رضا نادری کارشناس ارشد مدیریت مالی
آورزمان Avarzaman
اهداف اصلي سازمان تجارتجهاني (WORLD TRADE ORGANIZATION = WTO) همان اهداف موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت (GATT) است: ارتقاي سطح زندگي، تامين اشتغال كامل در كشورهاي عضو و توسعه توليد و تجارت و بهره وري بهينه از منابع جهاني، دستيابي به توسعه پايدار باتوجه به بهره برداري بهينه از منابع جهاني، حفظ محيط زيست طوري كه با سطوح مختلف توسعه اقتصادي جوامع سازگاري داشته باشد و افزايش سهم كشورهاي در حال توسعه و كمتر توسعه يافته از رشد تجارت بين المللي، جزو هدفهاي اصلي سازمان تجارت جهاني است.
متناسب با همين اهداف، سازمان تجارت جهاني به مديريت و تسهيل عمليات اجرايي و توسعه اهداف موافقتنامه سازمان تجارت جهاني و تهيه چارچوب لازم براي اجراي مديريت موافقتنـامـه هاي تجاري چندجانبه مي پردازد. همچنين نقش فراهم كردن امكانات گردهمايي اعضا براي مذاكره و مشورت در زمينه روابط چندجانبه تجاري و اجرا و تدوين مقررات مربوط به روشهاي حل اختلاف ميان اعضا را برعهده دارد. سازمان تجارت جهاني همچنين موظف است نظام بررسي و تجديد نظر در سياستهاي تجاري را برقرار ساخته، با سازمانها و تشكيلات اقتصادي بين المللي همچون صندوق بين المللي پول و بانك جهاني همكاري داشته باشد.
اصول سازمان تجارت جهاني با كمي تفاوت همانند اصول مندرج در موافقت نامه عمومي تعرفه و تجارت است. به طور كلي سازمان تجارت جهاني بر چند اصل مهم مبتني است:
1 . اصل عدم تبعيض و اصل دولت كاملــــــه الوداد(MOST FAVORED NATION (MFN) CLAUSE) : طبق اين اصل هرگونه امتياز بازرگاني يا تعرفه اي كه از سوي يك كشور نسبت به هر كشور عضو اعمال مي شود، به تمام شركاي تجاري عضو، قابل تعميم است. تنها استثناي اين اصل در مورد همگرايي اقتصادي همانند اتحاديه هاي گمركي بين چند كشور است؛
2. استفاده از محدودیتهای کمی در تجارت همچون سهمیه بندی و صدور پروانه واردات ممنوع بوده، حمایت از صنایع داخلی فقط از طریق تعرفه های گمرکی شفاف امکان پذیر است؛
3. كاهش تدریجی وتثبيت تعرفه هاي گمركي وحذف موانع تجاري وغير تعرفه ای، مگر در مورد محصولات كشاورزي کشورهایی كه با مشكل در پرداختها موجه هستند؛
4. برقراری نظام تعرفه های ترجیهی با هدف اعطای امتیازات تجاری به بعضی از فرآورده های کشورهای در حال توسعه، به منظور ساده سازی رقابت محصولات این کشورها با محصولات تولیدی کشورهای صنعتی؛
5. هرگونه رفتار با کالای وارداتی که متفاوت با رفتار با کالاهای ساخت داخل باشد توسط کشورهای عضو ممنوع است؛
6. هرگونه عمل کشورهای عضو که جنبه فروش زیر قیمت تمام شده (DUMPING) داشته باشد ممنوع است؛
7. انجام مشورت در مورد سیاستهای بازرگانی با دیگر اعضا و حل وفصل اختلافات ناشی از روابط تجاری از طریق مذاکره.
اكنون سازمان جهاني تجارت 150 عضو دارد و 28 كشور ديگر از جمله ايران هم مراحل الحاق به اين سازمان را طي مي كنند. درخواست الحاق ايران در تاريخ 5 خرداد 1384 در جلسه شوراي عمومي سازمان جهاني تجارت مورد پذيرش قرار گرفت و پس از آن ايران هم وارد مذاكرات الحاق گرديد.
سازمان تجارت جهانی برای انجام وظایف فوق و نیز به منظور عمل به وظایف دیگری که پس برنده یا بازنده در تجارت بین المللی از دور اوروگوئه بر عهده گرفته است، تشکیلات زیر را در خود فراهم آورده است.
ساختار تشکیلاتی سازمان جهانی تجارت
كنفرانس وزيران : بالاترين ركن سازمان جهاني تجارت و متشكل از وزيران ذيربط كليه كشورهاي عضو است. كنفرانس وزيران معمولاً از وزيران بازرگاني يا وزيراني كه مسئوليت امور تجارت خارجي در كشورهاي عضو سازمان جهاني تجارت را بر عهده دارند تشكيل شده و دست كم هر دو سال يك بار برگزار مي شود. در نشست كنفرانس وزيران دستور كار تهيه شده توسط شوراي عمومي مورد بررسي قرار مي گيرد و در خصوص تمام مسائل مربوط به امور سازمان جهاني تجارت در چارچوب موافقت نامه هاي تجاري چند جانبه تصميم گيري مي شود.
بسمه تعالی
رضا نادری کارشناس ارشد مدیریت مالی
آورزمان :
یکی از روستاهای بسیار قدیمی شهرستان ملایر زادگاه بنده حقير میباشد که به این خاک ارادت خاص دارم .
برنده یا بازنده در تجارت بین المللی
جنگ اوكراين فعلا برنده يا بازنده قطعي ندارد
محمدحسين لطفالهي|48 روز پس از آغاز حمله نظامي روسيه به اوكراين، مسكو كه در تصرف شهر كييف ناكام ماند در آستانه آغاز يك عمليات گسترده نظامي در شرق اوكراين است و همزمان تلاش ميكند بر انزوايي كه حاصل فشارهاي اقتصادي و ديپلماتيك غرب است غلبه كند. روسها تلاش دارند با ايجاد يك واقعيت جايگزين در رسانهها كه بتواند در مقابل روايت غرب از مساله اوكراين قرار گيرد، فشار افكار عمومي را خنثي كنند و با كسب پيروزي در ميدان نبرد و تحميل خواستههايشان بر دولت اوكراين، زمينه را براي پايان دادن به جنگ فراهم كنند اما آنها چه موانعي پيش روي خود خواهند داشت؟ محمود شوري، معاون انديشكده ايراس در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد برآورد روسيه از شرايط اقتصادي و سياسي در داخل كشورشان، اصليترين عوامل تاثيرگذار در اين تصميمگيري هستند. او معتقد است پيششرطهاي مدنظر روسيه كمكي به پايان دادن به جنگ نميكند.
نزديك به 50 روز از حمله روسيه به اوكراين ميگذرد. مجموعه اتفاقاتي كه طي اين مدت رخ داده شرايط را به نفع كدام يك از طرفها تغيير داده و آيا ميتوان يك طرف را به عنوان برنده يا بازنده قطعي وضعيت فعلي معرفي كرد؟
واقعيت اين است كه همه طرفها از جنگي كه نزديك به 50 روز قبل روسيه آغاز كرد، آسيبهاي جدي ديدهاند. نميتوان گفت كدام طرف برنده ماجراست يا كدام طرف رقابت را به رقيب واگذار كرده است. حتي هنوز چشمانداز خيلي روشني هم از آينده در اين رابطه وجود ندارد. به هر حال روسيه دست به اقدامي زد كه بسياري از معيارها و الگوهاي فكري و تحليلي را تحت تاثير قرار داد و باعث فروپاشي كليشههاي تحليلي در دوران پس از جنگ سرد شد. ديگر ما با شرايطي مواجه هستيم كه امكان صحبت از بسياري از مفاهيمي كه در دوران آغاز پساجنگ سرد مطرح ميشد نظير «پايان تاريخ و پيروزي ليبراليسم»، «جهاني شدن اقتصاد»، «دهكده جهاني» و خيلي از مفاهيم مشابه وجود ندارد. بر همين اساس، تصوراتي مانند اينكه جهان جاي امنتري نسبت به قبل شده و نهادهاي بينالمللي در تثبيت صلح و آرامش موفق بودهاند زير سوال رفته است. اگر بخواهم نظر خودم را بگويم، بايد گفت رفتاري كه روسيه انجام داده با هيچ معياري قابل قبول نيست و هيچ عقل سليمي چنين سياستي را تاييد نميكند اما اين مساله را هم بايد در نظر گرفت كه اين اقدام روسيه نتيجه شكست 30 سال تلاش غرب براي يكدست كردن جهان بود و عملا ما شاهد بوديم كه اين تلاشها به بنبست رسيد. اكنون شايد حتي بتوان گفت جهان به وضعيتي بازگشته كه برنده یا بازنده در تجارت بین المللی ما پيشتر در قرن نوزدهم شاهد آن بوديم. به همين دليل بايد تاكيد كرد دستكم تا آينده كوتاهمدت و قابل پيشبيني نميتوان از يك برنده يا بازنده قطعي در نتيجه آغاز جنگ اوكراين نام برد، چراكه هر دو طرف بهرغم اينكه دستاوردهايي نسبي پيدا كردند اما اين اطمينان وجود دارد كه همه طرفها بدون استثنا در آينده از اين رويارويي دچار آسيب خواهند شد.
روسيه تا امروز به دستاوردهايي در جنگ با اوكراين دست يافته است. جلوي پيوستن اين كشور به ناتو را گرفته و طي حمله نظامي به اوكراين بخشهايي از خاك اين كشور را در اختيار گرفته. آيا دستاوردهاي كنوني ارزش تحريمهاي بسيار گستردهاي را كه عليه روسيه اعمال شد داشت؟
تا زماني كه اوكراين به مصالحهاي با روسيه تن ندهد نميتوان گفت كه مسكو دستاورد قابل توجهي را به دست آورده است. اگر چه يك دستاورد نسبي روسيه اين است كه تا آينده قابل پيشبيني امكان پيوستن اوكراين به ناتو منتفي شده و بسياري از ظرفيتها و تواناييهاي نظامي اوكراين در نتيجه اين جنگ از بين رفته است. اوكراين تا سالهاي سال بايد براي بازسازي ظرفيتها و زيرساختهاي اقتصادي و نظامي خود وقت برنده یا بازنده در تجارت بین المللی بگذارد. از همين رو، من تصرف سرزميني را نميتوانم به عنوان يك دستاورد براي روسيه در نظر بگيرم، چراكه از ابتدا روسها اساسا به دنبال تصرف سرزميني به اين معنا كه بخواهند اشغالگري بكنند نبودند بلكه هدفشان تصميم اوكراين بود. اگرچه اتفاقاتي كه در شرق اوكراين به ويژه پيرامون دو منطقه دونتسك و لوهانسك رخ ميدهد احتمالا باعث ميشود سرنوشتي نظير آنچه براي كريمه در سال 2014 اتفاق افتاد براي اين دو منطقه نيز اتفاق بيفتد. به هر حال مساله روسيه اين بود كه اوكراين تسليم شود و موضوع عضويت اوكراين در ناتو براي هميشه منتفي شود. تا مشخص شدن نتيجه نهايي جنگ نميتوان درباره ارزش داشتن يا نداشتن اين اقدام براي روسيه قضاوت كرد.
مذاكرات ميان روسيه و اوكراين در جريان است. سفير روسيه در تهران به روزنامه اعتماد گفته بود روسها در مذاكرات 5 خواسته اصلي از اوكراين دارند كه شامل خلع سلاح كردن اوكراين، به رسميت شناختن كريمه به عنوان بخشي از روسيه، به رسميت شناختن دونتسك و لوهانسك به عنوان دو جمهوري مستقل در چارچوب مرزهايي كه اين جمهوريها داشتند، اعلام وضعيت منطقه عاري از سلاح هستهاي در اوكراين و اعلام بيطرفي اوكراين ميشود. به نظر شما اختلاف بر سر كدام مساله باعث شده مذاكرات ميان دو طرف همچنان بدون نتيجه جدي در راستاي پايان جنگ باقي بماند؟
يك مشكل جدي در مذاكرات براي اوكراين اين است كه هر توافقي با روسيه عملا به معناي پذيرش جدا شدن كريمه از اوكراين و الحاق آن به روسيه است. پذيرش اين موضوع براي اوكراينيها و هر رهبر سياسي در اوكراين كار آساني نيست و كييف اين مساله را نميپذيرد مگر اينكه آنها تحت فشار شديد اقتصادي و نظامي قرار داشته باشند. به نظر من اوكراينيها پس از موج اول حمله نظامي روسيه تا حدود زيادي موفق شدند فشارها را كاهش دهند و بخشي از فشارها را پشت سر بگذارند. به نظر ميرسد اگر دو طرف راهحلي براي اين چالش پيدا نكنند و بحث كريمه همچنان در پيوند با ديگر موضوعات مورد انتظار روسيه در مذاكرات با اوكراين باقي بماند، راه تعامل ميان دو طرف بسته خواهد شد. در نتيجه تصور احتمال اينكه با وجود اين شرايط يك رهبر سياسي در اوكراين تن به توافق كلي و جامع با روسيه بدهد اندك است اما امكان توافقهاي اقليتي نظير آتشبس يا ايجاد كريدورهاي انساني ممكن است.
پس شما تصور نميكنيد كه پايان جنگ در كوتاهمدت امكانپذير باشد؟
پايان جنگ كاملا به اراده روسيه بستگي دارد. اينكه روسيه چگونه و با چه طرحي ميخواهد از طريق مذاكره جنگ را پايان دهد آن هم به نحوي كه رفتارش نوعي عقبنشيني تلقي نشود يا اينكه تصميم ميگيرد از طريق تداوم فشار نظامي دولت كييف را وادار به تسليم كند، سوال اصلي است. من تصور نميكنم اوكراينيها و حاميان غربي اين كشور در شرايطي باشند كه بتوانند سرنوشت و نحوه پايان جنگ را رقم بزنند و اين تصميمات روسيه است كه ميتواند چنين كاري كند. برآورد روسيه از شرايط اقتصادي و سياسي در داخل كشورشان، اصليترين عوامل تاثيرگذار در اين تصميمگيري هستند. در مجموع به نظر نميرسد پيششرطهاي مدنظر روسيه كمكي به پايان دادن به جنگ نميكند.
ناكامي روسها در تصرف شهر كييف و عدم دستيابي به اهداف اوليه كه براساس گفتهها و ارزيابيهاي مقامهاي غربي شامل تصرف كل خاك اوكراين ميشد، باعث از بين رفتن شهرت نظامي روسيه شد. اين موضوع را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به شخصه برآوردم اين نيست كه روسيه قصد داشت پايتخت اوكراين را تصرف كند، چراكه تصرف كييف به معناي سقوط دولت در اوكراين است و انجام چنين كاري از سوي روسها باعث ميشد آنها ديگر با يك دولت قانوني و مشروع از ديدگاه ديگر كشورها روبهرو نباشند و دولتي دست نشانده بر سر كار بياورند. اين مساله به معناي آن است كه مسكو ديگر نميتوانست توافقي را با كييف امضا كند كه از نظر جامعه جهاني قابل پذيرش باشد. ترجيح روسها اين بود كه با افزايش قابل توجه فشار از طريق محاصره و حملات كوچك و پياپي به كييف و تعدادي ديگر از شهرهاي بزرگ، زلنسكي را وادار به پذيرش شرايط روسيه كنند يا اينكه او مجبور به استعفا شود و كسي روي كار بيايد كه دست بازتري براي توافق با روسيه داشته باشد. درست است كه بسياري از تحليلگران نظامي ميگويند ماشين نظامي آنطور كه بايد و شايد نتوانست عمل كند و اين واقعيت در جنگ بر سر تصرف شهرهايي نظير ماريوپول و اودسا نمايان شد اما در مورد كييف وضعيت تاحدودي متفاوت است. انتظار ميرفت روسيه بتواند خيلي زود اين شهرهاي بزرگ در جنوب اوكراين را تصرف كند اما اينگونه نشد و مجموعه رويدادها باعث شد نگاهها به قدرت نظامي روسيه تا حدي تغيير كند. البته نبايد اين مساله را ناديده گرفت كه هرچند تا الان هم اخبار زيادي از نقض حقوق بشر از سوي اين كشور و حمله به مناطق غيرنظامي و كشتن غيرنظاميان به گوش ميرسد اما به هر حال مسكو هم ملاحظاتي دارد و مايل نيست به شكل كاملا غيرانساني عمل كرده و تمامي شهرها و مناطق مسكوني را مورد حمله قرار دهند. از همين رو امكان تكرار شيوههايي كه در سوريه از سوي ارتش روسيه مورد استفاده قرار ميگرفت چندان ممكن نيست، زيرا در سوريه بحث مقابله با تروريسم مطرح بود و حساسيتهاي زيادي روي اقدامات نظامي عليه اين تروريستها وجود نداشت اما در اوكراين مساله فرق ميكند و افكار عمومي در جهان بسيار روي اين موضوع حساس هستند. روسها تمايل ندارند مساله در اوكراين زياد تراژيك شود و از سوي ديگر آنها ميدانند كه بايد در سالهاي آينده ملت اوكراين را به عنوان يك ملت همسايه، چه اين همسايه تمايلات غربي داشته باشد و چه شرقي، در كنار خود بپذيرند.
در حال حاضر ارزيابي سرويسهاي اطلاعاتي غربي و وزارت دفاع ايالات متحده اين است كه هدف بعدي روسها، انجام يك عمليات بزرگ در شرق اوكراين است. به عقيده شما اهداف تعيين شده روسيه در شرق اوكراين چيست؟
هدف حداكثري روسيه اين بود كه اوكراين كاملا تسليم شود و در مذاكره با روسيه خواستههاي مسكو از جمله عدم پيوستن به ناتو و به رسميت شناختن مالكيت روسيه بر شبه جزيره كريمه را بپذيرد اما الان كه به نظر ميرسد روسيه پس از نزديك به 50 روز در دستيابي به اين اهداف ناكام بوده، آنها به سوي محقق ساختن اهداف حداقلي خود در شرق گام برداشتهاند. پيش از شروع جنگ نيز تصور ميشد هدف اصلي روسيه شرق اوكراين باشد و به نظر ميرسيد اگر جنگي در بگيرد، روسيه تلاش كند با جدا كردن بخشهاي شرقي هم ابزار فشاري عليه دولت مركزي در كييف بسازد و هم منطقهاي حائل ميان مرزهاي روسيه و مرزهاي ناتو ايجاد كند.
نظرسنجيها در داخل روسيه كه اتفاقا از سوي مراكز مورد اعتماد نهادها و رسانههاي غربي انجام گرفته نشان ميدهد محبوبيت ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه از زمان جنگ اوكراين بسيار بيشتر شده است. آيا ميتوان گفت فارغ از اينكه در ميدان جنگ چه پديد آمده، پوتين توانسته يك پيروزي داخلي براي خود بسازد؟
من خيلي به نظرسنجيهايي كه در وضعيت كنوني در روسيه صورت ميگيرد اعتماد ندارم. زماني كه روسيه در سال 2014 توانست شبه جزيره كريمه را به خاك خود منتقل كند، نظرسنجيها و تحليلها نشان ميداد محبوبيت آقاي پوتين افزايش پيدا كرده چراكه او توانسته است بدون اينكه وارد يك درگيري نظامي مرگبار با طرف اوكرايني شود توانسته پيروز ميدان لقب گيرد و يك منطقه استراتژيك را به خاك برنده یا بازنده در تجارت بین المللی روسيه اضافه كند. در آن زمان حجم واكنش افكار عمومي و برخورد طرف غربي با اين مساله قابل مقايسه با امروز نبود. از سوي ديگر بايد اذعان داشت كه وضعيت رسانهها در روسيه با گذشته تفاوت دارد و كنترل دقيق و بسيار گستردهاي عليه رسانهها در داخل روسيه صورت ميگيرد. با اين وجود مردم اعتراضاتي در داخل روسيه به راه انداختند و صداي اعتراضشان را به گوش دنيا رساندند. من نميدانم تا چه اندازه اين نظرسنجيها دقيق و بر پايه مشاهدات و سوالات علمي هستند اما نميتوان از كنار اين واقعيت به راحتي گذشت كه بخشي از جامعه روسيه از قدرتنمايي رهبرانشان حمايت ميكنند و معتقدند وضعيت فعلي ناشي از شرايط اجتنابناپذيري است كه غرب به وجود آورده است. به عقيده من اين شاخصها -چه خوب يا چه بد- خيلي زود واقعي بودن يا نبودن خودشان را نشان خواهند داد. زماني كه تحريمها اثر بگذارد و اقتصاد روسيه دچار آسيب جدي شود مشخص خواهد شد چند نفر از شهروندان واقعا با اين اقدامات موافقند و حاضرند تبعات آن را بپذيرند. هنوز بسياري از مردم در روسيه اميدوارند كه روسيه بتواند با يك پيروزي مساله را مديريت كرده يا با طرفهاي غربي به يك مصالحه دست پيدا كند. اگر تا چند ماه آينده اين اتفاق نيفتد، شرايط داخلي در روسيه ميتواند متفاوت باشد. به نظر من روسها بيش از آنكه در كوتاهمدت نگران روابط اقتصادي باشند، نگران واكنش مردم خودشان هستند. مردم روسيه در سالهاي گذشته پيوند فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي نزديكي با كشورهاي اروپايي و مردم اروپا داشتند و حالا تبعات اقدام اخير دولتشان مستقيما روي زندگي آنها اثر ميگذارد. از سوي ديگر بايد روي اين موضوع تاكيد كرد كه بعد از مدتي روسيه با تحريمها تطابق پيدا ميكند و هم غربيها با فشارهاي احتمالي روسيه در حوزه انرژي كنار خواهند آمد. اگر اين اتفاق بيفتد ما شاهد يك نوع بينيازي دو طرف از يكديگر خواهيم بود كه باعث افزايش تنش سياسي ميشود. آن چيزي كه اميد به كاهش تنشها را در حال حاضر زنده نگه داشته نياز متقابل دو طرف به يكديگر است و اگر اين مساله هم از بين رود، ممكن است ما به يك نوع بلوكبندي جنگ سردي بازگرديم. در آن زمان اتحاد جماهير شوروي ساختارهاي اقتصادي خاص خودشان را داشتند و كشورهاي غربي نيز ساختارهاي اقتصادي خاص خودشان را داشتند، اما امروزه دو طرف با توجه به حجم گسترده تجارت دو جانبهاي كه وجود داشت شرايط متفاوت است. كليد پيشبيني و تحليل حوادث آينده در روسيه تصميمات اقتصادي كرملين است كه بايد آن را بيش از هميشه زيرنظر داشت و اين تصميمات ميتواند نشان دهد آيا روسيه در آينده چه سياستي را در قبال جنگ اوكراين در پيش خواهند گرفت.
مسالهاي كه وجود دارد اين است كه روسيه در پايان اين جنگ چه به عنوان طرف پيروز و چه به عنوان طرفي كه در دستيابي به اهداف خود ناكام بوده، كشوري خواهد بود كه با حجم بسيار زيادي از تحريمها مواجه است. اساسا مسكو چه گزينههايي براي گذاشتن روي ميز دارد تا بتواند از آنها در راستاي رفع تحريم استفاده كند؟
بله اين يك واقعيت است كه در پايان جنگ روسيه با تحريمهايي مواجه خواهد بود كه بار اين تحريمها به سادگي از روي دوش روسيه برداشته نخواهد شد. اين تحريمها حتما تا زماني كه روسيه با غرب مصالحه كند ادامه خواهد داشت. بهطور حتم روسها در فاصله سال 2014 تا شروع جنگ اخير اوكراين به اين مساله فكر كردهاند كه بايد چه واكنشي را در مقابل تحريمهاي احتمالي غرب كه حقيقتا تنها ابزار موثر غرب عليه روسيه است نشان دهند و چارههايي براي آن انديشيدهاند. طبيعتا شرايط اقتصادي در همين مدتي كه از آغاز جنگ ميگذرد نشان ميدهد كه روسيه غافلگير نشده و توانسته مساله را مديريت كند. برخي شاخصهاي اقتصادي نيز اين واقعيت را تاييد ميكنند كه روسيه تا اينجاي كار در مديريت وضعيت موفق بوده است. روسها در صورتي كه موفق نشوند تحريم را رفع كنند، به اين سمت و سو خواهند رفت كه از ابزارهاي خود در يك جنگ اقتصادي با غرب بهره بگيرند و به كشورهاي غربي آسيب وارد كنند. در حوزه اقتصادي ما با يك بازي راننده ديوانه مواجه هستيم كه هر دو طرف با تمام سرعت به سوي يكديگر ميرانند و منتظر هستند كه طرف مقابل ناگزير به عقبنشيني شود و مسير خود را كج كند. يعني هم فشارهايي كه غرب ميتواند به روسيه وارد كند فشارهاي سنگيني است و هم فشارهايي كه روسيه ميتواند عليه غرب اعمال كند، فشارهايي جدي است.
يك مشكل جدي در مذاكرات براي اوكراين اين است كه هر توافقي با روسيه عملا به معناي پذيرش جدا شدن كريمه از اوكراين و الحاق آن به روسيه است. پذيرش اين موضوع براي اوكراينيها و هر رهبر سياسي در اوكراين كار آساني نيست و كييف اين مساله را نميپذيرد مگر اينكه آنها تحت فشار شديد اقتصادي و نظامي قرار داشته باشند.
انتظار ميرفت روسيه بتواند خيلي زود اين شهرهاي بزرگ در جنوب اوكراين را تصرف كند اما اينگونه نشد و مجموعه رويدادها باعث شد نگاهها به قدرت نظامي روسيه تا حدي تغيير كند.
بعد از مدتي روسيه با تحريمها تطابق پيدا ميكند و هم غربيها با فشارهاي احتمالي روسيه در حوزه انرژي كنار خواهند آمد. اگر اين اتفاق بيفتد ما شاهد يك نوع بينيازي دو طرف از يكديگر خواهيم بود كه باعث افزايش تنش سياسي ميشود. آن چيزي كه اميد به كاهش تنشها را در حال حاضر زنده نگه داشته نياز متقابل دو طرف به يكديگر است و اگر اين مساله هم از بين رود، ممكن است ما به يك نوع بلوكبندي جنگ سردي بازگرديم.
كليد پيشبيني و تحليل حوادث آينده در روسيه تصميمات اقتصادي كرملين است كه بايد آن را بيش از هميشه زيرنظر داشت و اين تصميمات ميتواند نشان دهد آيا روسيه در آينده چه سياستي را در قبال جنگ اوكراين در پيش خواهد گرفت.
رفتاري كه روسيه انجام داده با هيچ معياري قابل قبول نيست و هيچ عقل سليمي چنين سياستي را تاييد نميكند اما اين مساله را هم بايد درنظر گرفت كه اين اقدام روسيه نتيجه شكست 30 سال تلاش غرب براي يكدست كردن جهان بود و عملا ما شاهد بوديم كه اين تلاشها به بنبست رسيد.
برندگان و بازندگان جهانی شدن
در این زمانه موضوعات اقتصادی بسیار کمی وجود دارد که بتواند مانند بحث جهانی شدن اقتصاد، نظرات را بر انگیزد.
تعداد تظاهرکنندگان ضد جهانی شدن از سال ۱۹۹۹ که تقاضای توقف فرآیند جهانی شدن را داشتهاند در هر اجلاس بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی (WTO) و صندوق بینالمللی پول (IMF) کاهش مییابد، گرچه آنها مجمع جهانی اقتصاد در داووس را هم به سفرنامه خود اضافه کردهاند.
مخالفان جهانی شدن، علاوه بر چیزهای دیگر، مدعی هستند که جهانی شدن به فقرا آسیب میرساند، تجارتهای بومی را نابود میکند، دستمزدها و معیارهای کار را کاهش داده و به محیطزیست آسیب میرساند. طرفداران جهانی شدن، عمدتا دانشگاهیان، معتقدند جهانی شدن موجب ایجاد رشد اقتصادی، اشتغال، کارآیی، همگرایی جهانی و رفاه اقتصادی میشود.
گوییلرمو دلا دهیسا نویسنده کتاب برندگان و بازندگان جهانی شدن اظهار نموده سعی کرده با تحلیلهای فنی، واقعبینانه و منصفانه در بحث جهانی شدن، جزییات اثرات اقتصادی آن را بر افراد، حکومتها و دولتهای ملی به خوانندگان ارائه نماید.
با وجود ادعای بیطرفی، مولف هیچگونه شکی باقی نمیگذارد که در آن میزان، وزن مخالفان جهانیشدن سنگینتر باشد.
در مقابل آنچه که برخی کارشناسان ناآگاه ممکن است به ما بگویند، مولف میگوید: بازندگان اصلی، قربانیان جهانی شدن نیستند، بلکه قربانیان عدم جهانی شدن هستند و بدینسان خود را صادقانه در چارچوب و کمپ طرفداران و حامیان جهانی شدن قرار میدهد.
نویسنده کتاب برندگان و بازندگان جهانی شدن معتقد است آن دسته از کشورهای آمریکای لاتین و همچنین برخی کشورهای توسعهیافته که سیاستها و خطمشیهایی بر ضد سرمایهگذاری مستقیم خارجی اتخاذ کرده و شهروندان خود را قربانی میکنند، همانند سقوط گفتوگوهای تجاری دوحه به زیان رفاه اقتصادی خود عمل میکنند. دلا دهیسا جهانی شدن را به عنوان یک فرآیند پویای آزادسازی، آزاداندیشی و اجماع و یکپارچگی جهانی در گستره وسیعی از بازارها، بازار نیروی کار تا کالاها و بازار خدمات تا سرمایه و فنآوری تعریف میکند، اما همانند هر فرآیند تغییرات اقتصادی، برندگان و بازندگانی وجود دارند. او معتقد است که افراد با مهارتهای کم در کشورهای توسعهیافته گروهی هستند که در جایگاه بیشترین بازندگان جهانیشدن قرار میگیرند.
در حالی که تقاضا برای خدمات کارکنان ماهر افزایش مییابد، تقاضا برای خدمات کارکنان با مهارت کم کاهش مییابد، بنابراین این احتمال هم افزایش مییابد که سهم درآمد ملی کاهش خواهد یافت.
به علاوه هر چه سرمایه بیشتر و بیشتر متحرک میشود بنگاهها، بخشها و قسمتهای کاربر فرآیند تولید را به نقاطی که دستمزد و پرداختها در آن بسیار کمتر است میبرند. توافقات تجاری بین ایالاتمتحده و برخی کشورهای کمتر توسعهیافته نیز، بنگاههای آمریکایی را به انتقال برخی عملیاتشان در خارج از کشور تشویق مینماید.از این گذشته تعداد زیاد مهاجران با مهارت کم (قانونی و غیرقانونی) که مایل به کار با دستمزد کمتر از آنچه که آنها به کارگران با مهارت کم در کشورهای توسعهیافته پرداخت میکنند، وضع نامساعد و ضرر بیشتری را برای کارگران ماهر در کشورهای توسعهیافته ایجاد خواهد نمود.
کارگران با مهارت کم در کشورهای کمتر توسعهیافته، به هر حال، در جایگاه بهرهمندی و منافع ناشی از جهانیشدن به دلیل انتقال عملیات بنگاههای خارجی به کشورشان قرار میگیرند.
اگرچه این نظر درست است که جهانی شدن کارگران با مهارت کم را در کشورهای توسعهیافته در وضعیت نامساعدی قرار میدهد، ولی به نظر میرسد فشارهای زیادی که بر روی کارکنان ماهر در این کشورها وارد میکند نادیده و ناچیز گرفته شده است.
بنگاهها در کشورهای توسعهیافته به نحو فزایندهای از کارکنان ماهر دیگر کشورها (هند و چین به سرعت به ذهن میآیند) برای تولید انواع خدمات استفاده میکنند. مهندسی، رادیولوژی، طراحی وب سایت، حسابداری، طراحی چیپ و توسعه نرمافزارهای پیشرفته کامپیوتری، برخی از بیشترین خدماتی هستند که بنگاههای کشورهای توسعهیافته با منبع خارجی انجام میدهند. علاوه بر این، بسیاری از کشورها کارگران ماهر را در زمینههایی که کمبود وجود دارد وارد و استخدام میکنند. پس همانگونه که جهانی شدن برای کاهش اجرت کارکنان با مهارت کم در کشورهای توسعهیافته فشار وارد میکند، به همین صورت در این کشورها برای کاهش دستمزد کارکنان ماهر نیز فشار وارد میسازد.
شرکتهای چند ملیتی نقش مهمی را در رشد جهانی شدن اقتصاد بازی میکنند. آنها حجم و اندازه تجارت جهانی را تحت تاثیر قرار داده و مسوول اصلی افزایش سریع سرمایهگذاری مستقیم خارجی هستند. اعتقاد بر این است جهانی شدن رقابت جهانی را تشدید کرده و بنگاههای بیشتر و بیشتری، قسمتهای مختلف فرآیند تولید خود را در خارج برای باقی ماندن رقابت مستقر میسازند.
بنابراین، گسترش و افزایش جهانیشدن منجر به رشد شرکتهای چند ملیتی خواهد شد. اعتقاد بر این است که شرکتهای چند ملیتی بزرگتر شده و کسب سود و تملک داراییها و ادغام آنها افزایش مییابد. اگرچه اطمینان و یقینی نیست که بنگاههای بزرگ چطور میتوانند رشد کنند، اما این اطمینان هست که رشد آنها منتج به انحصارهای جهانی نخواهد شد زیرا احکام و مراجع مسوول در هر کشوری برای جلوگیری و تضمین این که رقابت زیر پا گذاشته نمیشود وجود دارد.
جهانی شدن به شرکتهای چند ملیتی اجازه میدهد با استفاده از پناهگاههای مالیاتی و قیمتگذاری انتقال از پرداخت مالیات سرباز زنند. به همین اندازه مهم این است که جهانی شدن به شرکتهای چند ملیتی اجازه میدهد تا به سرعت از کشورهایی که نرخ مالیات در آن رقابت جهانی ندارد حرکت کرده و خارج شوند.
حرکت ناگهانی یک شرکت چند ملیتی از یک کشور کمتر توسعهیافته میتواند تاثیر خیلی طولانی و ممتدی بر روی بیکاری داشته باشد، زیرا در بسیاری از کشورهای کمتر توسعهیافته هزینه فرصت نیروی کار ممکن است صفر یا نزدیک به صفر باشد.
جهانی شدن نیروی کشورهای بیشتر و بیشتری را برای همکاری و مشارکت جهت مبارزه با قاچاق مواد مخدر و تروریسم به کار میگیرد. کشورها پی بردهاند که برخی مشکلات در سطح فراملی بهتر از سطح ملی حل میشوند. برای مثال آنها مجوزی را به سازمان تجارت جهانی برای حل و فصل مشاجرات تجارت بینالملل دادهاند. گفته میشود جهانی شدن برخی گروههای قومی و نژادی در داخل برخی کشورها را به تقاضای حقوق خود برای اراده آزاد و استقلال فردی هدایت کرده و این ماهیت دولتهای ملی را بیشتر تضعیف میکند. به هر حال دولتهای ملی ناپدید نخواهند شد، اما جهانی شدن «بر مبنای وظیفه و نقش خود و آنگونه که درک شده است منجر به تغییرات مهمی خواهد شد».جهانی شدن به نحو نامطلوبی توانایی و قابلیت دولتها برای اجرا و تحقق خطمشیهای اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهد. موافقت با اجماع یکپارچه و جهانی بازارهای مالی، برای دولتهایی که به دنبال سیاستهای پولی مستقل و سیاستهای نرخ ارز در یک موقعیت کاملا ملی هستند، بینهایت مشکل است. هنگام تنظیم بودجهها دولتها باید سیاستهای مالی دیگر کشورها را نیز در نظر بگیرند. دبیر و رییس سابق خزانهداری دبلیو میشائیل بلومنتال اعلام کرد، تغییرات فنآوری و تکنولوژی یک اقتصاد جهانی به وجود آورده که در آن قدرت دولت ملی کاهش یافته و دولتها قابلیت و توانایی تعقیب و تعیین یک سیاست مالی مستقل را از دست دادهاند و بسیاری از مشکلات (با در نظر گرفتن در محدوده ملی) نیازمند راهحل جهانیاند. طرفداران جهانی شدن معتقدند بازندگان اصلی جهانی شدن کسانی هستند که اقتصاد آنها فقدان و عدم جهانی شدن را تحمل میکند.
برای مردم جزیره کارائیب در دومینیکن، جایی که قسمت اعظم جمعیت آن برای امرار معاش وابسته به تولید موز هستند، قبول مباحثی که تهیدستی آنها را ناشی از عدم جهانی شدن میداند مشکل خواهد بود.
آنها بحث میکنند رای و حکم اخیر (WTO) که رژیم اتحادیه اروپا در خصوص موز را غیرقانونی اعلام کرده و باید برچیده شود، چراکه امرار معاش خیلی از دومینیکنیها را تباه کرده و تنگدستی آنها بیش از هر چیز ناشی از جهانی شدن است.
مبحث جهانی شدن بر پایه تئوری اقتصاد نئوکلاسیک است که با آن آشنایی زیادی وجود دارد.
به هر حال مخالفان جهانی شدن وقتی که میگویند جهانی شدن اثرات نامطلوبی بر روی برخی از صنایع بومی در خیلی از کشورهای کمتر توسعهیافته ایجاد کرده است تقریبا درست میگویند. اشاره شد که افزایش جهانی شدن تاثیر نامساعد و مضری بر روی صنعت موز دومینیکن داشته است. یک برنده جایزه نوبل در اقتصاد، جوزف. ای. استیگلیتز که از طرفداران جهانی شدن است، مطرح کرده که جهانی شدن ممکن است برای صنایع بومی کشورهای کمتر توسعهیافته مضر باشد. او میگوید: «باز گذاشتن درهای جامائیکا به واردات شیر از آمریکا ممکن است به کشاورزان مواد لبنی آسیب برساند.»
تز طرفداران جهانی شدن این است که «پایداری فقر و تنگدستی و بیعدالتی (بین فقیر وغنی) به نظر میرسد ناشی از ناکافی و ضعیف بودن جهانی شدن باشد تا قوی بودن آن» بسیار قابل بحث است. بسیاری از اقتصاددانان میگویند توسعه اقتصادی بسیار پیچیدهتر از آن است که با یک یا تعداد کمی متغیر قابل بیان باشد. اتکای زیاد بر ابزار تئوری اقتصاد نئوکلاسیک در تحلیل مبحث جهانی شدن منجر به نقص و اشتباه در بیان سهم بزرگ ما در فهم و درک فقر در کشورهای کمتر توسعهیافته توسط افرادی نظیر گونار میردال میباشد.
میردال یکی از اولین کسانی است که بعد از جنگ جهانی دوم این بحث را مطرح کرد که جهانی شدن، نابرابریها و بیعدالتیهای اقتصاد جهانی را بدتر کرده و ثمربخشی کاربرد مفاهیم اقتصاد نئوکلاسیک برای مسائل توسعه مبتلا به کشورهای کمتر توسعهیافته را مورد سوال قرار داده است.دلا دهیسا مدعی است جهانی شدن و انقلاب صنعتی منجر به دگرگونی و تغییر اقتصاد بریتانیا در قرن نوزدهم گردید، هنگامی که هند که تجربه یک انقلاب صنعتی را نداشت، دچار رکود بود. این کشور از یک صادرکننده صرف کالاهای ساخته شده به سمت یک واردکننده صرف محصولات اولیه رفت.در قرن هفدهم صنعت منسوجات هند در کیفیت، مقدار تولید و صادرات سرآمد و پیشتاز جهان بود، اما در قرن نوزدهم بیش از ۷۰درصد منسوجاتی که در هند مصرف میشد وارداتی و اساسا از بریتانیای کبیر بود.وضعیت اقتصادی و اجتماعی که هند در قرن نوزدهم خود را در آن یافت نمیتواند در رابطه با استعمار، سرزنش شود. استعمار نه در توسعه صنعتی انگلستان سهمی داشت و نه بر مستعمرهها و نقاط اشغالی تاثیر منفی گذاشت.
به هر حال نوع و مدل دیگری از تاریخ استعمار نیز وجود دارد. اریک ویلیامز (۱۹۶۶-۱۹۴۴) به نحو متقاعدکنندهای استدلال میکند که استعمار کمک زیادی به انقلاب صنعتی انگلستان کرده است.
باربارا ال سولو میگوید که دلیلی بر منازعه وجود ندارد که وجود بازارهای بهرهکشی در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم احتمالا در آغاز فرآیند صنعتی شدن انگلستان و رشد درآمد واقعی که با آن آمیخته بوده، نقشی حیاتی و اساسی داشته است.
آمیا کومار باگچی (۱۹۸۲) میگوید: واردات محصولات پنبهای هند به بریتانیا به وسیله قوانین و عوارض گمرکی محدود شد. بیشتر واردات چنین محصولاتی به بریتانیا، مجددا صادر میشد.
در اقدامی مخرب و زیانآور، محصولات پنبهای هندی که در هند تولید میشد، میبایست در مقایسه با محصولات پنبهای وارداتی از انگلستان، تعرفهها و عوارض بالاتری میپرداختند! به نظر میآید که استعمار تنها در نابرابری اقتصادی جهان شرکت داشته است.
با مدیر توانا به یک مذاکره کننده حرفه ای تبدیل شوید
موفقیت در مذاکره فروش حاصل پیشنهادی است که در آغاز مذاکره ارائه میشود. پیشنهاد اولیه باید برگرفته از شناختی صحیح از خریدار یا سازمان خریدار تهیه و مطرح شود. پیشنهاد اولیه میتواند شما را در مذاکره برنده یا بازنده کند. لذا در ارائه پیشنهاد اولیه به خریدار خود دقت لازم را بکار گیرید. برخی از مهمترین اصول و قواعد شروع مذاکره فروش عبارتند از:
قانون اول: پیشنهادات خود را دسته بندی کنید.
قبل از مذاکره فروش باید پیشنهادات خود را به ترتیب دسته بندی کنید. برای این کار بهتر است اجازه دهید اول خریدار شرایط خود را اعلام کند. در این صورت می توانید با ذهنیت مشتری و انتظارات او آشنا شوید و دسته بندی خود را بر اساس شرایط مشتری تنظیم کنید. پیشنهادات خود را از سختترین شرایط به آسانترین شرایط دسته بندی کنید. مثلاً ممکن است دستهبندی پیشنهادات فروش به این صورت باشد:
دسته اول: قیمت محصول ۸۰۰۰ تومان، نحوه پرداخت نقدی و هزینه حمل با مشتری
دسته دوم: قیمت محصول ۸۰۰۰ تومان، نحوه پرداخت نقدی، هزینه حمل با فروشنده
و دسته های بعدی نیز به همین ترتیب تنظیم خواهند شد.
توطئه صهیونیسم بینالملل و ناتو علیه کریدور تجارت انرژی ایران
دالان تورانی ناتو (زنگزور جعلی) با طراحی رژیم صهیونیستی و بازیگری فعال ترکیه و آذربایجان در حال شکلگیری است که در صورت موفقیت، منافع ایران در حوزه ترانزیت، انرژی و امنیت ملی را تهدید میکند.
تحولات اخیر در پشت مرزهای شمال غربی کشور و پیشروی ارتش آذربایجان در خاک ارمنستان در روزهای گذشته، نقشه ژئوانرژی دنیا را تحت تاثیر قرار داده و نظمی را به وجود خواهد آورد که بازنده اصلی آن سه کشور ایران، روسیه و چین و برندگان آن ترکیه، آذربایجان، اتحادیه اروپا، رژیم صهیونیستی و آمریکا است. ماجرا از این قرار است که کشور آذربایجان با حمایت ترکیه و ناتو در حال پیشروی در خاک ارمنستان برای تصرف بخش جنوبی این کشور از جمله دالان تورانی ناتو (زنگزور جعلی) است که این موضوع از جهات امنیتی، ترانزیتی و انرژی تهدیدکننده جدی منافع ایران است.
دالان تورانی ناتو، دسترسی ایران به دروازه تجارت با اتحادیه اوراسیا را قطع میکند
دالان تورانی ناتو یا همان زنگزور جعلی نشان داده شده است. همانطور که مشخص است مرز ایران و ارمنستان تنها دروازه حضور ایران در اتحادیه اوراسیا است که در صورت تصرف توسط آذربایجان، ارتباط زمینی ایران به این اتحادیه قطع میشود. هماکنون جاده ترانزیتی ایران به ارمنستان (خط قرمزرنگ) در حدود 5 کیلومتر وارد خاک آذربایجان شده و از آن خارج میشود که این موضوع مشکلات زیادی را برای تجار ایرانی ایجاد کرده است. البته اخیرا یک مسیر موقت (خط آبیرنگ) برای تسهیل تجارت ایران با ارمنستان و اتحادیه اوراسیا ایجاد شده است. با تصرف بخش جنوبی ارمنستان، توسط جمهوری آذربایجان دسترسی ترانزیتی فعلی ایران نیز از بین میرود و عملا تجارت ایران با اتحادیه اوراسیا با کارشکنیها و سختگیریهای طرف آذربایجانی قفل خواهد شد.
ترکیه و آذربایجان در حال برهم زدن نقشه کریدور شمال-جنوب
همچنین تصرف بخش جنوبی خاک ارمنستان، منافع ایران و روسیه را در پروژه کریدور شمال-جنوب تهدید میکند.
واهه داوتیان، استاد دانشگاه ایروان در این باره توضیح میدهد: برقرار شدن کریدور شمال – جنوب از مسیر راهآهن و بزرگراه ارمنستان، منجر به تضعیف مسیرهای شرق به غرب از جمله خط آهن باکو – گرجستان – ترکیه میشود که در حال حاضر با قدرت روزافزون در حال فعالیت است. بنابراین دولت آذربایجان از اتصال ارمنستان به کریدور شمال – جنوب هراس دارد و در مسیر برقراری آن سنگاندازی میکند.
وی ادامه داد: سه کشور ایران، ارمنستان و گرجستان مدتهاست قصد دارند ارتباط ریلی خود را از طریق مسیر تهران – جلفا – یراسخ – ایروان – تفلیس برقرار کنند. علاوه بر این، جاده بینالمللی شمال به جنوب (بزرگراه ایروان – مغری – ایران) نیز از یراسخ عبور میکند و در صورت تحولات نامطلوب، ارتباط ارمنستان با ایران قطع خواهد شد. این در حالی است که پدید آمدن این مسیر عمودی به لحاظ سیاسی و خصوصا اقتصادی، به ضرر دو دولت آذربایجان و ترکیه است و با منافع آنها در برقراری مسیرهای افقی تعارض دارد.
نقشه ترکیه برای حذف ایران از کریدور تجارت انرژی
اما تحولات جدید منطقه قفقاز جنوبی در حوزه انرژی نیز آسیبهایی جدی به منافع ایران وارد میکند. تصرف بخشی جنوبی ارمنستان توسط آذربایجان، عملا یک گام جدی برای حذف ایران از «کریدور گاز جنوبی» و مسیر ترانزیت انرژی به سمت اروپا است.
در تصویر 4، کریدور گاز جنوبی نشان داده شده است. طبق این کریدور، گاز ترکمنستان را از مسیر خط لوله ترانس کاسپین به آذربایجان و سپس از مسیر خط لوله قفقاز جنوبی (SCP) به ترکیه و سپس اروپا منتقل میشود. اما نکته جالب توجه اینکه ظرفیت خط لوله SCP کمتر از خط لوله تاناپ در خاک ترکیه است و ترکها قصد دارند خط لوله دیگری را از طریق دالان جعلی زنگزور به خط لوله تاناپ متصل کنند.
دسترسی اروپا به گاز ترکمنستان و همچنین منابع گازی دریای خزر از مسیر کریدور گاز جنوبی، همچنین آسیبپذیری اروپا به منابع انرژی را میکاهد و ترکیه را تبدیل به هاب گازی منطقه میکند، موضوعی که برخلاف منافع ایران برای تبدیل شدن به هاب گازی منطقه است. فریدون برکشلی رئیس دفتر مرکز مطالعات بینالمللی انرژی وین در این باره میگوید: دریای خزر یعنی خلیج فارس ثانی؛ منابع انرژی دریای خزر نقشه ژئوانرژی و جغرافیای انرژی جهان را تحتتاثیر قرار خواهد داد. خزر محور پروژه کمربند جاده انرژی خواهد بود. جمهوری آذربایجان به پیمان آتلانتیک شمالی یک ناتوی انرژی هدیه خواهد کرد، هدیهای که تحمل یک جنگ فرسایشی تازه مانند اوکراین را برای ناتو مقرون به صرفه و بلکه مطلوب خواهد کرد.
وی افزود: ترکیه بزرگترین منتفع دالان زنگزور تلقی میشود، این کشور بدون در اختیار داشتن منابع نفت و گاز، انتقال انرژی از منطقه دریای خزر را در اختیار میگیرد و با این برگ برنده، در سطح منطقه و جهان بازیها خواهد کرد. تعریف ترکیه از منابع نفت و گاز، در مسیر انتقال شکل میگیرد. زمانی که ایران آمادگی صادرات گاز به اروپا از طریق ترکیه و خطوط لوله را داشت، ترکیه ممانعت کرد. ترکیه درخواست کرد که ایران تمام گاز خود را به ترکیه بفرستد و خود تصمیم به فروش آن به منابع اروپایی میکرد.
به گزارش فارس؛ علاوه بر حوزه ترانزیت و انرژی، تصرف بخشی جنوبی ارمنستان و عضو آذربایجان به ناتو، عملا پای ناتو و همچنین اسرائیل را به دریای خزر باز میکند و بدین ترتیب از جهت امنیتی نیز تهدیدکننده ایران و روسیه است.
دیدگاه شما