نقطه ورود به معامله را چگونه تعیین کنیم؟ معرفی سه استراتژی برای ورود
نقطه ورود به بازار فارکس، سطح یا قیمتی است که در آن یک معاملهگر استراتژی ورود به بازار چیست؟ وارد معامله خرید یا فروش میشود. تصمیمگیری در مورد نقطه ورود در فارکس به دلیل اینکه متغیرهای ورودی فراوانی بازار را به حرکت درمیآورند، بسیار پیچیده است. در این مقاله قصد داریم نحوه پیدا کردن نقطه ورود مناسب و راهکارهای آن را شرح دهیم:
برای ورود به فارکس میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید.
چه زمانی بهترین زمان برای ورود به یک معامله فارکس است؟
بهترین زمان برای ورود به یک معامله به استراتژی و سبک معاملاتی شما وابسته است. برای مشخص کردن زمان ورود به معامله، چندین روش و رویکرد متفاوت وجود دارد. ما در اینجا تنها به سه مورد از آنها که اکثر معاملهگران از آن استفاده میکنند، میپردازیم.
استراتژی شماره یک:
کانالهای روند
خطوط روند ابزارهایی فاندامنتال هستند که توسط تحلیلگران تکنیکال مورد استفاده قرار میگیرد تا سطوح حمایت و مقاومت را شناسایی کنند. در مثال زیر قیمت یک حرکت صعودی را با توجه به سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر نشان میدهد. این نشان دهنده یک روند است که در آن معاملهگران در نقاط حمایتی اقدام به خرید کرده و در نقاط مقاومت اقدام به برداشت سود میکنند. هنگامیکه قیمت این سطوح کلیدی مقاومتی یا حمایتی را میشکند، معاملهگران باید منتظر یک بریک اوت یا تغییر در روند باشند.
استراتژی شماره ۲:
الگوهای شمعی
الگوهای شمعی، ابزار بسیار قدرتمندی برای پیدا کردن نقاط و سیگنال های ورود در فارکس هستند که توسط اکثر معاملهگران استفاده میشوند. الگوهایی مانند کندل پوششی (اینگولف) و یا الگوی ستاره دنباله دار اغلب توسط معاملهگران باتجربه استفاده میشود. در مثال زیر الگوی کندل چکشی را میتوان مشاهده کرد. همانطور که میبینید نقطه ورود پس از مشاهده کندل تایید خواهد بود.
تشخیص الگوی چکش یا هر الگوی کندلی دیگر نمیتواند به تنهایی سیگنال ورود به معامله تلقی شود. شما باید منتظر یک کندل تاییدی باشید تا به شما سیگنال ورود به معامله را بدهد. به عنوان مثال در تصویر بالا شما بعد از مشاهده الگوی چکش وارد معامله نمیشوید بلکه صبر میکنید تا کندل بعدی تغییر روند را تایید کند و سپس وارد معامله میشوید. این کار باعث کاهش ریسک معاملات و افزایش احتمال موفقیت شما میشود، اگرچه ممکن است با این روش، مقداری سود شما کاهش یابد.
همینطور که در تصویر میبینید، الگوی چکش با دایره آبی مشخص شده است. این نوع الگو عموما بهعنوان سیگنال معکوسشدن روند درنظر گرفته میشود. اما بدون یک کندل تاییدیه بعدی، این الگو میتواند سیگنال اشتباه را صادر کند. در این مورد خاص، سیگنال ورود زمانی صادر میشود که کندل تاییدیه در مقداری بالاتر از سطح بستهشدن کندل چکش بسته شود. این سازوکار میتواند نشاندهنده یک روند صعودی قویتر و تاییدیهای برای الگوی چکش تلقی شود.
معاملهگران اغلب به دنبال چندین سیگنال برای انجام یک معامله معتبر هستند مانند اندیکاتورها، الگوهای شمعی، پرایس اکشن و اخبار. اما برای این مقاله ما بخشهای مختلف استراتژی را از یکدیگر تفکیک کردیم تا بتوانیم راحت تر به آنها بپردازیم.
استراتژی شماره سه
نقاط شکست
استفاده از نقاط شکست یکی از پرکاربرد ترین ابزارها برای دریافت سیگنال ورود است که توسط معاملهگران استفاده میشود. این استراتژی شامل شناسایی سطوح کلیدی و استفاده از آنها به عنوان یک سیگنال برای ورود به معاملات است. تجربه در پرایس اکشن کلید موفقیت در استفاده از استراتژی نقطه شکست است. مبنای معامله بر اساس نقطه شکست قیمتهایی است که فراتر از سطوح مشخص شده برای مقاومت و یا حمایت حرکت میکنند.
سادگی استفاده از این استراتژی آن را به یکی از مناسبترین استراتژیها برای معاملهگران تازهکار تبدیل کرده است. مثال زیر یک سطح کلیدی حمایت (خط قرمز) را نشان میدهد که پس از آن یک شکست رخ میدهد و باعث افزایش قیمت دارایی میشود. نقطه ورود جایی است که قیمت، سطح حمایتی را میشکند. در سایر موارد، معاملهگران باید به دنبال کندل تایید بعد شکسته شدن سطح کلیدی باشند.
اندیکاتورهای محبوب برای شناسایی نقاط ورود
محبوبترین اندیکاتورهای ورود با استراتژی معاملاتی اتخاذ شده ارتباط مستقیم دارند. عموما از اندیکاتورها برای تایید استراتژی ورود استفاده میشود. جدول زیر برخی از بهترین اندیکاتورها و همچنین نحوه استفاده از آنها را نشان میدهد.
کاربرد
اندیکاتور
این اندیکاتور نقاط اشباع خرید و اشباع فروش را مشخص میکند. بیشتر در بازارهای نوسانی و رونددار موثر است
با استفاده از چند اندیکاتور میانگین متحرک (یکی طولانی مدت و دیگری کوتاه مدت) به دنبال نقاط برخورد این اندیکاتورها برای تعیین سیگنال ورود هستیم.
(Moving Average (MA
بهترین عملکرد را در بازارهای نوسانی و رونددار دارد. نقطه استراتژی ورود به بازار چیست؟ تقاطع این اندیکاتور برای ورود در جهت جهت روند استفاده میشود.
استراتژی بازاریابی چیست و چطور به کسب و کار کمک می کند
استراتژی بازاریابی به برنامه بازی کلی یک کسب و کار برای دستیابی به مصرف کنندگان احتمالی اشاره دارد که این مصرف کنندگان احتمالی را به مشتری محصولات یا خدماتی که کسب و کار ارائه می دهند تبدیل کند. یک استراتژی بازاریابی شامل پیشنهاد ارزش شرکت ، پیام رسان اصلی مارک ، داده ها در مورد مشخصات جمعیتی مشتری هدف و سایر عناصر سطح بالا است.
در استراتژی بازاریابی این اصل قوت می گیرد که تا چه اندازه استفاده از فرصت ها برای پیدا کردن بازار هدف و توانایی ایجاد وفاداری مشتری به سازمان مهم است تا موقعیت کسب و کار قویتر شود.
با توجه به این بخش مارکتینگ تعیین می استراتژی ورود به بازار چیست؟ شود که محصول و خدمات چطور موقعیت یابی شود و چطور به دست مشتری برسد. روش هایی که برای ایجاد فرصت های فروش احتیاج است بررسی می شود و همچنین این استراتژی شامل برقراری ارتباط و موقعیت یابی محصول یا خدمات است که دسترسی به بازار هدف را از طریق کانال های مناسب امکان پذیر می کند.
اهمیت داشتن استراتژی بازاریابی در کسب و کار شما
انتخاب استراتژی مارکتینگ مناسب برای کسب و کارها مزایای زیادی دارد از جمله:
- افزایش فروش
- ایجاد رشد پایدار برای کسب و کار استراتژی ورود به بازار چیست؟ استراتژی ورود به بازار چیست؟
- درک آنچه مشتریان شما می خواهند
- نیازها را برآورده خواهید کرد و فراتر از انتظارات مشتریان ظاهر می شوید
- رابطه کسب و کار را با بازار هدف تقویت خواهید کرد
- برند و اسم کسب و کارتان را در ذهن مصرف کننده تثبیت خواهید کرد
- استراتژی های بازاریابی در مقابل برنامه های بازاریابی
استراتژی بازاریابی ، برنامه بازاریابی را به شما اطلاع می دهد. به عبارتی این استراتژی مدرک و سندی است که جزئیات مشخصی از فعالیت های بازاریابی کسب و کار را شرح می دهد و حاوی جدول زمانی برای اجرای طرح های مختلف بازاریابی است.
استراتژی های بازاریابی باید به طور ایده آل طول عمر بیشتری نسبت به برنامه های بازاریابی فردی داشته باشند، چرا که حاوی گزاره های ارزشمند و سایر عناصر اصلی برند کسب و کار است که به طور استراتژی ورود به بازار چیست؟ کلی در طولانی مدت سازگار است. به عبارت دیگر ، استراتژی های بازاریابی تصویر آینده کسب و کار را ترسیم می کند و چشم انداز اساسی را نشان می دهد، در عین حال برنامه های بازاریابی و کمپین های تبلیغاتی را با جزئیات مشخص می کند.
اساتید دانشگاه در مورد معنای دقیق استراتژی بازاریابی مجادله زیادی دارند، بنابراین تعاریف متعددی وجود دارد. نقل قول های زیر به پیدا کردن مفهوم استراتژی بازاریابی مدرن کمک می کند:
“تنها هدف بازاریابی فروش بیشتر به افراد بیشتر ، بیشتر و با قیمت های بالاتر است.” (سرجیو زیمن ، مدیر بازاریابی و بازاریاب سابق کوکاکولا و JC پنی)
“بازاریابی دیگر مربوط به چیزهایی نیست که شما می سازید ، بلکه مربوط به داستان هایی است که می گویید.” (ست گودین ، مدیر سابق کسب و کار و کارآفرین)
“هدف از بازاریابی این است که مشتری را به خوبی بشناسیم و درک کنیم محصول یا خدمات متناسب با اوست و خودش می فروشد.” (پیتر دراکر ، به عنوان بنیانگذار مدیریت مدرن)
“کار بازاریابی هرگز انجام نمی شود. این مربوط به حرکت دائمی است. ما باید هر روز به نوآوری ادامه دهیم. ” (معاون سابق و مدیر ارشد بازاریابی ، جنرال الکتریک)
“دو ایده بگیرید و آنها را کنار هم قرار دهید تا یک ایده جدید بسازید. بالاخره ، اسنوگی چیست جز جهش پتو و روپوش؟” (جیم کوکرال ، سخنران و نویسنده “توجه!”)
چگونه یک استراتژی بازاریابی ایجاد کنیم
قبل از نوشتن استراتژی مناسب خود ، باید بدانید که محصول یا خدمات شما به چه درد دیگران می خورد و چگونه برای سایر کسب و کارها بی همتا است (پیشنهاد فروش منحصر به فرد). علاوه بر این ، شما باید تحقیقات مرتبط با بازار را انجام دهید تا از رقابت ، بازار هدف و سایر عواملی که توانایی شما را برای دستیابی و جذب افراد به تجارت شما تأثیر می گذارد ، مطلع شوید.
هنگامی که تحقیقات را تکمیل کردید، می توانید استراتژی بازاریابی خود را با ترکیب موارد زیر بسازید
محصول: چیزی که می فروشید یا خدماتی که ارائه می دهید. ویژگی های فیزیکی محصول یا منحصر به فرد بودن خدمات شما چیست؟ آنچه شما ارائه می دهید چه تفاوتی با محصول رقبای شما دارد و چه مزایایی برای مشتری شما دارد؟
قیمت: تهیه محصول یا خدمات شما چه هزینه ای خواهد داشت؟ حاشیه سود شما چقدر خواهد بود؟
مکان: محصولات و خدمات شما از کجا برای خرید در دسترس است؟ اگر کسب و کار اینترنتی دارید به عنوان مثال ، استراتژی بازاریابی اینترنتی شما چگونه خواهد بود؟ استراتژی فروش شما چیست؟ معامله چگونه انجام خواهد شد ، هزینه دریافت محصول یا خدمات به مصرف کننده / مشتری چقدر است و سیاست بازپرداخت / بازگشت شما چطور خواهد بود؟
تبلیغات: چگونه می خواهید به بازار در مورد محصول یا خدمات خود اطلاع دهید؟ از چه روشهای بازاریابی استفاده خواهید کرد و پیش بینی می کنید نتایج هر روش چقدر خواهد بود؟
هنگام نوشتن استراتژی بازاریابی خود، با استفاده از مراحل دقیق، تصاویر و پیش بینی بودجه، عمل کنید. برند خود (به عبارتی همان قول شما به مشتری) را در ذهن داشته باشید تا استراتژی بازاریابی شما با آنچه می خواهید به مشتری ارائه دهید، متناسب باشد.
استراتژی اسکالپ چیست؟ و بهترین استراتژی آن کدام است؟
روشهای مختلفی برای معامله کردن در بازارهای مالی وجود دارد که معامله گران با توجه به شخصیت خود، میزان سرمایه و بازاری که در آن ترید انجام میدهند میتوانند روشهای مختلف را بهعنوان استراتژی معاملاتی خود انتخاب کنند. اسکالپ کردن یک روش معاملاتی سریع است که اصولاً افرادی که در بازار حرفهایتر هستند و تجربه بیشتری دارند، استراتژی اسکالپ را بهعنوان معاملاتی خود انتخاب میکنند. تیم تحلیلی همیار کریپتو در این مقاله به معرفی اسکالپینگ و ویژگیهای یک شخص اسکالپر همچنین بهترین سبک معاملاتی برای اسکالپ میپردازد همراه ما باشید.
اسکالپ چیست؟
اسکالپینگ به انگلیسی Scalping یک سبک معاملاتی است. برای خود کلمه Scalping معنای لغوی به فارسی آورده نشده است اما میتوان این کلمه را اینگونه تعریف کرد که «به عمل خریدوفروش سریع در بازارهای مالی» اسکالپینگ گفته میشود و «به کسی که این کار را انجام میدهد-یعنی اسکالپینگ میکند» اسکالپر به انگلیسی Scalper گفته میشود؛ یعنی تریدری که زمان ماندنش در هر معامله کم است یک اسکالپر است.
برای آموزش فارکس بهصورت حضوری و غیرحضوری همین حالا فرم پیش ثبت نام را پر کنید.
برای آموزش فارکس از صفر تا پیشرفته
همین الان با 199 هزار تومان پیش ثبت نام کن
استراتژی اسکالپ چیست؟
استراتژی اسکالپ یک روش معاملاتی است که تریدر بهقصد کسب سود حتی از نوسانهای کم قیمت وارد معامله میشود. این معامله در بازارهای دوطرفه مانند فارکس یا کریپتوکارنسی میتواند Buy یا Sell باشد. اصولا سودها در روش معاملاتی استراتژی اسکالپ کم است بنابراین خیلی اهمیت دارد که تریدر بتواند مدیریت سرمایه را رعایت کرده و ضررهای را هم کنترل کند چرا که یک ضرر بزرگ میتواند سود چند معامله را از بین ببرد.
عوامل مهم در اسکالپینگ
1- نقدینگی:
نقدینگی یا همان حجم معاملات یکی از عوامل مهم در نحوه عملکرد استراتژی معاملاتی اسکالپ است. هرچه نقدینگی بیشتر باشد عملکرد یک اسکالپر بهتر خواهد بود. دقت کنید زمانی که نقدینگی بازار کم است یعنی اختلاف بین قیمت خریدوفروش زیاد است و خب یک اسکالپر سعی دارد که کوچکترین نوسان قیمت را بگیرد و از آن سود کسب کند اما زمانی که نقدینگی بازار پایین باشد این امکان برایش فراهم نیست.
از طرفی زمانی که حجم معاملات کم باشد اصولاً اسپرد (کارمزد) معاملات بالاست و عمل ورود به معامله سود چندانی ندارد بنابراین یک اسکالپر قبل از هر چیزی باید یک بازار یا یک نماد با نقدینگی بالا را برای معاملاتش انتخاب کند. در بازارهای مالی بین المللی مانند بازار فارکس یا بازار ارز دیجیتال باید به دنیال نمادی با حجم معاملات بالا برای اسکالپ بگردید.
برای مثال در اسکالپ ارز دیجیتال، رمز ارز بیت کوین یا اتریوم نمادهای مناسبی هستند و برای اسکالپ فارکس جفت ارز یورو دلار یا طلا به دلیل حجم معاملات بالا و کارمزد پایین (هر نماد دیگری با این ویژگی) مناسب اسکالپ هستند. حتی بسیاری از معامله گران به دنبال استراتژی اسکالپ طلا هستند چرا که هر پیپ نوسان آن ارزش دلاری بالایی دارد.
چنانچه قصد ورود به بازار ارزهای دیجیتال و خرید و فروش ارز دیجیتال را دارید، اما فرصت کافی یا تخصص لازم برای تحلیل بازار را ندارید، برای سرمایه گذاری موفق در ارزهای دیجیتال و در امان ماندن از کلاهبرداران و شکارچیان ارز دیجیتال میتوانید از تدریس خصوصی ارز دیجیتال بهصورت حضوری در مشهد و غیرحضوری در مجموعه همیار کریپتو استفاده کنید.
2- نوسان
برخلاف تریدرهایی که در تایم فریمهای بالا معامله میکنند، اسکالپرها نمادی پایدار یا بدون روند را دوست دارند. تصور کنید که اگر قیمت در تمام روز حرکت نکند، تریدرها با استراتژی اسکالپ میتوانند تمام روز را صرفاً با قرار دادن سفارشهای خود در همان پیشنهاد اول روز انجام معامله، سود ببرند و صدها معامله انجام دهند.
مدیریت ریسک
تریدر با استراتژی اسکالپ به جای اینکه مانند یک تریدر بلندمدت به دنبال یک معامله بزرگ باشد، به دنبال صدها سود کوچک در طول روز است. در این فرآیند، اسکالپر ممکن است صدها ضرر کوچک را نیز در همان دوره زمانی متحمل شود. به همین دلیل یک اسکالپر باید مدیریت ریسک بسیار دقیقی داشته باشد که هرگز اجازه انباشته شدن بیش از حد ضرر را ندهد.
برای آموزش ارز دیجیتال در مشهد از پایه تا پیشرفته فرم پیش ثبت نام را پر کنید تا با شما تماس بگیریم.
آشنایی با چهار استراتژی در برندسازی
استراتژیهای برند، بر پایه یک ماتریس دو در دو استوار است؛ که یک بُعد آن را محصول و بُعد دیگر آن را نام برند تشکیل میدهد.
بُعد محصول از طیفی از محصولات موجود تا محصولات جدید و بُعد برند نیز طیفی از برندهای موجود تا برندهای جدید تشکیل شده است.
از این رو، حالتهای مختلفی از ترکیب محصولات موجود و محصولات جدید، همراه با برندهای موجود و برندهای جدید به دست میآید که چهار استراتژی برند را به وجود میآورند که میتواند حالتهای مختلفی از برند را به بازار عرضه کند.
یک استراتژی، از تلاقی محصول موجود با برند موجود به دست میآید و به آن توسعه خط محصول میگویند. استراتژی دیگر ارائه محصولات موجود با برندهای جدید است که استراتژی برند چندگانه نامیده میشود. در این حالت دو محصول مشابه با برندهای مختلف عرضه میشوند. استراتژی بعدی، حالتی است که در آن محصول جدید است، اما برای ورود به بازار، از برندهای قبلی استفاده مینماییم. به این استراتژی، توسعه برند گفته میشود.
استراتژی دیگری نیز وجود دارد که برند جدید نام دارد. در این حالت، هم محصول و هم بازار جدید است. از این رو به برند جدیدی نیاز میباشد. در ادامه به توضیح نحوه استفاده از این استراتژیها و دلایل آن پرداخته میشود.
استراتژی توسعه خط محصول
استراتژی اول، استراتژی توسعه خط محصول نام داشت که در آن از ترکیبی از محصولات موجود و برند موجود استفاده میشد. در این حالت برخی ویژگیهای محصول مانند رنگ، طعم، شکل، اندازه و بسته بندی تغییر مینماید. حتی اجزای تشکیلدهنده محصول ممکن است تغییری اندک داشته باشند.
در این استراتژی محصول و برند، به طور اساسی تغییر نمیکند بلکه تنوع محصول افزایش مییابد. استراتژی توسعه خط محصول، برای پاسخگویی به نیاز تنوعطلبی مشتری به کار برده میشود. چنانچه تنوع محصول بعد از مدت زمانی صورت نپذیرد و رقبا تنوع محصولات خود را بالا ببرند، فروش محصولات شرکت کاهش خواهد یافت. این یکی از دلایل توسعه خط محصول میباشد.
از دیگر دلایل به کارگیری این استراتژی، استفاده از ظرفیت مازاد تولید است. در این حالت محصولات تولید شده مازاد را میتوان با اعمال تغییراتی جزئی به فروش رساند.
از دیگر دلایل استفاده از این استراتژی، استفاده از حجم بالاتر فضای قفسه فروشگاههاست. غالبا فروشگاهها، فضای مشخصی را برای هر محصول اختصاص میدهند. با اعمال تغییراتی جزئی و تنوعبخشی به محصول، خرده فروشها و در واقع فروشگاهها، مقدار یا میزان بالاتری از فضای قفسه را به محصولات شرکت اختصاص خواهند داد. از این رو این استراتژی، جزو کم ریسکترین استراتژیهاست.
استراتژی توسعه برند
همان طور که گفته شد، در این استراتژی، محصول جدید با برندهای موفق استراتژی ورود به بازار چیست؟ قبلی ارائه میشود. در واقع برند، توسعه مییابد. مزیت این عمل در شناخت فوری برند است. چرا که مشتری با برندهای قبلی آشنایی دارد. از طرف دیگر، پذیرش سریعتری نیز خواهد داشت، چرا که از برندهای موفق قبلی استفاده نموده است. این شیوه هزینههای تبلیغاتی را تا حد بالایی کاهش میدهد.
البته، توسعه برند میتواند با ریسک بسیار زیادی برای شرکت همراه باشد. چرا که اگر محصولات جدید با شکست مواجه شوند، این شکست به برندهای موفق قبلی سرایت نموده و برندهای قبلی تخریب میشوند.
برند چندگانه
استراتژی برند چندگانه، استراتژی فوقالعاده مهمی در استراتژیهای بازاریابی است. برخی از شرکتها تنها یک نوع محصول را تولید میکنند. اما برای همین یک نوع محصول، از برندهای مختلفی استفاده مینمایند.
در برخی کسب و کارها، عمدتا در تولید محصولات آرایشی- بهداشتی و شوینده-پاککننده، از این استراتژی استفاده میشود. به طور نمونه در تولید مایعهای دستشویی یا ظرفشویی، یک نوع محصول که توسط کارخانه تولید میشود، با برندهای مختلفی وارد بازار میشوند، در حالی که هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد. به این استراتژی، استراتژی برند چندگانه میگویند.
به دو دلیل این استراتژی را انجام میدهند. دلیل اول این است که فضای قفسه بیشتری توسط محصولات شرکت اشغال خواهد شد. به طور مثال اگر از یک برند استفاده شود، فروشگاه شهروند تنها یک قفسه به محصولات شرکت اختصاص میدهد. اما اگر همان محصول با اندکی تغییرات در طرح یا رنگ با برند دیگری عرضه شود، فروشگاه قفسههای بیشتری به محصولات اختصاص خواهد داد.
دلیل دیگر حفظ تصویر ذهنی برند در زمانی است که شرکت نیاز به نقدینگی دارد. فرض کنید یک برند لوکس و سطح بالا، نیاز به نقدینگی پیدا کند. سود این نوع محصولات، در تولید با حجم پایین و حاشیه سود بسیار بالا میباشد. از این رو تعداد مشتریان این نوع محصولات کم هستند. در زمان کاهش نقدینگی، شرکت باید به تولید در حجم بالا و قیمت پایین روی آورد تا مشکل نقدینگی را مرتفع نماید. اما این کاهش قیمت موجب لطمه به تصویر ذهنی برند میگردد. از این رو چنین شرکتی اقدام به تولید محصول با برندی دیگر میکند تا ضمن حفظ تصویر ذهنی برند قبلی، از فروش محصولات جدید در حجم بالا مشکل نقدینگی را مرتفع نماید. این برند جدید، اصطلاحا برند سرباز یا برند جنگجو ( Flanker Brand/Fighter Brand ) نامیده میشود. علت این نامگذاری در این است که برند جدید همانند سربازی در خط مقدم نقدینگی شرکت را تأمین میکند و از طرف دیگر لطمهای به تصویر ذهنی برند اصلی وارد نمینماید.
استراتژی برند جدید
استراتژی برند جدید، همان طور که ذکر گردید، ترکیبی از محصول جدید و بازار جدید میباشد. این استراتژی زمانی به کار برده میشود که محصول جدید الزاما با برندی جدید باید وارد بازار شود. به طور مثال، اگر محصول جدید تولید شده با صنعت قبلی فعالیت شرکت نامرتبط باشد، الزاما باید برند جدیدی برای آن عرضه شود. این استراتژی را استراتژی برند جدید مینامند.
تلخیص از کتاب بازاریابی اصول بازاریابی تألیف دکتر امیر اخلاصی
آشنایی با مفهوم “بازار خط مقدم ساحلی” (Beachhead Market)
یکی از مهمترین مسائلی که بعد ساختن محصول اولیه (MVP) و یا ساختن محصول نهایی (محصول آماده برای عرضه به بازار) پیش روی هر استارتاپی هست بازار هدف و ورود به آن است، از آنجا که منابع استارتاپ ها محدود هستند و بهترین کاری که یک استارتاپ می تواند انجام دهد بدست آوردن بیشترین یادگیری در ازای کمترین استفاده از زمان و هزینه است پس به ناچار می بایست یک قسمت کوچک از بازار را جدا کرده و بدینگونه استراتژی ورود به بازار خود را تعریف کند؛ برای روشن تر شدن موضوع مثالی قابل لمس تر می زنم: فرض کنید شما یک قایق کوچک با ۴-۵ نفر کماندو (یک استارتاپ فسقلی کم جمعیت) هستید و قرار است به یک ساحل با دیوارهای بسیار مستحکم که نفوذ به آن سخت است (بازار مورد نظر شما) و با نظم قابل توجهی دارد به کار خود ادامه می دهد و از منافع خود به خوبی در برابر مهاجمان (رقبای کوچک و بزرگ) دفاع می کند حمله کنید، ظاهرا دو راه پیش رو دارید:
۱- در روز روشن و جلوی چشم همه مسلسل ها و بمب افکن ها ظاهر شوید و به صورت علنی به درب اصلی قلعه که به ظاهر بهترین، مهمترین و استراتژیک ترین جای این ساحل حمله کنید.
۲- در حوالی نیمه شب که اکثر نیروهای امنیتی در خواب ناز به سر میبرند و غافل از خطرات احتمالی هستند به یکی از آسیب پذیرترین مناطق این قلعه که طی شناسایی های نامحسوس که قبلا مشخص شده اند نفوذ کنید.
خب، به نظر شما با توجه به منابع محدود شما و تدابیر رقبا کدام یک از ۲ روش بالا منطقی تر است و تلفات کمتری دارد، فراموش نکنید که این آخرین تلاش شما برای موفق شدن نیست و نباید همه داشته های خود را در حمله ای که پیش رو دارید مصرف کنید، حدودا از هر ۱۰ حمله فقط یکی منجر به پیروزی می شود (آمار شکست استارتاپ ها ۱ به ۱۰ است!) پس کار عاقلانه این است که به جای اینکه بی مهابا به آب و آتش بزنید با داشتن استراتژی و کاملا محتاطانه حمله کنید و بی گدار به آب نزنید تا در صورت شکست بازهم بتوانید سرپا شوید و با تجربه شکست قبلی برای حمله بعدی آماده شوید و آنقدر این چرخه را تکرار کنید تا موفق شوید (چرخه بساز – بسنج- بیاموز).
تصویر یکی از صفحات کتاب “راه اندازی کسب و کار: ۲۴ گام برای موفقیت کسب وکارهای نوپا”
برای ورود به بازار بهتر است بازارهای خیلی بزرگ را انتخاب نکنید حتی اگر بهترین، پرسودترین و به ظاهر آسانترین بخش موجود به نظر برسند. نخستین بازاری که در آن کار خود را آغاز میکنید تجربه یادگیری ارزشمندی برایتان به ارمغان می آورد، پس بهتر است که این یادگیری در بازار کوچکتری صورت گیرد تا بتوانید خدمات یا محصولات خود را سریعتر و بهتر به مشتریان بالقوه عرضه کنید. این قضیه درست مثل یاد گرفتن یک ورزش جدید است؛ به این معنی که بهترین نتیجه در یادگیری زمانی حاصل میشود که حریف تمرینی شما فقط کمی از شما بهتر و قوی تر باشد. اگر کار را با بازی کردن در مقابل بازیکنی حرفه ای شروع کنید تنها چیزی که خواهید آموخت این است که او چقدر حرفه ای است و خوب بازی میکند و شما چقدر مبتدی و بی تجربه هستید. در حالی که میتوانستید این اطلاعات را خارج از زمین بازی نیز به دست آورید و قبلا هم می دانستید او حرفه ای است و شما بی تجربه! پس بازار اولیه کوچکی انتخاب کنید؛ مثلا اگر در منطقه جغرافیایی کوچکی زندگی میکنید، از همان جا کار خود را آغاز کنید و سپس به منطقه بزرگتری بروید و یا اگر هم اکنون مشغول به کاری هستید مثلا در بازار کفش مشغول به کار استراتژی ورود به بازار چیست؟ هستید تجربه تجارت الکترونیک خود را با این بازار که مشتری و تامین کننده های آن را می شناسید شروع کنید نه با یک بازار کاملا جدید از هر حیث! شرکت های بزرگی نیز به همین طریق عمل میکنند و محصولات خود را در کشورها و مناطقی که اهمیت کمتر و بازارهای کوچکتری دارند آزمایش میکنند و سپس به بازارهای جهانی وارد میشوند.
چگونه بازار خط مقدم ساحلی را انتخاب کنید؟
انتخاب بازار خط مقدم ساحلی بخشی از فرآیند ضروری محدود کردن نقطه تمرکز و توجه به منطقه حساس مورد هدف است.
با استفاده از استراتژی «بازار خط مقدم ساحلی» و تجارب و غنیمت هایی که در این بازار بدست می آورید قادر خواهید بود بر بازارهای مجاور نیز که با طیف متنوعی از تقاضا هستند چیره شوید و بروسعت بازار خود بیافزایید.استراتژی ورود به بازار چیست؟
هفت معیاری که برای انتخاب بازار خط مقدم ساحلی سودمند خواهد بود:
- آیا مشتری هدف، بودجه خوبی دارد؟
- آیا مشتری هدف، به راحتی در دسترس نیروی فروشتان قرار دارد؟
- آیا مشتری هدف، دلیل قانع کننده ای برای خرید دارد؟
- آیا هم اکنون می توانید با یاری شرکایتان محصول کاملی را عرضه کنید؟
- آیا رقابت شدیدی وجود دارد که بتواند مانع شما شود؟
- اگر در این بخش موفق شوید، آیا می توانید از آن مانند اهرمی برای ورود به بخش های دیگر استفاده کنید؟
- آیا این بازار با ارزش ها، تمایلات و اهداف تیم موسستان سازگار است؟
چطور باید مطمئن شویم که بازارمان به اندازه کافی درست هدف گیری شده است؟ چگونه بازار کارمان را تعیین کنیم؟
- بازار هدف ما می بایست به اندازه کافی مناسب و مختص مخاطبان اصلی محصول و یا خدمات ما باشد. ما به سادگی نمی توانیم همه را مشتری خود کنیم، و نمی توانیم برای همه نیز یک تجربه بی نظیر خلق کنیم. اگر یک یا دو گروه از مشتریان را نتوانیم جذب کنیم و بر روی این تعداد اندک تاثیر بگذاریم، استراتژی ورود به بازار چیست؟ در نهایت هیچکس را نمی توانیم جذب کنیم.
- بازار هدف می بایست به اندازه کافی بزرگ و طبیعتا سودآور باشد، حتی اگر ما تنها قادر به دستیابی درصد کمی از بازار به عنوان مشتریان خود باشیم.
- بازار هدف باید به محصول ما نیاز داشته باشد، اگر مشتری ها به ما نیاز نداشته باشند، بدون شک محکوم به شکست هستیم، فراموش نکنیم که مشتری برای راه حل پول می پردازد، نه محصول ما!
- بازار هدف باید قادر به پرداخت هزینه محصولاتی که ما عرضه می کنیم باشد البته این قیمت باید برای ما حاشیه سود نیز داشته باشه، اکثر دبیرستانی ها عاشق سوار شدن ماشین فراری هستند، ولی شرکت فراری هیچ پولی برای فروش محصولش به آن ها خرج نمی کند!
- بازار هدف باید در دسترس ما باشد. شاید اسکیموها برای محصولی مثل بخاری جیبی تا چند برابر قیمت فعلی آن در کشور ما حاضر باشند هزینه کنند، ولی آیا دسترسی به اسکیموها آسان هست؟
در ادامه برای اینکه به صورت عملی تعیین کنید بازار هدف خود را چگونه تعیین کنید از شما دعوت می کنیم مطلب چگونه بازار هدف محصول خود را انتخاب کنیم؟ (روش SPA با مثال واقعی و کاربردی) را مشاهده کنید. ۵ مشخصه ای که در بالا ذکر شد نیز پاراگراف ابتدایی مطلب مذکور می باشد.
بازار واحدی را برای دنبال کردن انتخاب کنید؛ سپس به بخش بندی ادامه دهید تا زمانی که به تعریف مناسب و همگنی از فرصت بازار دست یابید که از ۵ مولفه بازار، به آنها اشاره شد، برخوردار باشید. فراموش نکنید که با داشتن “تمرکز” بهترین نتایج در انتظار شما و استارتاپ تان است.
دیدگاه شما