آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟


برخی در ایران چگونه مولتی میلیاردر شدند

برای عده‌ای ایران چیزی کم از بهشت ندارد؛ آن‌هایی که رمز موفقیتشان را احتمالا خواندنِ سرگذشت زندگی استیو جابز و بیل گیتس می‌دانند و به دیگران توصیه می‌کنند حتما برای شروعِ موفقیت، کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده» را بخوانند! همان‌ها که با ثروت‌های بادآورده شمار پول‌هایشان از دست‌شان خارج شده است.

به گزارش تحریریه، درست در زمانی که زندگی برای خیلی‌ها در ایران طاقت‌فرسا شده و روز به روز بر تعداد افرادی که دیگر حتی نمی‌توانند خوراک روزانه‌ی خود را تامین کنند اضافه می‌شود، عده‌ای صفر حساب بانکی‌شان لحظه به لحظه بالا می‌رود و احتمالا چنین می‌اندیشند که چه فکر اقتصادی‌ای دارند و عجب انسان‌های توانمندی هستند! در کشوری که خیلی‌ها با حقوق ۴ میلیون تومانِ مصوب شورایعالی کار - حقوقی که برخی آن را دستاورد دانستند! - دیگر حتی نمی‌توانند رویای خانه‌دار شدن را به خواب هم ببینند، عده‌ای صدها ملک و هکتارها زمین اندوخته‌اند و حساب دارایی‌شان از دستشان خارج شده است. درحالیکه زندگی در شرایط کنونی برای خیلی‌ها بسیار سخت و طاقت‌فرسا شده، برای عده‌ای دیگر چیزی کم از بهشت ندارد؛ آن‌هایی که رمز موفقیتشان را احتمالا خواندنِ سرگذشت زندگی استیو جابز و بیل گیتس می‌دانند و به دیگران توصیه می‌کنند حتما برای شروعِ موفقیت، کتاب «قورباغه‌ات را قورت بده» را بخوانند!

چندی پیش نشریه‌ی «فوربس» از رشد انفجاری تعداد ابر میلیونرهای ایرانی در زیر سایه‌ی تحریم‌ها خبر داد و نوشت: «اکنون در ایران، حدود ۲۵۰ هزار نفر با ثروت بالاتر از یک میلیون دلار زندگی می‌کنند و به این ترتیب، ایران چهاردهمین کشور جهان از منظر تعداد میلیونرها است و در خاورمیانه هم جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است». یعنی درحالی که طبق آمار غیررسمی چیزی حدود ۶۰درصد از مردم دچار فقر نسبی هستند، عده‌ای در سایه‌ی تحریم‌ها و با کمک سیاست‌های دولت ایران ابرمیلیونر شده‌اند.

احسان سلطانی (کارشناس مسائل اقتصادی) در خصوص گزارش نشریه‌ی فوربس می‌گوید: این موضوع را از چند منظر می‌توان مورد بررسی قرار داد: اول این سوال پیش می‌آید که آیا افزایش میلیاردرهای ایرانی به معنای خلق ثروت در ایران است؟ پاسخ من به این سوال کاملا منفی است؛ این اتفاق به هیچ وجه نیفتاده است. ببینید در این سه چهار سال گذشته سرانه‌ی تولید ناخالص ما منفی بوده و رشد نکرده بنابراین با اطمینان می‌توان گفت که در این کشور ثروت خلق نشده، اقتصاد رشد نکرده و درآمد ملی بالا نرفته است.

وی ادامه داد: بحث بعدی این است که چگونه می‌شود در شرایطی که در کشور هیچ اتفاق مثبتی از نظر اقتصادی در مجموع رخ نداده و ثروت ملی، درآمد مردم و تشکیل سرمایه همه منفی بوده، چنین اتفاقی افتاده باشد؟ پاسخ این است که این افزایش ثروت در واقع بیش از هر چیزی به شوک‌های ارزی برمی‌گردد که دولت از سال ۹۷ شروع کرد و در مرحله‌ی بعد در سال ۹۹ ادامه داد. درواقع همین دو شوک ارزی شوکی بزرگی را به اقتصاد ما وارد کرد به طوریکه قیمت ارز نزدیک به هشت برابر افزایش پیدا کرد و در حال حاضر نیز بیش از شش برابر آن باقی مانده است.

سلطانی با بیان این پرسش که شوک ارزی چه چیزی را رقم زده است، گفت: این شوک در واقع باعث شده حقوق‌بگیران و طبقات پایین به شدت سرکوب شوند و قدرت خرید خود را از دست بدهند و درواقع با مالیات تورمی غارت شوند.

وی افزود: شوک قیمت ارز به دنبال خود شوک قیمت‌ها را به دنبال داشت و بر دارایی‌ها اثر گذاشت؛ به این صورت که قیمت دارایی‌ها بالا رفت مثلا در جریان شوک ارزی برآوردهای رسمی نشان می‌دهد که قیمت مسکن حدود ۷برابر بالا رفت - البته برآورد ما افزایش بیش از ۷درصدی را نشان می‌دهد - همچنین قیمت سهام شرکت‌ها تقریبا بیش از ده برابر افزایش یافت.

این کارشناس در ادامه بیان کرد: خب همان‌هایی که صاحبان املاک و زمین و سهام و غیره بودند از این وضعیت سود بردند. البته درست است که بخشی از اینها مربوط به افراد و نهادهای خُرد است اما بخش عمده‌ی آن مربوط به افرادی است که دارای دارایی و ثروت هستند. حالا در این وضعیت ارزش این دارایی و ثروتی که اینگونه به وجود آمده، کاغذی است و ثروتشان حباب‌ده است.

سلطانی با تاکید بر اینکه اگر قیمت ارز و دارایی‌ها در این حد ثابت بماند عدم تعادل عجیبی ایجاد می‌شود، گفت: یک سوم مردم ایران خانه ندارند و اصلا بخش عظیمی از مردم ایران دارایی‌های خاصی ندارند، در چنین وضعیتی در واقع این افراد عادی هستند که آسیب دیدند و در مقابل با بالارفتنِ قیمت‌ها دارایی آن گروه ثروتمند ۶۰ برابر شده است.

این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: یعنی اگر طیف ثروت را در ایران تقسیم کنیم و بگوییم قبلا نود درصد مردم سی یا چهل درصد دارایی داشتند الان این به بیست درصد رسیده؛ یعنی توضیح درآمد بر دارایی‌ها به شدت تغییر کرده است. بنابراین آنچه به آن افزایش ثروت گفته می‌شود در واقع افزایش شبه‌ثروتی است که به خاطر شوک‌های ارزی ایجاد شده است. افزایش ثروت یعنی اگر قبلا صدهزار کارخانه داشتیم به دویست هزارتا افزایش پیدا کند و یا مثلا دارایی‌های کشور بیشتر شود، اما الآن چنین اتفاقی نیفتاده است.

سلطانی اظهار کرد: در چنین وضعیتی دولت بعدی اگر واقعا دولت محرومان و فقیران است - آنطور که ادعا می‌کند - و اگر می‌خواهد با فساد مبارزه کند، در درجه‌ی اول باید با این فساد قیمت ارز مقابله کند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا دولت توانایی مبارزه با این فساد را دارد، گفت: البته که می‌تواند این کار را انجام دهد؛ ببینید درآمدهای ارزی بالا می‌رود و بنابراین نرخ ارز می‌تواند واقعی شود و از این وضعیت کاذب و حباب قیمت‌ها بیرون بیاید و به تبع آن قیمت دارایی‌ها و قیمت این ثروت‌های موهومی تثبیت نشود و تبدیل به ثروت قابل معامله نشود. در نتیجه‌ی این اتفاق شکاف ثروت بین محرومان و ثروتمندان تا حدودی تعدیل خواهد شد.

سلطانی اظهار کرد: متاسفانه دولت یازدهم و دوازدهم شکاف بسیار عظیم درآمد و ثروت بین طبقات پایین و متوسط و طبقات ثروتمند ایجاد کرده است و این بزرگترین خیانتی بود که به مردم ایران کرد. باید ببینیم که دولت سیزدهم می‌تواند این شکاف را تا حدی ترمیم کند یا اینکه به این شکاف ثروت و درآمد صحه می‌گذارد و آن را به یک بحران تبدیل می‌کند.

این اقتصاددان با تاکید بر اینکه عده‌ای به خاطر شوک‌های قیمتی و تشکیل حبابِ دارایی‌ها ثروت بسیاری پیدا کرده‌اند، گفت: بزرگترین فساد سه سال گذشته این است که شرایطی را فراهم کرده‌ایم که عده‌ای بدون تلاش و کار و زحمت و بدون ایجاد شغل و فقط با استفاده از شرایط تحریم به ثروتی عظیم دست یافته‌اند.

وی گفت: به اعتقاد من تحریم‌ها در نیمه دوم امسال برطرف خواهد شد؛ برخی تحریم‌ها ماندنی نیست. اما دولتی که با شعار فساد و به اسم دولت محرومان روی کار آمده است اگر واقعا به این شعارهای خود وفادار بماند، مشکلات تا حدودی حل خواهد شد و این را آینده نشان خواهد داد.

این اقتصاددان در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان به از بین رفتن این شکاف درآمدی در آینده امیدوار بود یا خیر، گفت: در این خصوص الان هیچ چیز نمی‌توانیم بگوییم؛ در واقع هیچ چیز از دولت آینده نمی‌دانیم. در حال حاضر صحبتی از تعدیل و و اصلاح نشده است. اولین حرکتی که دولت آینده باید انجام دهد این است که نشان دهد که می‌خواهد با فساد مبارزه کند و جلوی ثروت‌های باد آورده را بگیرد.

وی در پایان گفت: کسی با ثروت مخالف نیست، مخالفت ما با ثروت‌هایی است که بدون تلاش ایجاد شدند و عده‌ای در شرایطی که اقتصاد کشور دچار ریزش و و نابسامانی شده است با سوءاستفاده از این وضعیت و تحریم‌ها و سوداگری و نوسان‌گیری به ثروت‌هایی رسیده‌اند که دولت می‌تواند با اصلاح قیمت‌ها اقدامات مناسبی انجام دهد و با آن مقابله کند. اما اینکه دولت آینده واقعا عمل می‌کند من فعلا هیچ چیز نمی‌توانم بگویم. تا الآن در این رابطه حرف‌های کلی زده شده و باید دید این حرف‌ها واقعی است و اقدامی در این راستا انجام خواهد گرفت و یا فقط شعار بوده است.

رمز و رازهای جالب ثروتمند شدن افراد میلیاردر دنیا

رازهای ثروتمند شدن افراد میلیاردر دنیا

به گزارش جهان نيوز، خیلی از افراد به این مساله فکر کرده‌اند که چگونه میلیاردر شوند؟ میلیاردر ها چگونه به نقطه‌ی خود رسیده‌اند و رازهایشان چیست؟ چگونه افراد با اندکی سرمایه و در عرض چند سال به موفقیت رسیده‌اند؟
این موضوع چیز عجیبی نیست چرا که افراد زیادی با پشتکار توانسته اند این مسیر را طی کنند. در این بخش به رازهای میلیونر شدن می‌پردازیم:


*رازهای خانواده‌های میلیاردر دنیا

۱ـ هدف داشته باشید
یک فرد ثروتمند اهدافی دارد که او را به ثروت و موفقیت می رساند و هیچ کس اتفاقی ثروتمند نمی شود. برای ثروتمند شدن اول باید بخواهید و اراده کنید و همه‌ی تلاش خود را در راستای رسیدن به هدف قرار دهید چون وقتی هدفی ندارید پس مقصدی هم در راه نیست اما با مشخص کردن مسیر زندگی و چشم اندازهایتان، سعی می کنید در آن مسیر که تصور کرده اید قرار بگیرید و موثر عمل کنید.

۲-روی هدفتان تمرکز داشته باشید
افراد معمولی هرچه پیش آید خوشاید را خوش می دانند و در هیچ رخدادی-چه خوش و یا ناخوش- تصمیم گیرنده نیستند در حالی که افراد ثروتمند تمام قدرتشان را بر یک نقطه متمرکز می کنند و به اهداف خود پایبند هستند و تلاش می کنند تا به هدف خود برسند.


۳-هدر ندادن زمان
افراد ثروتمند برای وقت خود ارزش قائل اند و هر کاری را بر اساس زمان بندی انجام می دهند و وقت خود را پای صفحات مجازی و تلویزیون نمی گذارند. این گونه افراد بر خلاف آدم های معمولی دستاوردشان را هر ساعت محاسبه می کنند نه در آخر ماه یا آخر سال چون می دانند زمان یک بار برای آن ها کوک می‌شود.

۴-مدیریت اولویت‌ها
اولویت بندی یعنی انتخاب کارهای مهم و انجام دادن آن ها به ترتیب اهمیتشان. ممکن است در طول روز کارهای زیادی برای انجام دادن داشته باشید و برای همه‌ی آن ها وقت نداشته باشید، افراد ثروتمند بر اساس اولویتشان یعنی کارهایی که بیشترین سود را برایشان دارد را انجام می دهند و این عادت را در خود پرورش داده اند که کارهایی که زمان، انرژی و پول را هدر می‌دهد را کنار می‌گذارند و یا به دیگران می‌سپارند.

۵-انتقادات و پیشنهادات
اگر تحمل انتقاد و پیشنهاد را ندارید اصلا از جایگاهی که هستید تکان نخورید چرا که انتقاد و پیشنهاد یک نکته ی بنیادی برای موفقیت در کسب و کار است وانتقاد و پیشنهاد موثر ممکن است از هر نقطه ای به سمتتان سرازیر شود، گاهی ممکن است این انتقاد از طرف بدترین منتقدتان باشد که عموما این دسته افراد راه کارهای جالبی برای تغییر ارائه می‌دهند.

۶-یادگیری
کسی که فکر می کند بیشتر از همه می داند، بیشتر از همه ضربه می خورد پس هر چه بیشتر بدانید، درآمد بیشتری خواهید داشت. افراد ثروتمند مدام در حال یادگیری‌اند و این یادگیری آن ها را قدرتمند می کند. هرچند کار و تلاش لازمه ی ثروت است اما شرط کافی برای رسیدن به آن نیست.

۷-تلاش و پشتکار
ثروتمندان عادت نکرده اند که تسلیم شوند چراکه ثروتمند شدن حاصل سال ها تلاش و شکست همراه با پیروزی است. افراد ثروتمند در سفر به سوی هدف خود بارها سرمایه ی خود را از دست داده اند اما با درس گرفتن از اشتباهات خود بالاخره به استقلال مالی رسیده‌اند.

۸-سخت کار کردن
هیچ کس با تنبلی در کار به جایی نرسیده است. یک فرد ثروتمند نمی داند کلمه ی تنبلی چیست چرا که سخت کار می کند.

مثال افرادی که اجدادا ثروتمند هستند را کنار بگذارید اگر بحث بچه پولدار هم که باشد باید بدانید که ثروتمند ماندن آسان تر از ثروتمند شدن است. حتی اگر کسی ثروت زیادی داشته باشد برای نگهداری آن باید تلاش کند. کسی که در جریان شرایط محیط قرار دارد و همیشه کار و فعالیت می کند، فرصت های بیشتری برای رشد دارد.

۹-افکار فقیرانه را کنار بگذارید
در این کره ی خاکی به اندازه ی همه پول وجود دارد تنها باید راه آن را پیدا کرد و خودتان را شایسته آن بدانید. به کم قانع نباشید و افکار فقیرانه را کنار بگذارید.

۱۰-کار با متخصصان
هر مولتی میلیاردی، گروهی از متخصصان برای توصیه های راهبردی دارد. افراد بسیاری هستند که به حرف آدم های نادرست گوش می دهند و بعد ها دچار پیامد های ویرانگر آن شده اند و این اصل را که باید از متخصص کمک گرفت و به بهترین اظهار نظر ها گوش داد را نادیده گرفته‌اند.

برای رسیدن به مراحل بعدی موفقیت باید یک مربی اجرایی داشته باشید چرا که یک دوست شما را به بیشتر حرکت کردن تشویق می کند ولی مدیر اجرایی چگونگی حرکات قوی تر را به شما آموزش می دهد پس پیدا کردن فردی که بتواند معیارهای درست را شناسایی کند جزو اقدامات اصلی میلیونر شدن است.

سخن آخر
برای مولتی میلیاردر شدن باید ۱۰ الگوی ذهنی در خود پرورش دهید و اگر باور و اراده ی عمیقی داشته باشید، هیچ محدودیتی در رسیدن به آن چه می خواهید وجود ندارد و این مساله مهمترین نکته در مولتی میلیاردر شدن است.

فاطمه مقیمی: من میلیاردر نیستم. مولتی میلیاردرم/ به دست هایم نگاه کن، مدام کار خانه می کنم

فاطمه مقیمی: من میلیاردر نیستم. مولتی میلیاردرم/ به دست هایم نگاه کن، مدام کار خانه می کنم

مریم نوابی نژاد:این که مدام به رفتن و رفتن فکر کند و نخواهد اسیر یک جا نشینی بشود طوری که موقع پیاده کردن مصاحبه اش ، از لیست کردن این همه کاری که انجام داده ، دست هایت خسته بشود اما او که تمام این سرتیترها را زندگی کرده و سال ها برایش زحمت کشیده ، خسته نباشد . ساعت ها، پرحرارت و با لذت، از این همه تلاش بگوید و به هزار راه نرفته ی دیگر هم فکر کند که هنوز و همیشه خیلی وقت دارد و بعد از یک قرار کاری آمده باشدو بعد از مصاحبه هم یک قرار کاری دیگر داشته باشد اما آن قدرپرانرژی باشد که انگار تازه اول صبح است. سیده فاطمه مقیمی را خیلی ها می شناسند . زنی که در صنعت حمل و نقل کشور ، سی سال است زحمت کشیده ، مقاومت کرده و آن قدر در این رشته سرآمد شده که همه باورش کرده اند. این که از کجا شروع کرده و چطور به این مرحله از توانستن رسیده ، حکایتی است که در یکی دو پاراگراف جمع نمی شود و نمی شود خلاصه اش کرد. خودتان گفتگوی ما را با او در کافه خبر بخوانید بهتر است:

چرا وارد حیطه ی حمل و نقل شدید؟
در خانواده ای به دنیا آمدم که پدر و مادر هر دو آموزش پرورشی بودند و هر دو شغل آزاد هم داشتند. دومین دختر از چهار دختر خانواده ای که وضع متوسطی داشت. دیپلم آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ که گرفتم رشته ی مهندسی عمران دانشکده فنی قبول شدم. خودم جراحی دوست داشتم ولی پدرم خیلی دلش می خواست مهندسی بخوانم.دوسال در ایران درس خواندم و بعد واحد هایم را به دانشگاه انگلیس انتقال دادم و همانجا درسم را تمام کردم و بعد از انقلاب به ایران برگشتم. در آن سال ها کار کردن در رشته ی عمران آن هم برای یک زن ، وضعیت نابسامانی داشت. به خاطر همین ترجیح دادم از تخصص دیگری استفاده کنم و آن هم زبان انگلیسی بود.به عنوان مترجم وارد شرکتی شدم که علیرغم این که فکر می کردم یک شرکت بازرگانی است ولی یک شرکت حمل و نقل بود. همین سرآغازی شد برای شناخت و علاقمند شدن به این رشته و بعد سه سال و نیم کارمند آن شرکت بودم تا این که تصمیم گرفتم به طور جدی وارد صنعت حمل و نقل بشوم.

چرا به همان کارمند بودن اکتفا نکردید؟
روحیه ی آدم ها با هم فرق می کند. باید ببینید از زندگی چه می خواهید. من شاید قابلیت تابع شدن و قراردادی شدن را نسبت به یک سری دستورالعمل نداشتم. همیشه دلم می خواست سکان هدایت کار، دست خودم باشد. کار روتین حوصله ام را سر می برد و تنوع طلبی در کار را دوست داشتم. فضای کارمندی برایم کوچک بود. زمانبندی و کارهای تکراری و نداشتن قدرت عمل حسته ام می کرد. حالا که فکر می کنم می بینم همیشه سمت و سوی ذهنی من همین بوده. وقتی برمی گردم سمت بازی های دوران کودکی می بینم خیلی اهل خاله بازی و عروسک بازی نبودم و بیشتر بازی هایم پسرانه بود مثل فوتبال. ضمن این که به محض ورودم به این شرکت ، ازدواج کردم یعنی اوایل سال 59 و علاوه بر روحیات خودم ، همسرم هم اصرار داشت که درکار، محدود و محصور نمانم. می گفت به جای کار اجرایی دنبال استراتژی کار برو.

جالب است که همسرتان این قدر موافق قدم زدن شما خلاف جهت باد بود؟
این تفکر خاص همسرم بود. ویژگی خودش بود. یعنی به خاطر دو سه سال زندگی با من ، تغییر نکرده بود. با این حال قابلیت های مرا هم دیده بود و می دانست که اگردر تصمیم گیری، آزادم بگذارد ، حتما به نتیجه می رسم. همیشه اعتقاد دارد که محدود بودن آدم ها چه زن و چه مرد در چارچوب خانواده ، غایت و مقصود نیست. همیشه هم مثالش این است که تو داری تمام وظایف خانه ات را حتی فراتر از یک زن خانه دار انجام می دهی. مسئولیت مادرانه ات را هم به بهتر نحو انجام می دهی اما جامعه هم بر گردن تو حقی دارد که باید با تمام توانایی هایت ، در جامعه خدمت کنی. به خدا این ها شعار نیست. طرز تفکرش همین است. طبیعی ست که با این طرز تفکر، مسیر آدم به سمت اوج هدفی که دارد ، هموارتر می شود. شک ندارم اگر می خواستم تنها و یک تنه، از این راه پر پیچ و خم بگذرم قطعا به این نقطه ای که الان رسیده ام ، نمی رسیدم. موتور محرک من همیشه همسرم بود و هست. شاید حرف هایم ، به نظرت خیلی شعاری بیاید ولی اگر یک روز سرزده بیایی دفترم یا خانه ام و با من چای بخوری این حرف هایی را که الان می زنم بیشتر درک می کنی.

چه اصراری دارید که کنار این همه مسئولیت ، زن خانه دار هم باقی بمانید؟
من زندگی می کنم. به دست های من نگاه کن. من مدام کار می کنم و با تمام وجودم زندگی می کنم. دیروزیک ربع به 6 از خانه بیرون آمدم چون 6:30 در اتاق بازرگانی جلسه صبحانه داشتیم و 10 شب به خانه رسیدم . بعد از این که شام خوردیم برای امروز خواستم تاس کباب درست کنم. سیب زمینی و پیازها را در سینی گذاشتم تا پوست بگیرم.وقتی نشستم احساس کردم خیلی خسته ام و بعد بلافاصله به خودم گفتم من خسته نیستم. تازه انگار از خواب بیدار شده ام و باید یک روز جدید را شروع کنم. چون زندگی در خانه ی ما، از همان موقع شروع می شود. همسرم مثل همیشه برگشت و گفت: چقدر به تو می گویم آشپزی نکن! پس این رستوران ها را برای چه گذاشته اند؟خود بچه ها هم غذای بیرون را بیشتر دوست دارند. گفتم: غیر ممکن است. غذایی که با محبت پخته می شود تاثیرش چند برابر غذای بیرون است.

این انرژی را از کجا می گیرید؟ می شود گفت ذاتی و خدادادی؟
به خدا نمی دانم. ولی از یک چیز مطمئنم. من ژن گیلانی دارم و تاریخ و شرایط جغرافیایی، به مردمان آن منطقه ، سخت کوشی را آموخته. شاید به این دلیل است. به خانم های گیلانی نگاه کن. در مزرعه هایشان زن ها بیشتر از مردها کار می کنند. به هر حال وقتی به خانه می رسم انگار تازه زندگی ام را شروع کرده ام. در عین حال که باید درس هم آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ بخوانم. چون الان در رشته ی مدیریت تحول ، دکترا می خوانم.

چه نیازی به درس خواندن داشتید؟
بعد از این که دیدم مهندسی عمران رشته ی کاری من نیست. دوباره رفتم از نو لیسانس مدیریت بازرگانی گرفتم و کارشناسی ارشدم را مدیریت استراتژیک گرفتم . دلیلش هم این بود که از نظر کاری، در جوی زندگی می کنم که نیاز دارم برای خودم به روز باشم. در کار اگر به روز نباشی، یک جایی تفکر سنتی جای تحصیلات تو را می گیرد.چون بعد از این که وارد صنعت حمل و نقل شدم ، علاقه ام را دیدم و میزان پایبندی ام را نسبت به این رشته سنجیدم.

ریشه ی اصلی این علاقه چه بود؟ آن که بیشتر از دلایل دیگر پایبندتان کرد؟

مهم ترینش این بود که همه تصور می کردند که یک زن هیچ وقت نمی تواند در زمینه ی حمل و نقل کار مدیریتی انجام بدهد و من در هیچ کار سالمی ، مانع و محدودیتی برای زن بودن نمی بینم. معتقدم وقتی علاقه ای هست حتما توانایی انجام آن کار هم وجود دارد فقط باید زمینه ی پرورشش را فراهم کرد.این ها واقعیت هایی ست که به آن رسیدم.

فاطمه مقیمی

و کمی از آن همه مشکلاتی که در این مسیر به خاطر زن بودن برایتان بوجود آمد ؟
من برای ثبت شرکتم باید به وزارت راه می رفتم. پروسه های خودش را دارد. سوابق کاری می خواهد و امتحان های متعدد ورودی . اواخر سال 61 که وارد این صنعت شدم هنوز هیچ زنی قدم در این عرصه نگذاشته بود.خیلی مکافات کشیدم تا توانستم موفق بشوم و شرکتم را ثبت کنم. اولین و مهم ترین سختی اش این بود که باور حضور یک زن در این شغل وجود نداشت. وقتی می پرسیدم منع قانونی اش کجاست ؟ چرا نمی توانم ؟ می گفتند نمی توانی. می گفتم خب بنویسید . می گفتند نوشتنی نیست.پایداری و پیگیری من باعث شد از هزار خان این مسیر پر پیچ و خم بگذرم و تاییدیه را از وزارت راه بگیرم. مثلا می گفتند باید بروی رشته ی مرتبط بخوانی. گفتم مگر تمام این هایی که در این زمینه فعالیت می کنند تحصیلات مرتبط دارند. آن ها یا راننده اند و یا گاراژ دارند. بعد می گفتند به آن ها کاری نداشته باش شما زمینه ی تحصیلاتت به این رشته نمی خورد. این بود که همان سال رفتم دانشگاه آزاد و در رشته ی مدیریت حمل و نقل ثبت نام کردم و شاگرد سوم هم شدم.

دلیل این همه اصرارتان چه بود؟ نمی شد بروید سراغ کاری که دردسرکمتری داشته باشد؟
درست است. چون علاوه بر این که اصلا چنین باوری وجود نداشت و من باید خیلی ها را متقاعد می کردم ، خیلی وقت ها توهین هم می شنیدم. ورودم به این رشته، انگار یک جوری دخالت در امور مردان بود. وارد صحنه ای شده بودم که انگار این صحنه ، صحنه ی بازی من نبود.اصلا حاضر نبودند مرا بپذیرند چه برسد به این که بخواهند به من به چشم یک رقیب نگاه کنند و دقیقا این سنگ اندازی ها مرا جسورتر و مصرتر می کرد. چون همیشه در رویاهایم ، انجام کارهای غیرممکن را دوست داشتم. کاری که هرکسی نتواند. ضمن این که این کار نسبی نبود که از طریق خانواده به من رسیده باشد.یک جور نوآوری بود. طبیعی بود که وقتی قصد انجامش را کردم می بایست ریسک های زیادی را هم می پذیرفتم. حتی بعد از ثبت شرکت ، یا مرا در بحث های تشکلی راه نمی دادند یا اگر مطلع می شدم و می رفتم، اصلا مرا ندید می گرفتند.یادم می آید در یکی از مراسم های ماه رمضان ، افطاری می دادند و من هم خبر شدم و رفتم. گوشه ی رستوران برای من چادر زدند و گفتند شما برو آن جا بنشین. من یک نفر تنها آن جا نشستم ولی رفتم و باز هم رفتم.همین امروز هم با وجود این که سطح آگاهی مردم خیلی بالا رفته ، اما یک جوان حاضر نیست با اصرار به خواسته اش برسد و این همه ملامت بشنود و سختی ببیند.وقتی از من می پرسند چرا به این جا رسیدی؟ می گویم من به خاطر نگاه و باور و تفکر خودم آمدم .خوشحالم که در هیچ مقطعی از زندگی ، از هیچ رانتی استفاده نکردم. هیچ گونه وابستگی در هیچ دوره ای از زندگی ، به قدرتی یا نهاد و وزارتخانه ای نداشتم و حتی خیلی از موانع برسر راهم بود به خاطر نوع جنسیت و نگاهم ، نوع کاری که انتخاب کردم و این که اولین بودم. اما امروز که نگاه می کنم به خاطر راهگشا بودنم، بسیار احساس غرور می کنم.نه به خاطر موقعیتی که الان دارم . به خاطر این که راه را برای دیگران باز کرده ام.

شما واقعا بانوی میلیاردر ایران هستید؟
اولا امروز هر کسی که در تهران یک خانه ی معمولی داشته باشد میلیاردر است. ولی نگاه بدی که به اصطلاح میلیاردر، در جامعه وجود دارد ، درست نیست. چون در اسلام هم سرمایه داشتن قابل قبول است فقط باید ببینی سرمایه از کجا به دست آمده. آنچنان که همه تصور می کنند سرمایه مالی ندارم ولی مولتی میلیاردم به خاطر انرژی ها و روابط انسانی که دارم. من آن قدر دوست و رفیق دارم ، آن قدر همراه دارم ، آن قدر آدم ها را می شناسم و آدم ها مرا می شناسند که خودش مهم ترین سرمایه من است. چون در نهایت چیزی با خودم نمی برم ولی اثراتی که از خودم باقی می گذارم ثروت من محسوب خواهد شد.
الان که در صنعت حمل و نقل نگاه می کنم ، تعداد قابل توجهی از مدیران این صنعت ، پرسنل من بودند و این افتخار من است. سرمایه داشتن یعنی همین. بیا دو روز با من زندگی کن تا بفهمی وقتی می گویم سرمایه ام روابط انسانی ست یعنی چه.

بعد از ثبت شرکت ، با چقدر سرمایه شروع به کار کردید؟
با سرمایه ای خیلی محدود. از یک اتاق در شرکت همسرم شروع کردم. همه کاره اش هم خودم بودم. صبح می آمدم اتاق را گردگیری می کردم و چایی می گذاشتم. تلفن که زنگ می زد، موهبت صدای زنانه این بود که می توانستتم صدایم را نازک کنم و ادای منشی شرکت را در بیاورم. فرزند کوچکم را هم می بردم. بعد تلفن را روی اسباب بازی کودکم می گذاشتم تا آهنگ بزند و بعد گوشی را برمی داشتم که یعنی الان وصل شدید به خانم مقیمی. وقتی قرار بود نامه بفرستم جایی ، کارمند که نداشتم . خودم می بردم و می گفتم می خواهم شما را بیشتر بشناسم و بیشتر ارتباط برقرار کنم. تا وقتی به در آمدزایی برسم و منشی و آبدارچی بگیرم و پرسنل زیاد کنم ، کارم همین بود.

چرا با داشتن شرکت حمل و نقل راضی نشدید؟
بعد از این که شرکت پا گرفت باز احساس کردم کافی نیست و باید کار بزرگتری انجام بدهم. از روز ثبت شرکت ، عضو صنف حمل و نقل شده بودم .این بود که بعد از مدتی، کاندیدای هیات رییسه ای شدم و به عنوان آخرین و نهمین نفر، رای آوردم. قبلش رفتم گواهینامه ی پایه یکم را گرفتم تا وقتی راننده می گوید ماشینم آب و روغن قاطی کرد یا قیچی کرد مرا سر کار نگذارد و به او بگویم می فهمم چه می گویی. زمانی می توانستم این حرف را بزنم که امتحانش را داده باشم. آن موقع خیلی جوان بودم باید سواد و مهارتم را بالا می بردم تا باورم کنند. دفعه ی اول تپه و شهر را در یک روز قبول شدم اما فنی را دفعه ی دوم قبول شدم. چون افسر از همه نیم دور می گرفت . خدا شاهد است که من یک بالشت برده بودم چون پایم نمی رسید. از من دو دور و نیم تپه را گرفت. پنج جلسه هم بیشتر تمرین نرفته بودم اما کاری که بخواهم انجام بدهم با تمام انرژی دنبالش می روم و مطمئنم موفق می شوم.

قصه ی اتاق بازرگانی چه بود؟

کاندیدا شدم و با رای خیلی خوب انتخاب شدم. 13 سال رییس بخش حل اختلاف بودم و بعد رفتم کارشناسی دادگستری را در صنعت حمل ونقل گرفتم تا بتوانم به عنوان کارشناس حرفی برای گفتن به مراج قضایی داشته باشم و بعد در دور سوم رای اول را آوردم. بعد هم انجمن ملی زنان کارآفرین را در وزارت کشور ثبت کردم. بعد دیدم اتاق بازرگانی می تواند جای خوبی باشد تا برای قشر بانوان کار خاصی انجام بدهم. سال 85 در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی خودم را کاندیدا کردم و به عنوان تنها زن انتخاب شدم. در آن جا رییس کمیسیون حمل و نقل شدم در اتاق تهران و بعد در اتاق ایران هم کاندیدا شدم و آن جا هم در همین سمت انتخاب شدم. همان جا مشاور رییس اتاق بازرگانی ایران درامور زنان کارآفرین انتخاب شدم که تا الان هم سمت مشاور را دارم.

چطور شد به تعاملات بین المللی فکر کردید؟
خواستم در اتاق تهران ،دفتری را به نام شورای بانوان بازرگان راه اندازی کنم که تایید شد و بعد منشورش را نوشتم و ثبت شد و6 سال شورا وجود داشت . بعد وزارت بازرگانی به من پیشنهاد داد که عملکرد شورا را بسیار خوب دیدند. از آنجا تعاملات بین المللی را شروع کردم. بورسیه های دوره های کوتاه مدت را از کشورهای مسلمان خارجی گرفتم که 6 سال است برای آنجا با هزینه دانشگاه هایشان دانشجو می فرستم که به نظرم بسیار کارهای تاثیرگذاری آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ بوده و خواهد بود.وقتی می گویم سرمایه دارم به خاطر همین کارهاست که راضی ام می کند. چون کار اجتماعی را خیلی دوست داشتم و دارم. بعد هم مجموعه ای را به نام کانون بانوان بازرگان راه انداختم. هیات موسس و رییس هیات مدیره اش بودم و از هر ارگانی در این کانون حضور داشتند. بعد هم به فکر تشکیل یک ان جی او افتادم که در اتاق بازرگانی ایران ثبت شد . این کانون یک سال است که وجود دارد ولی مطابق انتظارم پیش نرفتم که بعد از این که رای آورم استعفا دادم. یک سال پیش هم دفتری را در دانشگاه صنعتی شریف به نام دفتر توسعه ی کارآفرینی زنان احداث کردم .

و کارآفرین برتر جهان اسلام؟
سال 2012 به عنوان کارآفرین برتر جهان اسلام انتخاب شدم از سوی آی دی بی یا بانک توسعه اسلامی که مرکزش در عربستان است ،آن هم به دلیل کارهای کارآفرینی که در ایران و منطقه انجام دادم یعنی به خاطر کلاس ها و کارگاه های آموزشی که در کشورهای در حال توسعه گذاشتم مالزی، سریلانکا، اندونزی، کامبوج ، ویتنام. در تمام این کشورها کار کرده ام و کار می کنم ولی بالاخص به خاطر پیشرو بودن یک زن در صنعت حمل و نقل به من تکیه کردند. دانشگاه صنعتی شریف کتابی را درباره ی کارآفرینی من منتشر کرد که با کمک دخترم ترجمه اش کردیم تا من این کتاب را در مراسمی که در شیبان بود، ببرم که بردیم و در اجلاسی که از 56 کشور نمایندگانش حضور داشتند بیشتر از 300 نسخه آن را توزیع کردم تا فقط به قصد حضور نرفته باشم دست کم اثری گذاشته باشم و زنان در هرکجای دنیا با خواندن این کتاب باور کنند که می توانند.

به بازنشستگی هم فکر می کنید ؟
فکر می کنم آن قدر در دنیا کار برای انجام دادن هست که نباید درنگ کرد. اگر قرار بود در تمام کارهایی که راه انداختم بمانم نه من رشد می کردم نه جامعه رشد می کند. به جانشین پروری بی نهایت اعتقاد دارم و این آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ سلسله مراتبی بودن خیلی لازم است. خیلی ها فکر می کنند نردبان یک پله دارد و بالا رفتن شان مستلزم این است که تو را پایین بکشند متاسفانه در جامعه ما، این نگاه های حذفی زیاد است.با این حال مهم نیست. مهم این است که علیرغم تمام این همه ساز مخالف ، تصمیم گرفتم و توانستم و شد. در عین حال که هنوز خیلی کارها مانده که باید انجام بدهم .
4545

12 نفر که با انجام کمترین زمان کار، میلیاردر شدند

12 نفر که با انجام کمترین زمان کار، میلیاردر شدند

اکثر میلیاردر ها باید برای جمع آوری ثروت خود یک عمر کار کنند، اما برخی نیز توانستند میلیاردها دلار را در مدت زمان نسبتا کوتاهی کسب نمایند. این فهرست شامل پیشگامان کسب و کار آنلاین مانند جف بزوس و نوآوران عرصه تکنولوژی مانند مارک زاکربرگ و ایوان اشپیگل است که همه آنها با کمتر از شش سال کار توانستند میلیاردر شوند. در ادامه با زوم لایف همراه باشید.

بعضی از میلیاردهای کنونی، افراد با نفوذ عرصه کسب و کار جهانی می باشند. به نظر می رسد که جمع آوری یک میلیارد دلار به یک عمر کار سخت نیاز داشته باشد اما بعضی از مردم موفق شدند در کسب و کار آنلاین این مقدار را حتی در بازه زمانی یکساله جمع آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ آوری کنند.

ما لیستی از میلیاردرهای خود ساخته را که ثروت خود را به سرعت افزایش دادند، گردآوری نموده ایم. این فهرست از پیشگامان کسب و کار آنلاین همانند مدیران اجرایی بزرگترین سایتهای رسانه اجتماعی این سیاره که به ثروتمندترین و تاثیر گذارترین فعالان دنیای کسب و کار تبدیل شدند تشکیل شده است.

برای مشاهده اینکه چه کسانی در کوتاه ترین زمان ممکن به یک فرد میلیاردر تبدیل شدند مطلب زیر را بخوانید. اما مطمئن باشید که کسب نتایج آنها به این سادگی ها نیست.

1. ادواردو ساورین - 1 سال

ادواردو ساورین

ادواردو ساورین که از طریق همکاری با مارک زاکربرگ در سال 2004 فیسبوک را پایه گذاری نمود و تنها یکسال بعد این شرکت را رها کرد یک مثال برجسته در صنعت رسانه های اجتماعی به شمار می آید. با وجود اینکه ساورین کمتر آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ از یک سال در فیس بوک کار کرد، اندکی از سهام شرکت را برای خود نگاه داشت که ارزش آن تا سال 2010 به بیش از 1 میلیارد دلار رسید. هم اکنون سهام ساورین بیش از 9 میلیارد دلار ارزش دارد.

2. ایوان اشپیگل و بابی مورفی - 3 سال

ایوان اسپیگل و بابی مورفی

ایوان اسپیگل و بابی مورفی، در سال 2011 پس از معرفی ایده یک برنامه به اشتراک گذاری عکس که در آن تصاویر ناپدید می شوند، اسنپ چت را راه اندازی نمودند. تا سال 2014، ارزش سهام این دو به 1 میلیارد دلار رسید و یک سال بعد این مقدار به 20 میلیارد دلار افزایش یافت و سبب شد که این دو نفر نیز در کمتر از یکسال در لیست میلیاردرهای فوربس قرار گیرند.

3. شان پارکر - 1.5 سال

سین پارکر

شان پارکر ممکن است به عنوان موسس یک سایت پیشگام به اشتراک گذاری موزیک تحت عنوان Napster شناخته شده باشد، اما او به عنوان رییس فیس بوک توانست به یک میلیاردر تبدیل شود. پارکر به عنوان نخستین رئیس فیس بوک برای دوره ای کمتر از یکسال ریاست این شرکت را بر عهده داشت و از سال 2004 کار خود را آغاز نمود.

شان پارکر در اوایل سال 2006 شرکت را ترک کرد، اما به گفته بلومبرگ تقریبا 70 میلیون سهام فیس بوک را برای خود نگه داشت. او حدود 3.5 میلیون سهم خود را پیش از اولین عرضه عمومی فیس بوک در سال 2012 به فروش رساند و همین امر باعث شد در رده میلیاردهای جهان قرار گیرد.

4. پیر امیدیار - 3 سال

پیر امیدیار

پیر امیدیار در سال 1995 در سن 28 سالگی eBay.com را راه اندازی کرد و اولین آیتمی که در این که سایت حراج به فروش رسید یک لیزر پرینتر شکسته بود. سه سال بعد، هر سهم این شرکت به مبلغ 18 دلار به عموم عرضه شد. و در طی سه ماه ، قیمت سهام در بازار به 300 دلار رسيد و پیر امیدیار ميلياردر شد.

5. جف بزوس - 6 سال

جف بزوس

در سال 1993، جف بزوس، که یک بانکدار سرمایه گذار بود، یک فروشگاه کتاب آنلاین به نام Amazon.com را افتتاح نمود. شش سال بعد، در سال 1999، او با 10 میلیارد دلار ثروت در لیست میلیاردرهای جهان فوربس قرار گرفت. ارزش خالص دارایی او در اواسط سال 2000 به بیش از 100 میلیارد دلار افزایش یافت، و نه تنها جف بزوس را به ثروتمندترین فرد در جهان، بلکه به ثروتمند ترین فرد تاریخ تبدیل نمود.

6. جی س. واکر - 1 سال

جی س. واکر

جی س واکر ممکن است رکورد سریع ترین صعود به میلیاردر شدن را داشته باشد - او در سال 1998 تنها یک سال پس از تاسیس Priceline.com به عضویت باشگاه میلیاردرها درآمد. یک سال بعد از تاسیس Priceline وی وارد لیست میلیاردرهای جهان شد اما او در اکتبر سال 2000 این کمپانی را ترک کرد و سهام خود را "تنها به قیمت" 426 میلیون دلار فروخت.

7. مارک زاکربرگ - 4 سال

مارک زاکربرگ

بنیانگذار و مدیر عامل شرکت فیس بوک، مارک زاکربرگ در ابتدای سال 2008 به لیست میلیاردرهای فوربس وارد شد تنها به این خاطر که هولدینگ خود را که چهار سال پیش در رسانه های اجتماعی آغاز کرده بود، به ثبت رساند. هم اکنون مارک زاکربرگ ارزش بیش از 60 میلیارد دلار ثروت دارد.

8. جری یانگ آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ و دیوید فیلوو - 4 سال

جری یانگ و دیوید فیلوو

دیوید فیلوو و جری یانگ در سال 1994 یاهو را تاسیس کردند. دو سال بعد، آنها شرکت خود را عمومی نموده و تا سال 1998 این پیشگامان موتور جستجو رسما میلیاردر شدند.

9. اریک لوفوفسکی، اندرو میسون و براد کیوول - 3 سال

اریک لوفوفسکی، اندرو میسون و براد کیوول

سه بنیانگذار گروه Groupon در سال 2011، زمانی که شرکتشان عمومی شد ثروت بسیاری به دست آوردند، و به لیست میلیاردرهای جهان پیوستند. این اتفاق برای شرکتی که در سال 2008 شروع به کار کرده بود، بد نیست.

10. مارک کوبان - 4 سال

مارک کوبان

مارک کوبان یکی از مشهورترین میلیاردرهای ساکن در ایالات متحده است، اما اینکه چگونه او به طور رسمی به باشگاه میلیاردرها پیوسته است چندان معلوم نیست. در سال 1999 میلادی وقتی که یاهو شرکت رادیوی اینترنتی Broadcast.com کوبان را تنها بعد از اینکه چهار سال از تاسیس آن می گذشت خریداری نمود این ستاره Shark Tank به یک میلیاردر تبدیل شد و به گفته جورنال وال استریت، کسب درآمد 5.7 میلیارد دلاری باعث افزایش ارزش خالص ثروت کوبا به چیزی در حدود 1.6 میلیارد دلار شد و وی تاکنون بزرگترین مالک یاهو می باشد.

11. پاتریک و جان کولیسون - 4 سال

پاتریک و جان کولیسون

پاتریک و برادر او جان کولیسون در سال 2016 میلادی تنها 4 سال پس از تاسیس شرکت Stripe، که پرداخت های آنلاین را ساده تر می کرد. میلیاردر شدند. ثروت آنها هم اکنون به 9 میلیارد دلار رسیده است. این امر سبب شد که جان 27 ساله و پاتریک که کمی بزرگتر بود، به جوانترین میلیاردران جهان تبدیل شوند و البته آنها این عنوان را هنوز هم حفظ نموده اند.

12. گری وینیک - 2.5 سال

گری وینیک

در سال 1997 ، گری وینک شرکت مخابراتی Global Crossing را تاسیس کرد که به شرکت هایی مانند مایکروسافت و AT & T کمک می کرد تا به مشتریان آسیایی دسترسی پیدا کنند. فقط یک سال بعد، Global Crossing عمومی شد و ارزش سهام آن به 4.5 میلیارد دلار رسید. در سال 2002، Crossing Global ورشکسته شد. گرچه وینک اکثر سهام خود آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ را تا آن زمان فروخته بود.

بیوگرافی مانی خوشبین میلیاردر افسانه ای (ماشین، همسر و ثروت)

مصاحبه مانی خوشبین میلیاردر ایرانی

بیوگرافی نوعی سبک در ادبیات است که هدفش شرح و توصیف بخشی از زندگی یک فرد می باشد. در این نوع سبک نوشتاری سعی می شود ابعادی آموزنده یا انگیزه‌بخش از زندگی یک فرد بیان شود. بیشتر زندگی نامه ها بر اساس یادداشت ها و سخنان شخصی یک فرد بوده و آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ به فهرست کردن اطلاعات در مورد یک شخص مانند محل تولد، سالروز تولد و تاریخ رخدادها محدود نمی‌شود بلکه معمولا به مشکلات، شادی ها و فراز و فرودهای زندگی آن شخص می پردازد.

شما با خواندن بیوگرافی احساس می کنید که خود آن فرد در مقابل شما نشسته و تمام پیچ و خم های زندگی خود را برای شما تعریف می کند. ما در این مجموعه مقالات در ایران فاندر سعی می کنیم کارآفرینان موفق ایرانی را معرفی و خلاصه ای از زندگینامه آنها را برای شما بازگو کنیم.

شاید هر سری انتخاب یک فاندر موفق ایرانى براى ما یکى از سخت ترین کارها باشد اما مفتخریم تا اعلام کنیم که مانی خوشبین عزیز برای الگو گرفتن، یکی از انتخاب های ما خواهد بود. آقای خوشبین یک کارآفرین، سرمایه گذار و نویسنده ایرانی آیا مولتی میلیونر شدن سخت است؟ الاصل است که توانسته با قدرت و تخصص ویژه ای که در زمینه مشاوره املاک دارد، به ثروت قابل توجهی در آمریکا دست یابد.

او راز ثروتمند شدن خود را در سخت هوشمندانه کار کردن می داند و با اشتراک گذاشتن عکس های مختلف ماشین های لوکس و سوپراسپرت خود در شبکه اجتماعی به شهرت قابل توجهی دست یافته و به نوعی می توان او را قوی ترین اینفلوئنسر خودروهای لوکس و خاص در جهان نامید.

مانی میلیونر خودساخته ایرانی در آمریکا زندگی می کند. او با چالش ها و سختی های بسیاری در مسیر موفقیت خود روبرو شده و حتی در برهه ای از زندگیش، بیچارگی و بدبختی را قدرتمندترین انگیزه خود می دانسته اما هیچوقت ناامید و تسلیم سختی ها نشده است، او هدف هایش را دنبال کرد و پله های ترقی را پیمود؛ از این رو ما به او لقب «امپراطور املاک آمریکا» را می دهیم.

رسالت ما در ایران فاندر این است که دلیل عدم موفقیت هیچ فردى در کسب و کار اینترنتی به علت نبود دانش نباشد. کاش ما کارآفرینان بزرگ منشی همچون مانی خوشبین را در سطح جهان بیشتر داشته باشیم و همیشه برای ترویج مسیر درست، از کارآفرینان نوپا حمایت و پشتیبانی کنیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.