آشنایی با مفهوم اشباع خرید


ادبیات کودک و نوجوان تزئینی نیست | مسیر سالم ادبیات کودک منحرف شده | شاهکارهای ادبی ادبیات کودک و نوجوان گم شده‌اند

سیداحمد میرزاده، از شاعران و نویسندگان فعال در حوزه کودک و نوجوان است آشنایی با مفهوم اشباع خرید که آثارش همواره مورد توجه مخاطبان و کارشناسان و منتقدان ادبی قرار گرفته و اغلب کتاب‌هایش در جشنواره‌های ادبی برگزیده شده است.

سیداحمد میرزاده

همشهری آنلاین-آراسته سلیمی توپقراء: انتشار بیش از ۲۰عنوان کتاب در بخش ادبیات کودک و نوجوان و موفقیت بخشی از این آثار در بیش از ۱۰جشنواره‌ ادبی، بخشی از کارنامه ادبی و همچنین موفقیت‌های او در این حوزه را نشان می‌دهد. میرزاده در مطبوعات کودک و نوجوان هم حضور فعال دارد و آثار متعددی از وی در نشریات کودک و نوجوان منتشر شده است.

از تازه‌ترین آثار این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان می‌توان به کتاب پژوهشی «در هفت آینه» اشاره کرد که موضوع آن، نقد و بررسی کتاب‌های نظری شعر کودک و نوجوان در ایران است. برای آشنایی با دیدگاه‌های سیداحمد میرزاده درباره ادبیات کودک و نوجوان و همچنین کتاب جدیدش؛ در هفت‌آینه، با این شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان گفت‌وگو کرده‌ایم.

جایگاه شعر و داستان کودک و نوجوان در جامعه ایران را چگونه می‌بینید؟ آیا می‌توان ادعا کرد در سال‌های اخیر شاهد رشد و اعتلای این حوزه ادبی در میان نویسندگان و مخاطبان کودک و نوجوان هستیم.

بله، به‌نظر من در سال‌های بعد از انقلاب، هیچ بخش از ادبیات، به اندازه ادبیات کودک و نوجوان رشد نکرده است. به‌طوری که تبدیل به یک گرایش علمی خاص شده و الان در دانشگاه‌های معتبر کشور ازجمله دانشگاه شیراز و دانشگاه شهید بهشتی در دوره‌های ارشد و دکتری تدریس می‌شود.

نویسندگان و شاعران کودک؛ روزبه‌روز به ذهن و زبان کودکان نزدیک و نزدیک‌تر شده‌اند و امروز آثار خلاقی تولید می‌شود که قابل رقابت با بهترین آثار ادبیات جهانی کودک است. اما متأسفانه آشنایی خانواده‌ها با مقوله ادبیات ناب کودک، بسیار اندک است. آشنایی دستگاه‌های فرهنگی کشور نیز همینطور. با کمال تأسف باید عرض کنم گاهی حتی ناشران خاص کودک هم ناآگاهانه گام برمی‌دارند و گاه نیز عامدانه و بنا به مصلحت‌هایی غیرفرهنگی گام‌هایی برمی‌دارند که به زیان ادبیات ناب کودک ما تمام می‌شود.

در چنین شرایطی، وضعیت عرضه و تقاضا در بخش ادبیات کودک چطور است؟

از آنجا که تناسبی بین عرضه و تقاضا در عرصه ادبیات کودک وجود ندارد، یعنی تقاضا بسیار بالاتر از میزان عرضه آثار خوب است، خواه‌ناخواه در چنین شرایطی کالاهای بد نیز مشتریان بسیار خواهند داشت. این امر رقابت نابرابری را میان تولیدکنندگان آثار کودک به‌وجود می‌آورد. این رقابت ناعادلانه، گاهی ناشران فهیم را هم به سمت اقدام‌های غیرفرهنگی سوق می‌دهد.

یکی از موضوعات مطرح در ادبیات کودک، مسئله مجموعه‌سازی و بسته‌بندی‌های موضوعی و پک‌های به‌اصطلاح خلاقانه است که مدام در بازار توزیع می‌شود. شما در این‌باره چه نظری دارید؟

در سال‌های اخیر، ما با روند روبه‌رشد شعارزدگی جدید روبه‌روییم که مصادیق آن را می‌توان در مجموعه‌سازی، بسته‌بندی موضوعی، پکیج‌کردن محتواهای خلاق و افزایش ترجمه‌های ضعیف در موضوع مهارت‌های زندگی دید. اینها واقعا عرصه را بر کارهای خلاق تنگ کرده‌اند و فضا برای جولان شعاردهندگان و کپی‌گران و هوچی‌گران فراهم شده است.

اینها مسیر سالم ادبیات کودک در دهه‌های گذشته را تا حد زیادی منحرف کرده و شاهکارهای ادبی در این میان گم شده‌اند. خانواده‌ها هم متأسفانه با اعتماد به دستگاه‌های فرهنگی، کودکان‌شان را به این سمت‌وسو می‌کشانند. غافل از اینکه اینگونه کارها، در ذات خود مستقیم‌گویی توهین‌آمیزی دارد که قطعا از چشم تیزبین کودکان باهوش روزگار ما دور نخواهد ماند و در درازمدت تأثیرات مخربی هم در ذوق و طبع نسل نوجوان و جوان خواهد داشت. همچنین با پایین آوردن سطح هنری ادبیات، به فرهنگ ما آسیب خواهد زد.

مسئله مهم ادبیات کودک در کشورمان را در چه در مواردی می‌بینید؟

مسئله مهمی که در ادبیات کودک وجود دارد عدم‌هماهنگی بین تعداد آثار و تعداد کودکان است. تناسبی بین عرضه و تقاضا در این حوزه وجود ندارد. شاید تعداد نویسندگان حرفه‌ای این حوزه به ۲۰۰نفر برسد و این در حالی است که جامعه مخاطبان کودک ما آثار نابی دریافت نمی‌کند و در این حوزه با کمبود آثار باکیفیت روبه‌رو هستیم. این معضل باعث شده تا بازار کتاب کودک و نوجوان کشور با تولیدات و محصولاتی با سطح کیفیت پایین اشباع شود.

متأسفانه وضعیت فعلی ادبیات و نشر ما به‌گونه‌ای است که تعداد کتاب‌های نامناسب به نسبت کتاب‌های مناسب برای مخاطبان کودک خیلی بیشتر هستند و چون مخاطب کودک چندان متوجه کیفیت اشعار نمی‌شود لذا تهیه کتاب‌های بی‌کیفیت و نازل باعث نگرانی‌ او نمی‌شود. این مسئله برای کسانی که در امر تولید آثار دستی دارند قابل درک است، نه خود کودکان و حتی والدینشان.

در این میان حتی امور تربیتی مدارس هم آنگونه که باید با کودکان و روحیات آنها آشنایی ندارند. در این شرایط باید فرایندی برای معرفی آثار خوب و ناب ادبیاتی در این زمینه فراهم شود. ما باید با معرفی آثار باکیفیت در حوزه ادبیات کودک و با فراهم کردن روش‌هایی برای توسعه این ادبیات باعث بهبود وضعیت موجود شویم. جامعه باید بیش از پیش با ادبیات ناب کودک آشنا شود و تا زمانی که این اتفاق نیفتد پیشرفت در این حوزه بسیار دشوار و کند صورت می‌گیرد.

اگرچه رشته ادبیات کودک در دانشگاه‌ها دایر شده است اما ما باید به وسیله تربیت نویسنده‌های خوب سعی در تولید مجموعه‌های بهتر داشته باشیم و تناسب بین عرضه و تقاضا را ایجاد کنیم.

به‌نظر شما، افرادی که می‌خواهند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کنند باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ و آیا صرف آشنایی با برخی ویژگی‌های کودکان و نوجوان می‌تواند برای شروع فعالیت در این زمینه کافی و مؤثر باشد؟

افرادی که می‌خواهند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کنند، باید به ۲ معنا پیوسته توجه داشته باشند؛ نکته اول این است که این افراد در حال کار برای مخاطبی با ویژگی‌های خاص هستند و نکته دیگر این است که برای مخاطب خاص اثری ادبی خلق می‌کنند. مشکل بسیاری از افرادی که ادبیات کودک را سرسری می‌گیرند، همین است که یا از یک یا از هر دو موارد گفته‌شده غافل‌اند. آشنایی با کودک و نوجوان هم مسئله ساده‌ای نیست.

برخی خیال می‌کنند همین که پدر، مادر یا معلم هستند و در اطرافشان کودکان زیادی را دیده‌اند، دیگر تکمیل هستند و دیگر به شناخت مخاطب نیاز ندارند. آنها فرزندان خود را نماینده کل کودکان آشنایی با مفهوم اشباع خرید جهان می‌دانند. البته آشنایی با مخاطب کودک و نوجوان مسئله‌ای است که هم به اطلاعات علمی مانند آشنایی با فیزیولوژی و روانشناسی رشد، آشنایی با جامعه‌شناسی کودکان و هم به اطلاعات تجربی نیاز دارد.

به آشنایی با مفهوم اشباع خرید این معنی که هر ۲ اینها با هم باید باشد. کسی که کودک را فقط از طریق کتاب‌های علمی شناخته باشد هم در واقع شناخت بسیار ناقصی دارد. نویسنده کودک باید سعی کند با طیف وسیع و متنوعی از کودکان ارتباط مستقیم داشته باشد. در این بخش هم نباید یک کتابی بود. یعنی همانطور که در بخش شناخت تجربی بچه خود من ملاک کامل و تمامی نیست، در بخش علمی نیز به صرف خواندن یک یا ۲ کتاب نباید احساس کنیم که به شناخت کامل مخاطب رسیده‌ایم.

یکی از نکات کلیدی در بخش نویسندگی کودک و نوجوان، مسئله«شناخت مخاطب» است. آیا شما هم روی این نکته تأکید دارید؟ اگر موافق هستید در این‌باره بیشتر توضیح دهید.

شناخت مخاطب از جمله شناخت علمی و تجربی فقط یک بخش کار است. به صرف آشنایی با مخاطب، نمی‌توان نویسنده کودک شد. برخی با توجه به اینکه در حال نوشتن برای مخاطبی با ویژگی‌های خاص هستند، از بخش‌های هنری و ادبی کار خود غافل می‌شوند و فراموش می‌کنند که ادبیات یک هنر است. در هنر جذابیت، زیبایی و نوآوری اهمیت دارد. در نتیجه یکی از مشکلات ادبیات کودک مخصوصا در سال‌های اخیر نظریه‌های وارداتی است که بی‌توجه به جنبه‌های بومی و شناخت کارکردهای ویژه زبان و ادبیات فارسی وحی منزل پنداشته می‌شود.

شما مهم‎‌ترین ویژگی یک نویسنده یا شاعر کودک و نوجوان را در چه مواردی می‌دانید؟

مهم‌ترین ویژگی نویسنده و شاعر کودک به‌نظر من تسلط بر ادبیات کودک است. حال سؤال پیش می‌آید که تسلط بر ادبیات کودک چه معنی دارد؟ به این معنی که اگر فردی می‌خواهد شاعر کودک خوبی باشد، باید به جایی برسد که بتواند ادعا کند هیچ کتاب شعر خوبی برای کودکان منتشر نشده است، مگر اینکه آن را خوانده باشد.

رمان‌نویس نوجوان باید بتواند به جایی برسد که ادعا کند هیچ رمان باارزش و مطرحی برای نوجوانان منتشر نشده است، مگر اینکه آن را خوانده باشد؛ یعنی نویسنده باید غرق در حرفه خود و کاملا بر آن سیطره داشته باشد. نویسنده و شاعر کودک همچنین باید توابع حرفه خویش را هم بپذیرد، چرا که بعد از مدتی فعالیت مستمر نویسنده برای کودکان، کم‌کم زبان، ذهنیت و لهجه خاصی پیدا می‌کند. فرد دیگر نمی‌تواند قلمبه و سلمبه صحبت کند و این موارد کم‌کم برای فرد در روابط اجتماعی ممکن است مشکلات کوچکی ایجاد کند و نویسنده کودک باید این موارد را بپذیرد.

به‌نظر شما، رویکردها به ادبیات کودک و نوجوان باید با چه هدفی باشد؟

این پرسش مهمی است که پیرامون ادبیات کودک بسیار مطرح می‌شود، اما به عقیده من تنها این پرسش ویژه ادبیات کودک نیست. به‌طور عام درباره ادبیات هم می‌توان این سؤال را مطرح کرد که آیا ادبیات غایتی دارد؟ نظریه ادبیات بیش از ۲ هزار سال قدمت دارد، برای مثال «ارسطو» معتقد بود که هدف از ادبیات تزکیه نفس است یا در قرن شانزدهم «سرفیلیپ سیدنی» غایت ادبیات را تعلیم دانست.

می‌دانید که ما در ادبیات ژانرهای مختلفی مانند ژانر حماسی، عاشقانه و تعلیمی داریم. از دیدگاه امثال سیدنی از این انواع فقط شعر تعلیمی است که ارزش دارد. اتفاقا نظریه او طرفداران بسیاری یافت و این دیدگاه یک دوره از تاریخ نظریه ادبیات را به‌خود اختصاص داد. در ادبیات این همه آثار حماسی، عاشقانه و. داریم که عواطف ما را تحریک می‌کنند و آنها را بسیار دوست داریم؛ تمام این موارد از نظر سیدنی فاقد ارزش بود. در قرن هجدهم «ویلیام وردورث» معتقد بود که هدف از ادبیات صرفا لذت‌بخشیدن به مخاطب از طریق خلق زیبایی است. این نظریه هم اگرچه تاکنون نظریه غالب بوده است، اما هنوز هم افرادی وجود دارند که برای ادبیات غایات اخلاقی قائل هستند.

در ادبیات کودک و نوجوان هم این بحث مطرح است و شدت و حدت بیشتری دارد. تمام این بحث‌ها هم وابسته به دیدگاه‌ها نسبت به مفهوم کودکی است. دیدگاه تعلیم و تربیتی همواره کودک را موجود ناقصی می‌داند که باید به کمال برسد؛ این دیدگاه ادبیات را صرفا یک ابزار می‌داند. این دیدگاه در ادبیات کودک و نوجوان قدمتی به تاریخ کل ادبیات دارد. نظامی و جامی و. انواعی از اندرزنامه‌های مشهور دارند که سرشار از نصیحت به کودکان است. تفاوت افرادی که به‌دنبال شعر تربیتی‌اند با نظامی فقط در این است که قائل به زبان کودکانه هستند. امروز دست‌اندرکاران ادبیات کودک نگاهشان به ادبیات کودک این نیست.

آنها معتقدند ادبیات باید فرصتی به کودکان بدهد که کودکی کنند و از کودکی خود لذت ببرند. این افراد همچنین معتقدند ادبیات باید زبان احساسات و عواطف کودکان باشد و به آنها فرصت دهد از زیبایی‌های زبانی لذت برند. در اینجا نمی‌توان گفت کدام دیدگاه درست است، اما من معتقدم همانگونه که در ادبیات بزرگسال شعر حماسی، عاشقانه، تعلیمی و. وجود دارد، در شعر کودک هم ممکن است انواع ژانرها وجود داشته باشد و به تمام موارد گفته شده نیاز باشد. من به‌عنوان نویسنده کودک و نوجوان شخصا به اهداف اخلاقی، الهی و دینی در ادبیات کودک به‌شدت معتقدم، اما این هنر نویسنده و شاعر است که به‌نحوی بنویسد که دستش برای مخاطب رو نشود و کودک احساس نکند که فردی از موضع عاقل‌تر و بالاتر با او در حال صحبت است، چرا که اگر در جایی چنین اتفاقی رخ دهد، ادبیات کودک محقق نشده است.

آیا به‌نظر شما، در کشور ما و هم‌اکنون به ادبیات کودک و نوجوان به اندازه کافی توجه می‌شود یا این حوزه نیازمند توجه بیش از این است؟

به‌نظر من، دوای هر درد فرهنگی در توجه به حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. در واقع ادبیات لایه پنهان رسانه‌های تأثیرگذار جهان است. ما باید در این حوزه نگاه منظومه‌ای و بلندمدتی داشته باشیم، به این معنا که به همه ابعاد جهان‌بینی برای کودکان پاسخی زیبا و جامع بدهیم اگر توانستیم این منظومه بلندمدت را در ادبیات کودک و نوجوان ایجاد کنیم، می‌توانیم اثرگذاری لازم را انتظار داشته باشیم. کار باید به‌دست متخصص امر سپرده شود. ادبیات کودک مسئله‌ای تزئینی نیست و باید توجه و سرمایه‌گذاری لازم در این حوزه صورت پذیرد.

مکث

جای خالی مطالعه غیردرسی

من فکر می‌کنم بچه‌ها بیشتر درگیر دو مقوله درس و فضای مجازی هستند. هر دو آن‌قدر مهم هستند که نمی‌شود از بچه‌ها بخواهیم به نفع کتاب از آن دو چشم بپوشند. شاید بهتر این باشد که متولیان کتاب، قدری کوتاه بیایند و واقعیت را بپذیرند و قبول کنند که کتاب، بسیاری از کارکردهایش را از دست داده است. اما راهکار این مسئله، واقعیت این است که درس، زندگی بچه‌های ما را فلج کرده است. روزگاری درس‌خواندن، آسیبی برای زندگی عادی نبود. بچه‌ها یک شیفت درس می‌خواندند و یک عالمه وقت فراغت داشتند و تمام تابستان را به بازی یا کار می‌گذراندند.

بعد از دیپلم هم یا به دانشگاه می‌رفتند یا به سربازی و اگر دختر بودند ازدواج می‌کردند و پرونده درس بسته می‌شد. کم‌کم وضع به جایی رسید که همه باید حداقل به سطح لیسانس می‌رسیدند و بعد به سراغ زندگی می‌رفتند. اکنون اوضاع به‌گونه‌ای شده که انگاری همه باید دکتری بگیرند، بعد سراغ کار و زندگی بروند. این واقعا پدیده عجیب و قابل مطالعه‌ای است. اما درخصوص فضای مجازی، حق با نوجوانان است. این همه امکان ارتباط و اشتراک مطلب و ابراز وجود که نیاز نوجوانان است در فضای مجازی به‌راحتی فراهم است. ما نمی‌توانیم این را از بچه‌ها بگیریم و دوباره به دوران ارتباط‌های یکسویه برگردیم.

Vibrance چیست و چه تفاوتی با Saturation دارد؟

دو مورد از مفاهیم بسیار مهمی که هنگام ویرایش عکس با آن روبرو می‌شوید، Vibrance و Saturation است. اگر درک درستی از این دو مفهوم داشته باشید، به‌راحتی می‌توانید ویرایش عکس‌های خود را به‌صورت کاملاً حرفه‌ای جلو ببرید. در این مقاله قصد داریم به بررسی کامل این دو مفهوم بپردازیم و ببینیم که چگونه آشنایی با مفهوم اشباع خرید می‌توان با کمک آن ویرایش عکس را به‌صورت حرفه‌ای‌تر انجام داد.

Vibrance چیست و چه تفاوتی با Saturation دارد؟

Vibrance چیست؟ در ادامه با ما باشید تا به بررسی این مفهوم بپردازیم.

Vibrance چیست؟

دو مفهوم Vibrance و Saturation هر دو با غلظت یا اشباع رنگ سر و کار دارند اما نتیجه افزایش هرکدام در عکس‌ها متفاوت است.

اگر تفاوت این دو را خلاصه کنیم، افزایش Saturation باعث افزایش غلظت رنگ در همه بخش‌ها و نقاط تصویر می‌شود اما افزایش Vibrance فقط رنگ بخش‌ها یا نقاطی که غلظت رنگ کمی دارند یا به اصطلاح کم رنگ‌تر هستند را افزایش می‌دهد.

در واقع کمک می‌کند بخشی از تصاویر را که رنگ آن بی‌حال است، بهبود ببخشید. این در حالی است که این ابزار روی رنگ‌های اشباع‌شده تاثیر نخواهد داشت.

Vibrance چیزی نیست که به‌صورت طبیعی رخ دهد یعنی همیشه به صورت مصنوعی و در محله ویرایش عکس قابل تغییر است؛ این کار با برنامه‌هایی مثل ادوبی لایت روم یا فتوشاپ امکان‌پذیر است. شما با آموزش ادیت به سادگی می‌توایند این تکنیک ها را پیاده سازی کنید.

اگر یکبار در فتوشاپ روی یک عکس Vibrance و Saturation را افزایش دهید و مقایسه کنید متوجه تفاوت در بخش‌هایی که رنگ اشباع می‌شود خواهید شد.

Saturation چیست و چه کاربردی دارد؟

سچورشین یا همان اشباع رنگ در دنیای عکاسی کاربرد زیادی دارد. به‌عبارت‌دیگر، اگر بخواهید رنگ تمام بخش‌های تصویر موردنظر خود را افزایش یا کاهش دهید، باید از ابزار Saturation استفاده کنید.

صفر کردن Saturation عکس را سیاه و سفید می‌کند و در واقع اشباع رنگ را صفر می‌کنید.

Saturation چیست و چه کاربردی دارد؟

اما استفاده از ابزار Saturation گاهی اوقات یک مشکل اساسی به وجود می‌آورد! فرض کنید در یک عکس، بخش‌هایی از آن اشباع و بخش‌های دیگری از آن دارای رنگ‌های خنثی باشند. در این آشنایی با مفهوم اشباع خرید صورت اگر از ابزار Saturation استفاده کنید، باعث می‌شود تا بخش‌هایی از تصویر از اشباع مناسبی برخوردار شوند اما بخش‌های دیگری از آن دارای رنگ مصنوعی باشند. پس نباید فراموش کنید که این ابزار برای زمانی مناسب است که گستره رنگی تمام بخش‌های یک تصویر مشابه باشند!

نکاتی برای کاربرد Vibrance و Saturation

اکنون که با مفهوم Vibrance و Saturation آشنا شدید، زمان آن می‌رسد که ببینیم تفاوت این دو در آشنایی با مفهوم اشباع خرید چیست؟

  • گاهی اوقات کاربران فکر می‌کنند که به دلیل هوشمندتر بودن ابزار Vibrance، ابزار Saturation کاربرد زیادی ندارد و نباید از آن استفاده کرد. در حالی که بسیاری از عکاسان حرفه‌ای گاهی اوقات از Saturation استفاده می‌کنند اما به دلیل آن که ابزار Vibrance هوشمند است و نتیجه ویرایش نهایی اکثر تصاویر با آن بهتر می‌شود، استفاده از Vibrance را ترجیح می‌دهند.
  • تنها مزیتی که vibrance نسبت به Saturation دارد، این است که از اشباع بیش از حد تصویر جلوگیری می‌کند. عکاسان هم به دلیل آن که نمی‌خواهند تصاویر آن‌ها از حالت طبیعی خارج شود از آن استفاده می‌کنند.

عکس پایین یک نمونه خوب از درک این موضوع است. در عکس سمت راست Saturation افزایش داده شده و در عکس سمت چپ Vibrance زیاد شده است. کاملا مشخص است که سمت راست غیرطبیعی است.

تصویر وسط، تصویری است که با Vibrance ادیت شده است. در این تصویر مشاهده می‌شود که رنگ آسمان کمی آبی‌تر شده است، در حالی که اشباع رنگ‌های بخش دیگر تصویر خیلی تغییر نکرده است. تصویر سمت راست با استفاده از ابزار Saturation ویرایش شده است! همان‌طور که مشاهده می‌کنید، علاوه بر رنگ آسمان رنگ بخش‌های دیگر هم تغییر کرده است و درختان رنگی غیر طبیعی به خود گرفته‌اند.

مقایسه زمان استفاده از Vibrance و Saturation

اکنون که با Vibrance چیست و تفاوت‌های Vibrance و Saturation آشنا شدید، متوجه شده‌اید که هر یک از آن‌ها کاربرد خاص خود را دارند. گاهی اوقات برای آن که تصویر شما ادیت بهتری داشته باشد، باید به‌صورت هم‌زمان از این دو ابزار استفاده کنید.

انجام این کار به شما کمک می‌کند تا بتوانید میزان اشباع رنگ‌های تصویر را به‌صورت کامل کنترل‌ کنید تا از حالت طبیعی خارج نشود. به همین دلیل است که بسیاری از نرم‌افزارهای ادیت Abobe هر دو ابزار را در اختیار شما قرار داده‌اند تا بتوانید بهترین نتیجه را بگیرید.

مقایسه زمان استفاده از Vibrance و Saturation

برای ادیت بخش‌های حساس تصاویر بهتر است از Vibrance استفاده کنید تا بهترین نتیجه را از آن بگیرید.

البته این موضوع که کدام ابزار را انتخاب کنید، کار ساده‌ای نیست و در برخی تصاویر اصلاً نمی‌توانید به سادگی این کار را انجام دهید. در چنین شرایطی بهتر است تصویر خام را با هر دو ابزار تست کنید و ببینید که کدام یک نتیجه بهتری به شما می‌دهد.

معرفی اندیکاتور RSI

یکی از اندیکاتورهای مهم و محبوب در بین تحلیلگران فنی، اندیکاتور RSI است. اندیکاتور RSI یا همان اندیکاتور شاخص مقاومت نسبی (Relative Strength Index) یک شاخص حرکت است که بزرگی تغییرات قیمت های اخیر را برای ارزیابی شرایط قیمت سهام یا دارایی دیگر اندازه گیری می کند. RSI به عنوان یک اندیکاتور نوسان ساز (Oscillator) شناخته می شود (نمودار خطی که بین دو سطح مشخص حرکت می کند و دارای محدوده ی معینی است). محدوده ی نوسان این اندیکاتور از 0 تا 100 آشنایی با مفهوم اشباع خرید می باشد. از این اندیکاتور برای تشخیص مناطق اشباع خرید و فروش استفاده می شود.

کاربرد اندیکاتور RSI در تحلیل تکنیکال

شما برای استفاده از این اندیکاتور نیازی به دانستن فرمول آن و حتی مفهوم آن ندارید! این خاصیت نه فقط برای RSI، که خاصیتی است که تمام اندیکاتورها از ان بر خوردارند. در واقع می توان گفت استقبال بسیار زیادی که از اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال می شود معلول همین نکته است. شما میتوانید بدون آگاهی از فرمول و مفهوم یک اندیکاتور از آن استفاده کنید. تنها باید با قواعد کار آشنا باشید.

اندیکاتور RSI کاربردهای متنوعی در تحلیل تکنیکال دارد. این کاربردها شامل موارد زیر است:

  • پیدا کردن مناطق اشباع خرید و فروش
  • دریافت سیگنال های خرید و فروش
  • پیدا کردن واگرایی ها در قیمت

بررسی استراتژی RSI: نزدیک شدن به کف و سقف (اشباع خرید و فروش)

همان طور که ذکر شد نمودار این اندیکاتور بین دو عدد 0 تا 100 نوسان میکند. هر زمان که نمودار به زیر عدد 30 بیاید، به معنی این است که قیمت سهم از میانگین ضرر 14 روز اخیر (اگر اندیکاتور روی 14 روز تنظیم شده باشد) خیلی پایین تر است و مقدار این کاهش بیش از حد معمول بوده است. در واقع به معنی این است که فروشنده ها در حال افراط کردن هستند و سهم در منطقه اشباع فروش است و احتمالا این حالت چندان پایدار نخواهد بود. این تفسیر به معنی سیگنال خرید نیست اما میتواند یک هشدار به فروشنده ها باشد. بر عکس اگر اندیکاتور RSI به بالای 70 و هرچه نزدیک تر به 100 برسد به معنی این است که خریداران در حال افراط هستند و سهم در منطقه اشباع خرید است. این میتواند یک هشدار برای خریداران باشد و باید انتظار تعدیل قیمت را داشته باشیم. در تصویر زیر می بینیم که این انتظار برآورده شده است.

دو عدد 70 و 30 که آنها را برای مناطق اشباع فروش و خرید در نظر می گیریم، اعداد مقدسی نیستند! این محدوده تنها بر اساس تجربه ی تریدرهای مختلف در طول زمان تعیین شده است و بین تحلیلگران جا افتاده است. برای مثال در روندهای صعودی باید محدوده زیر 40 را منطقه اشباع فروش در نظر گرفت و محدوده بالای 80 را اشباع خرید لحاظ کرد. همچنین در یک روند نزولی زیر 20 اشباع فروش و بالای 60 اشباع خرید خواهد بود. چیزی آشنایی با مفهوم اشباع خرید آشنایی با مفهوم اشباع خرید که از این صحبت ها بر می آید، استفاده از این دو محدوده به تنهایی نمی تواند برای شما تعیین کننده انجام معاملات باشد.

برای مشاهده ویدیو آموزشی در مورد اندیکاتور rsi روی تصویر زیر کلیک کنید



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.