آموزش اندیکاتور مومنتوم
اندیکاتور مومنتوم در بورس یکی از اندیکاتورهایی می باشد که توسط سرمایه گذاران مورد استفاده قرار می گیرد. اگر کم و بیش با بورس و سایر بازارهای مالی آشنایی داشته باشید، حتما می دانید که سرمایه گذاران به منظور موفقیت و کسب درآمد بیشتر در این راه از استراتژی های مختلفی استفاده می کنند. به کار بردن هر کدام آشنایی با مفهوم اشباع فروش از این استراتژی ها به قدرت تحلیل تکنیکال سرمایه گذار و در نهایت تصمیم گیری او بستگی دارد. مومنتوم یکی از استراتژی های پر کاربرد در بازار بورس است که لازم است در ابتدا توضیحات کلی را در این باره در اختیار شما قرار دهیم و سپس به سراغ جزئیات بیشتر خواهیم رفت؛ پس تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
استراتژی مومنتوم را بشناسید
مومنتوم نوعی استراتژی در بازار سرمایه است که به مفهومی در فیزیک دبیرستان اشاره دارد! بر این اساس گفته می شود که جسم در حال حرکت به حرکت خود ادامه می دهد تا زمانیکه یک نیروی بازدارنده آن را متوقف کند اما این مفهوم را چگونه می توان به بازار سرمایه تعمیم داد؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم که دارایی موجود در بازار تمایل دارد که همان سیر صعودی و یا نزولی خود را حفظ کند مگر اینکه عاملی در خلاف جهت این روند به آن وارد شود. در این زمان مبحثی به نام مومنتوم مطرح می شود که حالتی شبیه به وارد شدن یک شوک به بازار را شبیه سازی می کند تا سودی فراتر از سود کنونی نصیب سرمایه گذار گردد. گاهی سرمایه گذار با تحلیل تکنیکال یک سهم مشخص به این نتیجه می رسد که بهتر است پیش از آنکه قیمت سهام صعود کند، آن را خریداری نماید؛ در این صورت سرمایه گذار زمان می دهد تا رشد سهم به صورت صعودی در آید و سود زیادی را نتیجه دهد. در این زمان است که می گوییم سرمایه گذار از استراتژی مومنتوم استفاده کرده تا با افزایش قیمت در کنار سرعت آشنایی با مفهوم اشباع فروش بالا، درآمد خود را چندین برابر کند.
چند نکته مهم درباره مومنتوم که باید به خاطر بسپارید!
- نکته اولی که باید به آن دقت داشته باشید این است که در استراتژی مومنتوم بر اساس مجموعه ای از نتایج به دست آمده در تحلیل بنیادی و تکنیکال، تصمیم نهایی گرفته می شود.
- تنها سرمایه گذارانی می توانند با موفقیت از این استراتژی استفاده کنند که قادر به تحلیل بنیادی سهم مورد نظر باشند.
- استراتژی برگشت مومنتوم در واقع مکمل استراتژی مومنتوم است؛ بر این اساس سرمایه گذار با ریسک کم وارد معامله می شود اما با مدیریت خوب سود زیادی را عاید می شود.
- فراموش نکنید که در این استراتژی معاملات از قبل آماده شده هستند و به این ترتیب سرمایه گذار بدون وجود محدودیت زمانی می تواند اقدام به معامله نماید.
در استراتژی مومنتوم چه هدفی دنبال می شود؟
در مجموع هدف از معامله گری مومنتوم این است که سرمایه گذار با روند نوسان هماهنگ باشد اما منظور از این هماهنگی چیست؟ بر این اساس سرمایه گذار با توجه به آموزش هایی که فراگرفته به خوبی می داند که در چه زمانی باید وارد معامله و در چه زمانی از آن خارج شود. در واقع در این مسیر کسانی موفق هستند که در ضمن روند صعودی بازار بتوانند خرید کنند و به محض تشخیص نزول شدن دارایی اقدام به خروج از معامله کنند.
مراقب ریسک های احتمالی استراتژی مومنتوم باشید!
به طور طبیعی در اکثر استراتژی های به کار رفته در بازار سرمایه، در کنار سود دهی احتمال ریسک هایی نیز وجود دارد که استراتژی مومنتوم نیز از این قاعده مستثنی نیست. فراموش نکنید که روند صعودی و یا نزولی قیمت قابل پیش بینی نیست و این موضوع ممکن است گاهی سرمایه گذار را دچار اشتباه کند؛ بنابراین همواره خود را برای بازگشت ناگهانی قیمت آماده کنید. مورد دیگری که می توان به عنوان نوعی ریسک در استراتژی مومنتوم از آن نام برد، ورود ناموقع به بازار سرمایه است؛ بر این اساس اگر زمان مناسبی را برای خرید سهام انتخاب نکرده باشید، احتمال از دست رفتن روند بازار وجود خواهد داشت.
دارایی های مناسب برای پیاده سازی مومنتوم
همانطور که پیش از این گفتیم پیاده سازی مومنتوم بر اساس نوسان قیمت سهام انجام می گیرد؛ بنابراین برای کسب درآمد بیشتر از این راه باید به سراغ سهم های پر نوسان بروید. این نکته را فراموش نکنید که استراتژی مومنتوم برای صندوق های قابل معامله چندان موفقیت آمیز نخواهد بود چرا که نوسان این صندوق ها به سختی قابل تشخیص است و همچنین ریسک بالایی نیز دارند. پیشنهاد ما به سرمایه گذاران در بازار بورس این است که به طور پیوسته سهام های پر طرفدار را بررسی کنند؛ زمانیکه افزایش تقاضای یک سهم تشخیص داده شد، بهترین زمان برای اجرای استراتژی مومنتوم خواهد بود و این یعنی موفقیت!
با مزایای سرمایه گذاری به روش اندیکاتور مومنتوم آشنا شوید
مزایای زیادی برای سرمایه گذاری به روش مومنتوم عنوان شده است که البته شرط اصلی رسیدن به اهداف مطلوب در این زمینه، داشتن آشنایی کامل معامله گر با مومنتوم و نیز مدیریت ریسک مناسب است. در ادامه به چند مورد از مزایای استراتژی مومنتوم اشاره خواهیم کرد:
قابلیت سود بالا در مدت زمان کم
همانطور که پیش از این نیز گفتیم، هدف از پیاده سازی استراتژی مومنتوم این است که در در یک سهم پر نوسان در مدت زمان کوتاهی، سود چند برابری حاصل شود که می توان از این موضوع به عنوان مهم ترین مزیت مومنتوم یاد کرد.
فرض کنید سهمی را در قیمت 1500 تومان خریداری کرده و پیش از آنکه سهم دچار ریزش شود آن را به قیمت 2000 تومان فروخته اید؛ در این زمان شما در فاصله چند هفته ای سودی برابر با 50 درصد را کسب کرده اید که نشان از موفقیت اجرای استراتژی دارد!
از نوسان های بازار به نحو احسن استفاده کنید!
توجه کنید که قرار است سرمایه گذار از نوسان های موجود در بازار درآمد کسب کند و این یعنی نهایت بهره مندی از نوسانات بازار سرمایه! در واقع کار اصلی سرمایه گذار در استراتژی مومنتوم این است که سهام هایی با روند صعودی را پیدا کرده و وارد معامله شود سپس با تشخیص افت بازار اقدام به فروش سهام می کند تا با این کار بازگشت سرمایه اولیه با بالاترین سود دهی انجام گیرد.
تصمیمات احساسی سایر سرمایه گذاران، پلی برای موفقیت معامله گران مومنتوم
سرمایه گذاران مومنتوم همواره به دنبال تلاش برای پیدا کردن شرایط خاص خرید و فروش سهام هستند؛ بر این اساس سهم را در موقعیت خاص خریداری کرده و سپس در موقعیت ویژه دیگری آن را به فروش می رساند تا بالاترین سود دهی را داشته باشد.
در زمان هایی که دیگر سرمایه گذاران بورسی به دنبال اخبارهای منفی و تصمیم های احساسی هستند، معامله گر مومنتوم در حال کسب درآمد از اشتباه آن ها است اما چگونه؟ تصمیمات سایر سرمایه گذاران موجب نوسانات پیاپی بازار می شود که این نوسانات همان فرصت های سود آوری معامله گران مومنتوم خواهد بود.
معایب سرمایه گذاری مومنتوم
طبیعی است که هر استراتژی که در بازار سرمایه به کار گرفته می شود، در کنار مزایایی که دارد یک سری معایب نیز داشته باشد اما مسئله مهم این است که دانش تحلیلی سرمایه گذار به اندازه ای باشد که کمترین زیان را متوجه شود. در ادامه چند مورد از معایب سرمایه گذاری مومنتوم را خدمت شما ارائه می دهیم:
- درصد کارمزد بالا: در بازار سرمایه هر اندازه که سوددهی بیشتری وجود داشته باشد، کارمزد آن هم بیشتر خواهد بود؛ به همین دلیل است که خرید و فروش مداوم سهام در زمان نوسانات، کارمزدهای بالایی را در پی خواهد داشت.
- نیاز به داشتن زمان کافی: معامله گران مومنتوم باید به صورت لحظه ای اخبار بازار را رصد کنند و اطلاعات به روزی از نوسانات حاکم بر بازار داشته باشند. تشخیص زمان مناسب برای ورود به بازار و نیز خروج از آن به نوسان لحظه ای سهام بستگی دارد؛ بنابراین هرگونه غفلت از اخبار و یا نوسانات می تواند موجب ضرر و زیان فراوان شود.
عملکرد اندیکاتور مومنتوم
در نموداری که برای عملکرد مومنتوم در نظر گرفته شده است، یک بازه زمانی مشخص می شود و سپس در این بازه زمانی قیمت دارایی فعلی محاسبه می شود؛ حال قیمت به دست آمده در این بازه زمانی با قیمت پیشین دارایی مقایسه می شود تا از این قیاس یک سری اطلاعات مهم استخراج گردد. معیار محاسبه در اندیکاتور مومنتوم خط صفر است که خط اندیکاتور بالاتر و نیز پایین تر از این خط معیار حرکت می کند. لازم به ذکر است که این اندیکاتور در کنار سایر اندیکاتور ها می تواند اطلاعات جامعی را در اختیار تحلیل گر قرار دهد. شاید این سوال برای شما پیش بیاید که چه اطلاعاتی در اندیکاتور مومنتوم قابل استخراج است؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم که روندهای گاوی، روندهای خرسی، سرعت حرکت قیمت، شناخت ضعف بازار، شناخت قدرت بازار، قیاس قیمت های کنونی با قیممت های پیشین، پیش بینی آینده دارایی و …، همگی از طریق این اندیکاتور قابل تشخیص هستند.
با جنبه تکنیکال مومنتوم بیشتر آشنا شوید!
قبلا از بیان هر چیزی لازم است بدانید که از اندیکاتور مومنتوم می توان به چندین روش مختلف سیگنال گیری کرد اما منظور از سیگنال گیری چیست؟ منظور از بیان این عبارت این است که معامله گر در ابتدا برای دارایی خود یک مرز اشباع خرید و فروش مشخص می کند و سپس بر اساس این مرز، سیگنال خرید و یا فروش دریافت می کند. در ادامه یک روش مختلف سیگنال گیری را با ذکر مثال برای شما عزیزان بررسی می نماییم.
آموزش سیگنال یابی به روش نقاطع با آشنایی با مفهوم اشباع فروش خط 100
در این روش به سادگی می توانید ابزار ترسیم خط را از نرم افزارهای تحلیل تکنیکال انتخاب کرده و سپس به وسیله آن یک خط افقی را در محدوده عدد 100 رسم نمایید. حال پس از رسم خط 100 با یک نگاه ساده به نمودار اندیکاتور می توانید سیگنال های خرید و یا فروش را دریافت کنید. قطع خط 100 از پایین به بالا توسط مومنتوم نشان دهنده سیگنال خرید و نیز قطع همان خط از بالا به پایین نشان دهنده سیگنال فروش است.
یک مثال از جنبه تکنیکال مومنتوم به روش تقاطع باخط 100
حال با ذکر یک مثال موضوع را روشن تر می کنیم؛ نموداری که در زیر می بینید مربوط به نمودار اندیکاتوری 2 هفته ای بازار طلا است. توجه داشته باشید که بر روی این نمودار نقاطی با نام های 1 تا 5 مشخص شده است که اگر با دقت به آن ها توجه کنید خواهید فهمید که در نقاط 1، 3 و همچنین 4، خط رسم شده برای مومنتوم از پایین به بالا اقدام به قطع خط 100 کرده است، این موضوع به چه معناست؟ همانطور که پیش از این توضیح دادیم قطع خط 100 از پایین به بالا نشان دهنده سیگنال خرید است.
حال باز هم نگاهی به نمودار بیاندازید؛ در دو نقطه 2 و 5 خط مومنتوم از بالا به پایین حرکت کرده و از خط 100عبور کرده است تا با به وجود آمدن یک نقطه تقاطع، صادر کننده فرمان فروش سیگنال باشد. لازم است بدانید که علاوه بر روش تقاطع باخط 100، از روش های دیگری هم مانند شکست خطوط روند مومنتوم، محدوده اشباع خرید یا اشباع فروش و نیز واگرایی به منظور سیگنال گیری استفاده می شود.
درک و دنبال کردن مومنتوم
به منظور درک و خواندن چارت مثل یک تریدر حرفه ای، باید مومنتوم را طی یک روند و یک مکان چرخش بازار دنبال کنیم. به همین منظور ما از چارت نماد فسازان که یکی از نماد های بورسی است برای درک مفهوم مومنتوم استفاده می کنیم همان طور که در نمودار تکنیکال مشاهده می کنید
- ابتدا ما در یک روند قوی هستیم که در این فاز مومنتوم قوی است.
- بعد از اولین موج روند، قیمت وارد یک فاز تثبیت معمولی( حرکات رنج) می شود. این رفتار عادی در طول روندهاست و قیمت معمولا در فازهای شبیه به امواج حرکت می کند.
۳. در سقف ها قیمت به شکل قوی تری برگشت می کند. این برای اولین بار است که در طی یک مدت زمان طولانی قیمت مومنتوم نزولی قوی را نشان می دهد. این یک سیگنال قوی می باشد که به ما می گوید چیزی در حال تغییر است.
۴. زمانی که قیمت کف قبلی را می شکند و کف پایین تر ایجاد کند، مومنتوم به طور کامل تغییر مسیر می دهد.
تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال چیست؟
هنگامی که یک سرمایهگذار قصد دارد سهام خاص یک شرکت را بخرد و یا روی کالا یا پولی سرمایهگذاری کند، باید قبل از انجام هر اقدامی، گذشته و روندهای صعودی و نزولی قیمتِ سهام آن شرکت، کالا و یا پول را بررسی کند. به این فرآیند تحلیل تکنیکال بازار میگویند.
در واقع، تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال، به بررسی روند گذشته قیمت کریپتوها در بازار میپردازد؛ آشنایی با مفهوم اشباع فروش بدین صورت سرمایهگذار برای ورود به بازار و یا انتخاب رمزارزی که باید روی آن سرمایهگذاری کند، میتواند بهترین و احتمالا سودرسانترین تصمیم را بگیرد.
به عنوان مثال هر سال و در آستانه سال نوی چینیها و هندیها قیمت جهانی طلا به دلیل افزایش تقاضای این فلز گرانبها بالا میرود. در نتیجه این عید، زمان خوبی برای کسانی خواهد بود که قصد فروش طلای خود را دارند. در این تحلیل روند گذشته قیمت طلا بررسی شده است و بر اساس آن پیشبینی شده است که سرنوشت کنونی آن به چه صورت خواهد بود.
در تحلیل تکنیکال، نقش اصلی تعیینکننده قیمتهای بازار، انتظارات مردم است. عمده مردم انتظار دارند که نزدیک به سال نو قیمت طلا افزایش یابد، در نتیجه تب و تاب برای خرید این فلز ارزشمند افزایش مییابد.
نوسانهای شدیدی که در بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد، باعث شده که شناسایی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران در قیمتهای مختلف، کمی پیچیده شود؛ سوالی که پیش میآید این است که با وجود این نوسانات شدید کریپتوکارنسیها، تریدها چگونه تصمیم بگیرند که چه زمانی اقدام به خرید و یا فروش یک رمزارز کنند؟
تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال میتواند چراغ راه تریدرها برای بررسی بازار و تصمیم گیری آنها باشد.
تریدرهای ارزهای دیجیتال، از جمله بیت کوین، برای بررسی روند قیمتهای کریپتوکارنسیها و تشخیص نقاط خرید و فروش، نمودارهای قیمتی را به صورت تکنیکال تحلیل میکنند.
شاخصهای تکنیکال در این نمودارها، وضعیت خرید و فروش در بازار را در بازههای زمانی مختلف نشان میدهند؛ به عبارتی با مشاهده نمودارها، میتوان رفتار تریدرها و کاربران را تشخیص داد و تا حدودی آینده قیمتی ارزهای دیجیتال را حدس زد. با استفاده از روندهای مشاهده شده در نمودارهای قیمتی، تریدرها میتوانند از الگوهای موجود در دادههای مربوط به قیمت استفاده کنند و بتوانند تصمیمات خوبی برای انجام معاملات خود بگیرند.
اگر یک تحلیلگر با استفاده از اطلاعات گذشته بتواند روندهای خرسی و گاوی آینده را پیش بینی کند، از طریق خرید در روند خرسی و فروش در روند گاوی میتواناد به سود خوبی دست یابد.
انواع نمودار در تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال
باید بدانید که در آنالیز نمودارهای قیمتی ارزهای دیجیتال، دو نمودار بسیار پر کاربرد به نام نمودار خطی ساده و نمودار شمعی (Candlestick) وجود دارد.
نمودار شمعی:
این نمودارها، پرکاربرد ترین نمودار برای تحلیل رفتار بازر هستند. به هرکدام از هاشورهای سبز و قرمز رنگ روی نمودار اصطلاحا کندل (شمع) گفته میشود؛ و هر کندل نشان دهنده نقطه شروع، کمترین قیمت، بیشترین قیمت معاملاتی و قیمت پایانی یک رمزارز، در بازه زمانی مشخصی است.
مزیت نمودارهای شمعی، این است که با مشاهده کندلها در این نمودار، میتوانیم به جزئیات نوسانات قیمتی یک رمزارز در بازه زمانی خاصی، دست یابیم.
همانطور که در شکل بالا مشاهده میکنید، کندلها با رنگهای قرمز و سبز نشان داده میشوند. رنگ سبز نشان میدهد که قیمت نهایی روند بیشتر از قیمت شروع آن بوده است؛ و رنگ قرمز نشان دهنده این است که قیمت نهایی روند از قیمت شروع آن کمتر بوده است.
هرکدام از کندلها دارای اجزای خاصی میباشند که تریدرها با نگاه کردن به آنها میتوانند روند قیمتی در یک بازه زمانی مشخص را بررسی کنند:
ارتفاع بدنه شمعها نشان دهنده تفاوت قیمت ابتدایی و قیمت نهایی روند میباشد و در کندلهای سبز، هرچه این ارتفاع بیشتر باشد، یعنی قدرت گاوهای بازار از خرسها بیشتر بوده است و توانستهاند قیمت را به میزان زیادی افزایش دهند؛ در مقابل در کندلهای قرمز، هرچه ارتفاع بدنه بیشتر باشد، یعنی قدرت خرسها بر گاوها چربیده است و قیمت نهایی با اختلاف زیادی از قیمت ابتدایی کمتر میباشد.
به عبارتی اندازه بدنه کندل استیکها نشانگر قدرت زیاد خرید یا فروش است؛ در واقع هرچقدر بدنه کندل بزرگتر باشد، نشاندهنده افزایش قدرت خریداران یا فروشندگان است.
به طور کلی هر کندل از 4 قسمت تشکیل شده است:
1- باز شدن قیمت (Open)
2- بسته شدن قیمت (Close)
3- بیشترین قیمت (High)
4- کمترین قیمت (Low)
با کنار هم قرار گرفتن تعداد زیادی از این کندلها، یک نمودار شمعی ژاپنی ایجاد میشود.
در نمودارهای شمعی چندین الگو ممکن است رخ دهد، که هر الگو وضعیت خاصی در بازار را نشان میدهد و نشان دهنده روندهای قیمتی و رفتاری متفاوتی در بازار است:
- الگوی چکش (Hammer)
- الگوی چکش وارونه (Inverted Hammer)
- الگوی مرد وارونه (Hanging Man)
- الگوی ستاره دنبالهدار (Shooting star)
- الگوی چکش (Hammer):
این الگو معمولا در انتهای یک روند نزولی مشاهده میشود و سیگنالی از پایان روند نزولی و شروع روند صعودی است.
در الگوی چکش، بدنه کندل در قسمت بالایی و سایه در قسمت پایینی آن قرار دارد. سایه پایین کندل دو تا سه برابر بدنه و سایه بالایی بسیار کوتاه است و یا اصلا وجود ندارد. در این الگو، هرچه سایه پایینی بلندتر باشد، روند صعودیتر خواهد بود.
الگوی چکش نشانگر این است که پس از یک حرکت نزولی، خریداران وارد بازار شده و قیمت را افزایش دادهاند. تشکیل سایه پایینی بلند در این الگو نشانه دهنده این است که در طول معاملات، کنترل از دست خرسها خارج شده و گاوها توانستهاند قیمت بسته شدن را تا دو برابر، بالاتر از پایینترین قیمت ببندند.
تریدرها بعد از مشاهده این الگو، صبر میکنند تا قیمت از سقف الگو بالاتر رود و بعد از آن اقدام به خرید میکنند.
- الگوی چکش وارونه (Inverted Hammer):
این الگو نیز در انتهای یک روند نزولی مشاهده میشود و سیگنالی از پایان روند نزولی و شروع روند صعودی است؛ اما تفاوت آن با الگوی چکش در این است که بدنه کندل در قسمت انتهایی و سایه بلند الگو در قسمت بالایی آن قرار دارد. هرچه سایه پایینی بلندتر باشد، روند صعودیتر خواهد بود.همچنین در الگوی چکش وارونه، اندازه بدنه کندل، نصف سایه بالایی است.
الگوی چکش وارونه نشانگر این است که پس از یک حرکت نزولی، خریداران وارد بازار شدهاند و با اینکه قیمت را افزایش دادهاند ولی قدرت چندانی نداشته و خرسها توانستهاند قیمت را کاهش دهند.
تریدرها بعد از مشاهده این الگو، صبر میکنند تا قیمت از سقف کندل بالاتر رود و بعد از آن وارد پوزیشن خرید میشوند.
- الگوی مرد وارونه (Hanging Man):
مرد وارونه انتهای یک روند صعودی مشاهده میشود و سیگنالی از پایان روند صعودی و شروع روند نزولی است. در این الگو، بدنه کندل در قسمت بالایی و دنباله آن در پایین مشاهده میشود. سایه بالایی کندل یا وجود ندارد یا بسیار ناچیز و قابل چشمپوشی است. هرچه سایه پایینی بلندتر باشد، روند نزولیتر خواهد بود.
تفاوت مرد وارونه با کندل چکشی این است که، مرد وارونه در انتهای یک روند صعودی و کندل چکشی در انتهای یک روند نزولی مشاهده میشود.
الگوی مرد وارونه نشانگر این است که در انتهای یک روند صعودی، فروشندگان بر خریداران پیشی گرفتهاند و باعث ایجاد روند نزولی شدهاند.
- الگوی ستاره دنبالهدار
الگوی ستاره دنبالهدار نیز در انتهای یک روند صعودی مشاهده میشود آشنایی با مفهوم اشباع فروش و سیگنالی از پایان روند صعودی و شروع روند نزولی است. در این الگو سایه بالایی حداقل دو برابر بدنه و سایه پایینی بسیار ناچیز است یا وجود ندارد. هرچه سایه بلندتر باشد به این معناست که در آن روز، فروشندگان در بازار بیشتر از خریداران بودهاند.
مرد وارونه و ستاره دنبالهدار، الگوهای خرسی بازار محسوب میشوند زیرا نشاندهنده پایان روند صعودی و شروع روند نزولی بازار هستند.
نمودارهای خطی ساده
نمودارهای قیمتی ساده، روند قیمت را در زمانهای مختلف نشان میدهند و تفاوت آن با کندل استیک این است که این نمودارها، نواسانات قیمتی را با جزئیات نشان نمیدهند؛ بلکه به صورت اجمالی روند قیمت را دنبال میکنند.
پیش بینی قیمت رمزارزها با استفاده از سطوح روند نمودار
هدف اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال در بازار کریپتوکارنسیها، پیش بینی قیمت و روند بازار است تا تریدرها بتوانند در بهترین زمان و برای دستیابی به بهترین سود، خرید و فروش انجام دهند.
در تحلیل نمودارهای قیمتی، چند مفهوم پر کاربرد از جمله خطوط روند، سطح حمایت، سطح مقاومت و میانگین متحرک وجود دارد.
خطوط روند میتوانند صعودی (Up trend) و یا نزولی (downtrend) باشند.
برای تشخیص روند صعودی بازار، پایینترین نقاط ابتدایی و انتهایی بازه زمانی مورد نظر به یکدیگر متصل میشوند. در واقع این خط، از پایین ترین قیمت تا جایی که قیمت دوباره کاهش یافته، ادامه دارد.
برای تشخیص روند نزولی، نیز باید بالاترین نقاط ابتدایی و انتهایی آن بازه را به یکدیگر متصل کنیم. در واقع روند نزولی، با اتصال بالاترین نرخ قیمت تا جایی که دوباره نرخ قیمت افزایش پیدا یافته است، ترسیم میشود.
تحلیلگر با استفاده از خطوط روند، تلاش میکند که در بین نوسانات بازار، روند فعلی را مشخص کند؛ پس از آن یک تریدر، با توجه به صعودی یا نزولی بودن روند، تصمیم میگیرد که اقدام به خرید کند یا فروش.
- سطح حمایت (Support Zone)
سطح حمایت در واقع بازه قیمتیای است که از بهم پیوستن نقاط حداقل قیمت به دست میآید. در این سطوح میزان تقاضا بر عرضه فزونی یافته و بر آن غلبه میکند که نتیجه این پیروزی به صورت افزایش قیمتها و ادامه روند صعودی قابل مشاهده است.
زمانی که قیمت به زیر سطح حمایت سقوط میکند، علاقه به خرید در میان تریدرها افزایش مییابد و باعث میشود قیمت دوباره به بالای این خط برگردد.
- سطح مقاومت (Resistance Zone)
سطح مقاومت از به هم پیوستن نقاط حداکثر قیمت به دست میآید. در این سطوح میزان عرضه بر تقاضا افزایش یافته و همین امر موجب کاهش قیمت و ادامه روند نزولی میشود.
همچنین زمانی که قیمت از خط مقاومت بالا میرود علاقه به فروش بیشتر شده و باعث کاهش قیمت دارایی میشود.
- میانگین متحرک (Moving Average)
در تحلیل تکنیکال، چندین اندیکاتور وجود دارد که میانگین متحرک یکی از شاخصهای معتبر و پر استفاده در تحلیل آشنایی با مفهوم اشباع فروش است. میانگین متحرک را به اختصار MA مینامند.
MA به تحلیلگر کمک میکند که با حذف نوسانات موجود در نمودار، روند کلی قیمت را به دست بیاورد. در واقع با میانگینهای متحرک، ما میتوانیم نوسانات قیمت را برای رسیدن به یک دید بهتر نسبت به وضعیت فعلی، نادیده بگیریم. با این شاخص، ما میتوانیم از دادههای بازار، در یک بازه زمانی خاص میانگین داشته باشیم.
- ا ندیکاتور قدرت نسبی(RSI)
این شاخص به ما کمک میکند که مناطق اشباع خرید و اشباع فروش را روی نمودار مشاهده کنیم. RSI یک شاخص نوسانی است زیرا بین خطوط سطوح صفر و صد در نوسان است.
تریدر با استفاده از این اندیکاتور، بهترین زمان برای خرید و یا فروش دارایی خود را بدین صورت حدس میزند:
همانطور که گفته شد این شاخص بین بازههای صفر و صد در نوسان است و سطوح سیگنالدهنده برای خرید و فروش، سطوح ۳۰ و ۷۰ هستند. زمانی که RSI، سطح ۳۰ را قطع کرد و حتی کمی به زیر این سطح نزول پیدا کرد، تریدر باید وارد بازار شود و خرید انجام دهد؛ به عبارتی در این مرحله بازار دچار اشباع فروش شده است و ازین پس قیمتها بیش از این کم نخواهند شد و یک روند صعودی پیدا خواهند کرد؛ که این موضوع سیگنالی برای خرید است.
در مقابل سطح ۷۰ و رسیدنِ RSI به بالای آن سیگنالی برای فروش است زیرا در این مرحله اشباع خرید بازار رخ داده است و خریداران بیشتری اقدام به خرید نخواهند کرد؛ در نتیجه فروش ناگهانی رخ میدهد و قیمت در روند نزولی قرار خواهد گرفت.
قدرت نسبی، در این شاخص به ما میگوید که قدرت در دست خریداران است یا فروشندگان.
- اندیکاتور مکدی(MACD)
اندیکاتور مکدی (Moving Average Convergence Divergence)، برخوردِ میانگینهای متحرک همگرا-واگرا یا برگشت احتمالی قیمت را نشان میدهد.
خط MACD، با تفاضلِ میانگین متحرک نمایی ۲۶ روزه، از میانگین متحرک نمایی ۱۲ روزه به دست میآید. حاصل این تفریق یک میانگین متحرک نمایی ۹ روزه یا همان MACD است که خط سیگنال (signal line) نامیده میشود. این خط در واقع سیگنالی برای خرید و فروش میدهد.
- اندیکاتور پیوت (pivot)
این شاخص پس از بسته شده کندلها، کمترین، بیشترین و آخرین قیمت کندل پیشین را در هر بازه زمانی که مدنظر است به ما نشان میدهد. اندیکاتور پیوت، همچنین سطوح حمایت و مقاومت را برای ما رسم میکند و به ما در پیشبینی نوسان قیمت رمزارز مورد نظر کمک میکند.
ارزهای دیجیتال، داراییهایی به شدت پرنوسان هستند و قیمت آنها میتواند در چند دقیقه به شدت بالا و پایین شود. یکی از راهحلها برای جان سالم بدر بردن ازین بازار پرنوسان، استفاده از راهنماییهایی است که توسط تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال به تریدرها ارائه میشود.
در این زمینه، وب سایت تحلیلی Tradingview.com، یکی از بهترین منابع و ابزارهای تکنیکال است. با استفاده از تریدینگویو، میتوانید خطوط حمایت، مقاومت و ترند را در بازههای زمانی یک دقیقه تا چند سال رسم کنید.
اندیکاتورها
در واقع اندیکاتورها بهوسیله ابزارهای گرافیکی ترسیم و مورد استفاده قرار میگیرند .
در تحلیل تکنیکال، توسط اندیکاتورها تحلیل صورت می گیرد که این اندیکاتورها دارای دو مؤلفه قیمت و زمان هستند.
انواع اندیکاتورهای بورسی
SMA – EMI
“میانگین متحرک (Moving Average)” بسته به شیوۀ میانگین گیری به میانگین حرکتی ساده (SMA)، میانگین حرکتی هموار شده (SMMA) و میانگین حرکتی نمایی (EMA) تقسیم بندی می شود.
میانگینهای متحرک یکی از ابتداییترین و سادهترین اندیکاتورهای مورد استفاده در تحلیل تکنیکال میباشند. میانگین متحرک از میانگینگیری از n قیمت قبلی سهم به دست میآید.
اگر میانگین متحرک در تایم فریم روزانه استفاده شود آنگاه میانگینگیری روی n روز قبلی و اگر در تایم فریم ماهانه استفاده شود میانگین روی n ماه قبلی اعمال میشود.
یکی از ابتداییترین کاربردهای میانگینهای متحرک عمل به صورت سطوح حمایتی مقاومتی است.
اندیکاتور RSIمخفف Relative Strength Index است.این اندیکاتور در زمره اسیلاتورها طبقهبندی میشود؛ چراکه همواره بین دو سطح صفر و ۱۰۰ در حال نوسان است.
کاربردهای RSI
دو سطح کلیدی ۳۰ و ۷۰ را به ترتیب به عنوان سطوح اشباع فروش و اشباع خرید مینامند.
به این معنی که هر گاه مقدار RSI از عدد ۳۰ کمتر شود به این معنی است که شاهد فروشهای افراطی در بازار هستیم و لذا امکان کاهش فشار فروش و صعود قیمت وجود دارد.
بر عکس، عبور RSI از سطح ۷۰ به سمت بالا به معنی انجام خریدهای افراطی در بازار است که در نهایت این خریدها ممکن است هر لحظه به پایان رسیده و شاهد نزول قیمت باشیم.
Stochastic
کاربردهای این اسیلاتور:
زمان بیش فروش شدن: ورود منحنی اصلی استوکستیک به محدوده ۲۰ درصد نشانه بیش فروش شدن نماد و احتمال افزایش قیمت ها است.
هر چه استوکستیک مدت بیشتری در محدوده بیش فروش (زیر ۲۰ درصد) باقی بماند احتمال تغییر روند نزولی بازار و درنتیجه افزایش قیمت ها نیز آشنایی با مفهوم اشباع فروش آشنایی با مفهوم اشباع فروش بیشتر می شود.
تقاطع صعودی منحنی اصلی و سیگنال (سیگنال ضعیف خرید): عبور صعودی منحنی اصلی استوکستیک به بالای منحنی سیگنال نشانه ای از احتمال تغییر روند نزولی بازار و رشد آتی قیمت ها است.
همگرایی نمودار قیمت و استوکستیک: یعنی زمانی که در نمودار قیمت کف های نزولی و در منحنی استوکستیک کف های صعودی تشکیل شود نشانهای برای سیگنال خرید سهم است.
زمان بیش خرید شدن: ورود منحنی اصلی استوکستیک به محدوده ۸۰ درصد نشانه بیش خرید شدن نماد و احتمال کاهش قیمت ها است.
هر چه استوکستیک مدت بیشتری در محدوده بیش خرید (بالای ۸۰ درصد) باقی بماند احتمال تغییر روند صعودی بازار و درنتیجه کاهش قیمت ها نیز بیشتر می شود.
تقاطع نزولی منحنی اصلی و سیگنال (سیگنال ضعیف فروش): عبور نزولی منحنی اصلی استوکستیک به زیر منحنی سیگنال نشانه ای از احتمال تغییر روند صعودی بازار و کاهش آتی قیمت ها است.
واگرایی نمودار قیمت و استوکستیک: یعنی زمانی که در نمودار قیمت قله های صعودی و در منحنی استوکستیک قله های نزولی تشکیل شود نشانهای برای سیگنال فروش سهم است.
اندیکاتور MACD یا به بیان دیگر مک دی، مخفف عبارت Moving Average Convergence Divergence است. این عبارت به معنی همگرایی (Convergence) و واگرایی (Divergence) میانگین متحرک است .
قوانین ورود برای خرید:
• میانگین متحرک با دوره زمانی۵۰ بالای میانگین متحرک بادوره زمانی۱۰۰
• اسیلاتور MACD در منطقه اشباع فروش (Over sold)
• هیستوگرام MACD صعودی باشد.
• قوانین ورود برای فروش:
• میانگین متحرک بادوره زمانی۵۰ پایین میانگین متحرک بادوره زمانی۱۰۰
• اسیلاتور MACD در منطقه اشباع فروش (Overbought)
• هیستوگرام MACD نزولی باشد.
شاخص حرکت جهتدار میانگین (Average Directional Movement Index) برای تعیین وضعیت حالات رونددار (trending) یا بدون روند (non-trending) بازار بکار میرود.
این شاخص از چهار عنصر کلیدی تشکیل گردیده:
+DI : اندیکاتور جهتدار مثبت (positive directional indicator)
-DI : اندیکاتور جهتدار منفی (negative directional indicator)
خط ADX : شاخص جهتدار میانگین (average directional index)
خط ADXR : خط ADX هموار یا smoothed شده
زمانی که نمودار +DI از -DI بیشتر باشد نشانگر بازار گاوی (bullish) یا میل رو به بالا خواهد بود. بر عکس٬ زمانی که نمودار -DI از +DI بیشتر باشد نشانگر بازار خرسی (bearish) یا میل رو به پایین است.
خط ADX از ترکیب دو اندیکاتور +DI و -DI تشکیل می گردد. صعود خط ADX نشانگر یک بازار رونددار (trending) است (بخصوص بالای مقدار ۴۰) در حالی که پَخ بودن یا نزول این خط نشانگر یک محیط راکد یا بدون روند است، بخصوص زمانی که موقعیت این خط زیر ۲۰ قرار گیرد.
2 thoughts on “اندیکاتورها”
با سلام و احترام
ضمن قدردانی از توضیحات در این سرفصل، آیا امکان پذیر هست در هر مرحله از توضیحات بالا یک نمودار بعنوان نمونه نمایش داده شود؟با سلام تمام این نمودارها در سهام نگر هر نماد در سایت سهام یاب آشنایی با مفهوم اشباع فروش وجود دارد برای استفاده بهتر می توانید مثال ذکر شده در پایان متن را بررسی بفرمایید
انواع روشهای تحلیل در بورس
حتماً درمورد کسب درآمد از بورس شنیدید. اما با انواع روشهای تحلیل در بورس آشنایی ندارید.
- بهنظر شما انواع تحلیل در بورس چه کاربردی دارند؟
- چگونه در بورس تحلیل کنیم تا بهترین روش پیش بینی قیمت سهام را داشته باشیم؟
- چگونه یک سهم را در بورس تحلیل کنیم تا بیشترین بازده را داشته باشیم؟
- انواع تحلیل ها در بورس برای سرمایهگذاری مطمئن و بیشترین بازده چیست؟
- اصلا بورس کار کنیم یا فارکس ؟
همچنین اگر دغدغۀ یادگیری مفاهیم بورس را نیز دارید، میتوانید در برنامه خودآموز بورس اطلاعات لازم و مفید را بیابید.
در این مطلب بهطور جامع و کاربردی انواع روشهای تحلیل در بورس را معرفی و بررسی میکنیم. پس حتماً با ما همراه باشید تا بتوانید همانند یک حرفهای تحلیل کنید.
بخش اول: انواع روشهای تحلیل در بورس چیست؟
1- تحلیل تکنیکال
2- تحلیل بنیادی
3- روانشناسی بازار
بخش دوم: انواع روشهای تحلیل در بورس برای انتخاب بهترین سهام
بخش اول: انواع روشهای تحلیل در بورس چیست؟
تحلیل و پیشبینی روند از اصول اولیۀ سرمایهگذاری در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر است.
تحلیل تکنیکال و تحلیل آشنایی با مفهوم اشباع فروش بنیادی دو روش مهم از انواع روشهای تحلیل در بورس به حساب میآیند که در ادامه به آنها میپردازیم. همچنین معاملهگران و سرمایهگذاران، از «روانشناسی بازار» نیز بهعنوان یکی از انواع تحلیل در بازار بورس برای بررسی و تصمیمگیری استفاده میکنند.
انواع روشهای تحلیل در بورس
در ادامۀ این مطلب به شرح کامل هر یک از این تحلیلها همراه با جزئیات آنها میپردازیم. با ما همراه باشید تا هرآنچه را لازم است بدانید، ساده و آسان بیاموزید.
1- تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال یک استراتژی تحلیلی است که در آن تاریخچۀ قیمتها و حجم معاملات در بازار را مرور میکنند تا بتوانند قیمتهای آتی بازار را پیشبینی کنند.
تحلیل تکنیکال براى تمامى بازارهایى که بر اساس عرضه و تقاضا کار مىکنند مانند بورس کالا، طلا، ارز، ارزهاى دیجیتال، فارکس و … نیز کاربرد دارد.
تحلیل تکنیکال را میتوان یکی از کاربردیترین و محبوبترین روشهای تحلیل در بازارهای مالی به حساب آورد که طرفداران بسیاری دارد و افراد زیادی بهدنبال یادگیری آن هستند.
یادگیری و استفاده از این تحلیل، راحتتر از سایر روشهاست.
حال به معرفی کوتاه اما کاملی از انواع روش های تحلیل تکنیکال میپردازیم که بسیار کاربردی هستند.
انواع روش های تحلیل تکنیکال
1-1 کندل شناسی
کندل یا شمع براساس تایم فریم معاملاتی ما شکل میگیرد و روند صعودی یا نزولی و باز و بسته شدن یک سهم را به ما نشان میدهد. مثلاً اگر تایم فریم ما یکروزه باشد، هر کندل ما یک روز طول میکشد تا تشکیل شود.
کندلها دو رنگ سیاه و سفید دارند.
سفید: اگر کندل سفید باشد، قیمت آغازی آن پایین بوده و قیمت پایانی در بالا میباشد که یعنی قیمت در آن روز افزایش پیدا کرده است.
سیاه: اگر سیاه باشد، برعکس آن یعنی قیمت پایانی در بالا و قیمت آغازی در پایین خواهد بود که یعنی قیمت سهم در آن روز کاهش پیدا کرده است.
سایۀ پایینی و سایۀ بالایی: قسمت سایۀ پایینی و سایۀ بالایی میزان معاملات در آن روز یا آن بازۀ زمانی مطابق با تایم فریم در نظر گرفته شده را به ما نشان میدهند.
برای یادگیری آسان و کاربردی کندلشناسی یکی از مهمترین انواع روش های تحلیل تکنیکال، حتماً ویدئوی زیر را پلی و مشاهده کنید.
آموزش آسان و کاربردی کندلشناسی در بورس
کندلها رفتار، احساسات و نوع تصمیمات خریداران و فروشندگان را نشان میدهند.
آموزش کندل شناسی در بورس که یکی از انواع روش های تحلیل تکنیکال است، به تریدر کمک میکند تا نگاه دقیقتر و کاملتری به چارت قیمت داشته باشد.
آشنایی با کندلها و الگوهای کندلی بههمراه تشخیص سطوح حمایت و مقاومت بهترین نقاط ورود و خروج را به تریدر نشان میدهند.
1-2 سطوح حمایت و مقاومت
زمانیکه قیمت سهام در بازار به جایی برسد که قدرت خرید سهامداران بالا رفته و تقاضا زیاد شود، قیمتها نیز افزایش مییابند. به این سطح در نمودار قیمت سطح حمایتی گفتهمیشود. رسیدن قیمتها به سطح حمایتی افزایش آنها را در پی دارد.
در مقاومت، همهچیز برعکس سطح حمایت است و قیمت سهام تا جایی بالا رفته که سهامداران تمایل به فروش سهام خود دارند، یعنی عرضه افزایش یافته است. در چنین شرایطی، سطحی در نمودار قیمت پدید میآید که به آن سطح مقاومتی گفته میشود. قیمتها پس از رسیدن به این سطح به دلیل افزایش عرضهها کاهش پیدا میکنند.
حتماً ویدئوی زیر را پلی کنید تا آموزش کامل تشخیص سطوح حمایت و مقاومت و یافتن قیمت مناسب را که در آن بیان شده است، مشاهده کنید.
آموزش کامل تشخیص سطوح حمایت و مقاومت و یافتن قیمت مناسب
اگر سطوح مقاومت و حمایت شکسته شوند، تغییر نقش میدهند. یعنی اگر به مقاومت برسیم، اما افت قیمت دیده نشود و روند حرکتی همچنان صعودی باشد، خط مقاومت فعلی در شکل جدیدی که نمودار به خود گرفته، به سطح حمایت تبدیل میشود. همچنین اگر در نمودار به حمایت برسیم، اما افزایش تقاضا صورت نگیرد، حمایت فعلی شکسته شده و به مقاومت تبدیل خواهد بود.
نمونهای از شکست سطوح حمایت و مقاومت یکی از پرکاربردترین انواع روش های تحلیل تکنیکال در تصویر زیر نشان داده شده است.
Vibrance چیست و چه تفاوتی با Saturation دارد؟
دو مورد از مفاهیم بسیار مهمی که هنگام ویرایش عکس با آن روبرو میشوید، Vibrance و Saturation است. اگر درک درستی از این دو مفهوم داشته باشید، بهراحتی میتوانید ویرایش عکسهای خود را بهصورت کاملاً حرفهای جلو ببرید. در این مقاله قصد داریم به بررسی کامل این دو مفهوم بپردازیم و ببینیم که چگونه میتوان با کمک آن ویرایش عکس را بهصورت حرفهایتر انجام داد.
Vibrance چیست؟ در ادامه با ما باشید تا به بررسی این مفهوم بپردازیم.
Vibrance چیست؟
دو مفهوم Vibrance و Saturation هر دو با غلظت یا اشباع رنگ سر و کار دارند اما نتیجه افزایش هرکدام در عکسها متفاوت است.
اگر تفاوت این دو را خلاصه کنیم، افزایش Saturation باعث افزایش غلظت رنگ در همه بخشها و نقاط تصویر میشود اما افزایش Vibrance فقط رنگ بخشها یا نقاطی که غلظت رنگ کمی دارند یا به اصطلاح کم رنگتر هستند را افزایش میدهد.
در واقع کمک میکند بخشی از تصاویر را که رنگ آن بیحال است، بهبود ببخشید. این در حالی است که این ابزار روی رنگهای اشباعشده تاثیر نخواهد داشت.
Vibrance چیزی نیست که بهصورت طبیعی رخ دهد یعنی همیشه به صورت مصنوعی و در محله ویرایش عکس قابل تغییر است؛ این کار با برنامههایی مثل ادوبی لایت روم یا فتوشاپ امکانپذیر است. شما با آموزش ادیت به سادگی میتوایند این تکنیک ها را پیاده سازی کنید.
اگر یکبار در فتوشاپ روی یک عکس Vibrance و Saturation را افزایش دهید و مقایسه کنید متوجه تفاوت در بخشهایی که رنگ اشباع میشود خواهید شد.
Saturation چیست و چه کاربردی دارد؟
سچورشین یا همان اشباع رنگ در دنیای عکاسی کاربرد زیادی دارد. بهعبارتدیگر، اگر بخواهید رنگ تمام بخشهای تصویر موردنظر خود را افزایش یا کاهش دهید، باید از ابزار Saturation استفاده کنید.
صفر کردن Saturation عکس را سیاه و سفید میکند و در واقع اشباع رنگ را صفر میکنید.
اما استفاده از ابزار Saturation گاهی اوقات یک مشکل اساسی به وجود میآورد! فرض کنید در یک عکس، بخشهایی از آن اشباع و بخشهای دیگری از آن دارای رنگهای خنثی باشند. در این صورت اگر از ابزار Saturation استفاده کنید، باعث میشود تا بخشهایی از تصویر از اشباع مناسبی برخوردار شوند اما بخشهای دیگری از آن دارای رنگ مصنوعی باشند. پس نباید فراموش کنید که این ابزار برای زمانی مناسب است که گستره رنگی تمام بخشهای یک تصویر مشابه باشند!
نکاتی برای کاربرد Vibrance و Saturation
اکنون که با مفهوم Vibrance و Saturation آشنا شدید، زمان آن میرسد که ببینیم تفاوت این دو در چیست؟
- گاهی اوقات کاربران فکر میکنند که به دلیل هوشمندتر بودن ابزار Vibrance، ابزار Saturation کاربرد زیادی ندارد و نباید از آن استفاده کرد. در حالی که بسیاری از عکاسان حرفهای گاهی اوقات از Saturation استفاده میکنند اما به دلیل آن که ابزار Vibrance هوشمند است و نتیجه ویرایش نهایی اکثر تصاویر با آن بهتر میشود، استفاده از Vibrance را ترجیح میدهند.
- تنها مزیتی که vibrance نسبت به Saturation دارد، این است که از اشباع بیش از حد تصویر جلوگیری میکند. عکاسان هم به دلیل آن که نمیخواهند تصاویر آنها از حالت طبیعی خارج شود از آن استفاده میکنند.
عکس پایین یک نمونه خوب از درک این موضوع است. در عکس سمت راست Saturation افزایش داده شده و در عکس سمت چپ Vibrance زیاد شده است. کاملا مشخص است که سمت راست غیرطبیعی است.
تصویر وسط، تصویری است که با Vibrance ادیت شده است. در این تصویر مشاهده میشود که رنگ آسمان کمی آبیتر شده است، در حالی که اشباع رنگهای بخش دیگر تصویر خیلی تغییر نکرده است. تصویر سمت راست با استفاده از ابزار Saturation ویرایش شده است! همانطور که مشاهده میکنید، علاوه بر رنگ آسمان رنگ بخشهای دیگر هم تغییر کرده است و درختان رنگی غیر طبیعی به خود گرفتهاند.
مقایسه زمان استفاده از Vibrance و Saturation
اکنون که با Vibrance چیست و تفاوتهای Vibrance و Saturation آشنا شدید، متوجه شدهاید که هر یک از آنها کاربرد خاص خود را دارند. گاهی اوقات برای آن که تصویر شما ادیت بهتری داشته باشد، باید بهصورت همزمان از این دو ابزار استفاده کنید.
انجام این کار به شما کمک میکند تا بتوانید میزان اشباع رنگهای تصویر را بهصورت کامل کنترل کنید تا از حالت طبیعی خارج نشود. به همین دلیل است که بسیاری از نرمافزارهای ادیت Abobe هر دو ابزار را در اختیار شما قرار دادهاند تا بتوانید بهترین نتیجه را بگیرید.
برای ادیت بخشهای حساس تصاویر بهتر است از Vibrance استفاده کنید تا بهترین نتیجه را از آن بگیرید.
البته این موضوع که کدام ابزار را انتخاب کنید، کار سادهای نیست و در برخی تصاویر اصلاً نمیتوانید به سادگی این کار را انجام دهید. در چنین شرایطی بهتر است تصویر خام را با هر دو ابزار تست کنید و ببینید که کدام یک نتیجه بهتری به شما میدهد.
دیدگاه شما