، حتی یک کودک 5 ساله، میتواند خود را در یک معامله پیروز ببیند. برای پیروز شدن در یک معامله هیچ نیازی به مهارت ندارید و میتوانید با کمک شانس یک معاملهی برنده داشته باشید. تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که پنل معاملاتی خود را باز کرده و چند دکمه را فشار دهید و اگر خوش شانس باشید، میتوانید در مدت زمان کوتاهی درآمد زیادی کسب کنید.
در نتیجه موارد فوق، طبیعی است که معامله گری که هنوز مهارت معاملاتی کسب نکرده است، جهش حاصل از ذهنیت "پیروزی آسان است" را به دست آورد و گمان کند "تأمین هزینههای زندگی از این طریق خیلی سختتر نخواهد بود." به همین ترتیب فعالیت بسیاری از معامله گران آغاز میشود. نیازی به گفتن نیست که این افراد با همان سرعتی که ثروت خود را به دست آوردهاند، چه بسا با سرعتی بیشتر، آن را از دست میدهند.
یک معامله گر برنده مهارتهای ذهنی برای درک و استفاده از این واقعیت را دارد که هر معاملهای که انجام میدهد، یک نتیجه کاملاً تصادفی دارد. به عبارت دیگر، آنها تا زمان پایان معامله نمیتوانند نتیجه آن را بدانند. معامله گران برنده از این موضوع آگاه هستند. آنها میدانند که باید با این تفکر و دیدگاه در بازار معامله کنند و تمام وسوسهها و احساساتی را که در طی هر معاملهای ایجاد میشود، نادیده بگیرند. آنها قادر به انجام این کار هستند چون نگاه خود را بر روی تصویر بزرگتر متمرکز میکنند. تصویر بزرگتر، این واقعیت است که اگر آنها روش خود را بدون وقفه و بارها و بارها و بارها در مدت زمان طولانی در معاملات اجرا کنند، به سود بالایی دست پیدا میکنند؛ بنابراین، دیگر یک معامله برنده را با اینکه یک تاجر برنده هستید اشتباه نکنید. این موضوع تلهای بسیار آسان برای گیر افتادن در آن است.
3. الگوهای تکنیکال قیمت بهگونهای طراحی نشدهاند که به ما بگویند "در آینده" چه اتفاقی خواهد افتاد
روشهای تحلیل تکنیکال از هر نوع، برای این نیستند که به ما بگویند بازار در حرکت بعدی چه خواهد کرد. همانطور که داگلاس میگوید، آنها به ما کمک میکنند تا احتمال موفقیت را در یک سری معاملات به نفع خود تغییر دهیم. برخی از پیامدهای عمیق روانشناختی همراه با این واقعیت است. در نتیجه هر سیگنال خاصی، منحصر به فرد و تصادفی است. هیچ راهی برای دانستن حرکات بازار پیش از اینکه اتفاق بیفتند، وجود ندارد. به عبارت دیگر، ماهیت معاملات تصادفی است. داگلاس به توصیف چیزی میپردازد که درک آن ممکن است در ابتدا کمی دشوار باشد، اما اگر میخواهید در بازارهای مالی معاملات مداوم انجام دهید، درک این راهکارهای کنترل هیجانات در بورس موضوع برای شما مهم است.
4. به احتمال زیاد فکر کنید، نه به یقین
شاید نکته مشهور مارک داگلاس برای تغییر در ذهنیت معامله گران این است که شما باید یاد بگیرید که در قالب احتمالات فکر کنید. ما کمی پیشتر در این خصوص بحث کردیم، اما بسیار مهم است که درک کنیم یک توزیع تصادفی برد و باخت در تمام معاملات وجود دارد. معامله گرانی که فکر کردن به صورت احتمالی را میآموزند، برخلاف آن دسته از معامله گرانی که یاد نگرفتهاند به صورت احتمالی فکر کنند، فشار روانی را تجربه نمیکنند. زیرا میدانند در تمام معاملات خود برنده نیستند. یادگیری فکر کردن احتمالی سبب میشود انتظارات شما از معاملات آزاد شود، زیرا شما بر روی نتایج حاصل از کل معاملات متمرکز شدهاید، نه نتیجهی یک معاملهی خاص.
5. ذهن من باید آزاد باشد
برای انجام معاملات بدون ایجاد خطاهای ذهنی، باید از این تصور که "این معامله یک معامله برنده خواهد بود" آزاد باشید. یک معامله گر معمولی انتظار دارد "این معامله" باید یک معامله ی برنده باشد. اگر بخواهید پول ثابتی به دست آورید، نمیتوانید به این روش فکر کنید. هنگامی که انتظار دارید در هر معامله برنده شوید، از نظر عاطفی به آن وابسته میشوید. در حالی که همانطور که باید بدانید، این معامله به تنهایی مهم نیست، بلکه مجموعه معاملات و توانایی شما در نظم و انضباط نسبت به این مجموعه است که مهم میباشد.
6. من باید طرز فکرم در مورد رفتار بازار را تغییر دهم: مثل یک حرفهای فکر کنم
یک معامله گر حرفهای با خود فکر نمیکند "آیا این معامله نتیجه میدهد؟ " وقتی معاملات بالقوهای وجود دارد. زیرا آنها وجود مؤلفههای انسانی را که اساساً تصادفی است، درک میکنند (همانطور که در بالا بحث شد). آنچه که او درباره آن فکر میکند ریسک است: "تا کجا حاضر هستم اجازه دهم که این معامله بر خلاف من پیش رود؟ قبل از اینکه ببینم آیا معامله گران دیگری قصد ورود دارند"؟ فکر کردن به نتیجه معامله و سود ده بودن آن را متوقف کنید و به جای آن به فکر ریسک و جایی که از آن خارج میشوید، باشید.
معرفی بهترین کتابهای مارک داگلاس
مارک داگلاس با دو کتاب خود توانست شهرت بسیاری کسب کند و حتی یکی از کتابهای او جوایز متعددی را دریافت کرد.
1-کتاب معاملهگری در ناحیه:
بازار را با اعتماد به نفس، نظم و یک ذهنیت برنده رام کنید. (Trading in the Zone: Master the Market with Confidence, Discipline, and a Winning Attitude)
مارک داگلاس در این کتاب سعی کرده است تا دلایل اساسی عدم راهکارهای کنترل هیجانات در بورس انسجام در معاملات را کشف کند و به معامله گران کمک کند تا بر ذهنیتهای عمیق و اشتباهی که سبب زیان آنها میشود، غلبه کنند. او با استفاده از مهمترین قواعد معامله گری سعی میکند تا واقعیتهای بازار را به خوانندگان کتاب نشان دهد و به آنها آموزش دهد تا مفهوم واقعی ریسک را درک کنند. در ادامه مارک داگلاس میخواهد این ذهنیت که بازار کاملاً بر اساس احتمالات حرکت میکند واین حدس و گمانها هستند که بر بازار حاکماند را، به خوانندگان کتاب منتقل کند.
2-کتاب معاملهگر منضبط (منظم):
ایجاد نگرش برنده (The Disciplined Trader: Developing Winning Attitudes)، یکی از اولین کتابهایی که به ماهیت روانشناختی چگونگی فکر بازرگانان موفق میپردازد، معامله گر منضبط است. در این کار متفاوت که در سال 1990 منتشر شد - داگلاس به این سؤال پاسخ میدهد: چرا اکثر معامله گران نمیتوانند سهام و ثروت خود را به صورت پیوسته افزایش دهند و سپس آن را حفظ کنند؟
این کتاب خواننده را به نتیجه گیری عملی و منحصر به فرد میرساند که در خصوص تغییر هرگونه ذهنیت محدودکننده مفید است. معامله گر از طریق کتاب اقدام به طی کردن یک مسیر به صورت گام به گام میکند و شروع به درک این موضوع میکند که فکرهایش ممکن است توانایی سودآوری و موفقیت در معامله گری را محدود کنند.
کتاب معامله گر منضبط برای افرادی که تازه وارد بازار میشوند یا معامله گرانی که دوباره در بازارها بازمی گردند و حتی معامله گران باسابقهای که به نظر نمیرسد بتوانند سودآوری خود را از یک سقف معین بیشتر کنند، حیاتی است.
خواننده این کتاب متوجه خواهد شد که بازار، بر خلاف هر زمینه شغلی دیگر، بدون ساختار است. سه مرحله لازم برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق را یاد میگیرد. میآموزید که چگونه افکارتان، نحوه درک بازارها را مدیریت میکنند و میآموزید که چگونه با محیطهای همیشه در حال تغییر بازار سازگار شوید. داگلاس به معامله گران کمک میکند تا از طریق یک رویکرد سیستماتیک برای ایجاد، القا و حفظ ذهنیت یک معامله گر موفق، ترس از باخت را خنثی کنند و به ذهنیت برنده دست یابند.
دیدگاه شما